درباره

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ جهت آشنایی با اهل بیت(ع) می باشد و شعر هایی از کتاب «از خدا تا خدا» که نوشته خودم است در اینجا قابل رویت است
منوی اصلی
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
کاربردی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 203
بازدید ماه : 27
بازدید کل : 60682
تعداد مطالب : 573
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

سایت خدماتی بیست تولز









برقراری عدالت و معنویت و رسیدن به سعادت و مقابله با ظلم و جور خواسته ای همگانی و برخاسته از فطرت بیدار انسانهاست. در طول تاریخ افراد و گروهها و مكاتب مختلفی مدعی تحقق آن بوده اند ولی نتوانسته اند در عمل آن را نشان دهند. امّا شیعه بعنوان مكتبی الهی و انسان ساز خود را داعیه دار این امر می داند. با نگاهی اجمالی به تاریخ شیعه می توان این مطلب را یافت، چرا كه امامان شیعه برای نیل بشریّت به قلّه های رفیع سعادت نه تنها از هیچ تلاشی فروگذار نبودند، بلكه تا پای جان پیش رفته اند، كه اوج این تلاش را میتوان در مكتب عاشورا به وضوح مشاهده كرد.

نقطه قوت شیعه در این است كه برخلاف ادعای سایر گروهها و مكاتب، عاشورا حركتی مقطعی و گذرا نبوده است، بلكه شیعه در لوای مكتب سرخ حسینی، معتقد به آمدن مصلح جهانی است كه قوام بخش و در نهایت سرانجام بخش این هدف والا خواهد بود.

بنابراین بررسی پیوندهای این دو نهضت برای بشریت و انسانهای آزاده و حق طلب راهگشا خواهد بود، كه ما در این مجال برای جلوگیری از بسط این موضوع، فقط به برخی از پیوندهای شاخص سیاسی و اجتماعی آن می پردازیم.

- تبیین اهداف و آرمان نهضت حسینی و مهدوی (علیهماالسلام)

- شباهت در زمانه و یاران و شرائط

- سختی حفظ دین در عصر غیبت و ضرورت معرفت امام ودشمن شناسی

- كلام آخر(یك پیامك، یك هشدار)

1) اهداف‏:

1-1 مبارزه با ظلم و ستمگری: امام حسين (ع) حكومت یزید را سبب نابودی دین می داند و می فرماید:« عَلَى‏ الْإِسْلَامِ‏ السَّلَامُ‏ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ»[1] آنگاه كه امت گرفتار فرمانروایی چون يزيد گردند بايد فاتحه اسلام را خواند. به همین جهت امام با قاطعيت مي‏گويد: «مثلي لايبايع مثله»[2] حضرت مهدي (ع) نيز با هيچ‏كس سر سازش ندارد، چنانكه در بیان علل غیبت حضرت، یكی از علل را هم مقابله با طاغوت و نداشتن بعیتی از آنها را ذكر كرده اند. «ما منّا احدٌ الاَّ و يقع في عنقه بيعة لطاغية زمانه الاّ القائم... لئلا يكون لاحد في عنقه بيعة اذا خرج»[3] امام حسن(ع) فرمود: هر كدام ازما (اهل بيت(ع)) در زمان خود بيعت حاكمان و طاغوت‏هاي زمان را (از روي تقيه) به عهده داريم، مگر قائم... تا هنگامي كه قيام مي‏كند بر گردنش بيعت حاكمي نباشد.

حسين (ع)،باشهادت خود،باعث رسوايي و درنتيجه نابودي دولت بني اميه شد. مهدي (ع) نيز با ظهور خود، باعث رسوايي و تزلزل تمامي دولت‏هاي مستكبر، خواهد شد؛ «اذا قام القائم ذهب دولة الباطل»[4]هنگامي كه قائم قيام كند، هردولت باطلي از بين مي‏رود.

دردعای ندبه می خوانیم : « أینَ قاسم شوكه المعتدین أینَ هادم ابنیه الشّرك و النّفاق أینَ مبید اهل الفسوق و العصیان و الطّغیان ...أینَ مبید العتاه و المرده» «كجاست درهم شكننده شوكت؟ ستمگران كجاست ویران كننده بناهای شرك و نفاق؟ كجاست هلاك كننده اهل فسق و گناه و طغیان؟... كجاست هلاك كننده مستكبران و سركشان؟»[5]

درروايات نيز آمده است: «يبلغ سلطانه المشرق و المغرب»[6] دولت مهدي (عج) شرق وغرب جهان را فرا گيرد. «اذا قام القائم لايبقي ارض الاّ نودي فيها شهادة انلا اله الا الله و ان محمداً رسول الله»[7] هنگامي كه مهدي (عج) قيام كند زميني باقي نمي‏ماند مگر آن كه گلبانگ توحيد و رسالت پيامبر در آن بلند گردد.

امام حسین (ع) میفرماید: خدا قائم ما آل محمد (ص) را آشكار می كند تا از ستمگران انتقام بگیرد… او همان كسی است كه زمانی طولانی غائب می شود، سپس ظهور می كند و زمین را پر از عدل و داد می سازد همانسان كه از ظلم و جور پر شده باشد.[8]

2-1 اصلاح‏گري‏: امام حسين(ع) و مهدي(ع) دو اصلاح‏گرانی سترگ‏اند. امام حسين(ع) مي‏فرماید: انِّي لَمْ‎اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً ولا مُفْسِد‎اً وَ لاظالِماً، وَ ‎اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصلاحِ فِي اُمةِ جَدِّي محمد ˆاُريدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ و اَنْهي عَنِ المُنْكَرِ و اَسيرَ بِسيرةِ جَدِّي محمدˆو اَبي عَليِّ بنِ‌ اَبِي‌ طالِبٍ»[9] من نه از روي سرمستي و گستاخي و نه براي فساد و ستم‎گري حركت كردم بلكه تنها براي طلب اصلاح در امّت جدم حركت كردم مي‎خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به سيرة جدم و پدرم علي بن‌ابي‌طالب عمل كنم. در مورد حضرت مهدي نيز آمده است: «ليصلح الامة بعد فسادها»[10] خداوند به وسيله حضرت مهدي(ع) اين امت را پس از آن‏كه تباه شده‏اند، اصلاح مي‏كند.

3-1 بیداری امّت: هدف مهدي(ع)، نجات انسان‏ها از بردگي فكري و برداشتن زنجيرهاي اسارت از آنان است. امام باقر (ع) مي‏فرمايد: «اذا قام القائم ذهب دولةالباطل»[11] هنگامي كه قائم قيام كند، هر آينه باطل از بين مي‏رود. هدف امامحسين (ع) نيز در «زیارت اربعين» چنين بيان شده است: «و بذل مهجة فيكليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضالة» خون خود را تقديم تو كرد، تا انسان‏ها را از ناداني و گمراهي رهايي بخشد. پس هدف هر دو، احياي دين و جلوگيري از انحطاط ارزش‏ها است.

4-1 برگرداندن عزّت‏ دین:
عزّت اساس حركت حسيني و مهدوي است و مي‏تواند اساس سياست راهبردي حكومت ديني در سطح روابط بين المللي باشد. حكومت ديني - به عنوان زمينه ساز دولت كريمه مهدوي - از هرگونه رابطه و مذاكره‏اي كه شائبه ذلّت داشته باشد، پرهيزمي‏كند. منتظر «دولت عزيز»، خود بايد عزيز باشد، چرا كه حكومت جهانی حضرت مهدی را عزّت بخش حقیقی دین معرفی كرده اند. در فرازهای پایانی دعای افتتاح آمده است: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّبِهَاالْإِسْلَامَ‏وَأَهْلَهُ‏ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ فِي سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[12]

امام در روز عاشورا فرمودند: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ»[13] فرمود: اين زنازاده‏ پسر زنازاده مرا در بين دو امر ثابت نگاه داشته است: 1- شمشير كشيدن، 2- ذلّت و خوارى (يعنى انتظار دارد كه ما با آنان جنگ كنيم يا تسليم و دليل آنها شويم) ولى چقدر بعيد است كه ما ذلّت و خوارى را قبول نمائيم؟! خدا و رسول و مؤمنين و عقلهاى پاك و پاكيزه پذيرفتن اين امر را براى من قبول نخواهند كرد، ما قتلگاه‏ها را بر فرمانبردارى ناكسان مقدّم ميداريم.[14]

بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است      كه مرگ سرخ به از زندگی ننگین است

نه ظلم كن به كسی، نی به زیر ظلم رو   كه این مرام حسین است و منطق دین است

امام حسين(ع) مي‏فرمايد: «والله لا‎اعطيكم بيدي اعطاءَالذليلِ و لا اَفِرُّ فِرارَ العبيد»[15] به خدا قسم دستم را (به نشانة بيعت) از روي خواري و ذلّت به شما نمی دهم و مانند بردگان فرار نمي‏كنم. باز فرمود: «موتٌ في عِزٍّ خيرٌ من حياةٍ في ذُلٍّ»[16] مرگ در عزت، بهتر از زندگي در ذلّت است.

5-1 احیاء حقیقی  سنت‏: عصرامام حسين(ع)، عصر غربت دين بود و عصر انتظار نيز چنين است. قيام حسين و فرزندش مهدي(ع) براي احياي دين است. منتظر مهدي، بايد از دين و ضرورت، قلمرو، و زبان آن و... تحليلي عميق داشته باشد؛ تا در اين عصر - كه عصر شبهات و فتنه‏ها است – بتواند زمينه ساز حركت مهدي (عج) باشد.

حسين بن‌علي در نامه‎اي كه ضمن آن از بزرگان بصره دعوت به همياري و همراهي با وي كرده است، علّت و هدف از نهضت خويش را چنين بيان مي‎كند: «اَنَا اَدْعُوكُمْاِلي كِتابِ الله ِوَ سُنَّةِ نَبِيِّهˆفَاِنَّ الْسُنَّةَ قَدْ اُميتَتْ وَ اِنَّالْبِدْعَةَ قَدْ اُحْيِيَتْ»[17] من شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبرش مي‎خوانم. همانا سنّت پيامبر(ص) به كلی از بين رفته است و بدعتها زنده شده است‎، اگر سخـن مرا بـشنويد، شما را بـه راه راسـت هدايت خـواهم كرد.

در مورد حضرت مهدی(عج) هم آمده است: «يحيي ميّت الكتاب والسنة» چون مهدي قيام كند، آنچه را كه از كتاب و سنت متروك مانده، زنده خواهدساخت.[18] او دین را نه تنها احیاء می نماید، بلكه آنرا جهانی و فراگیر می سازد؛ «اذا قام القائم لايبقي ارض الاّ نودي فيها شهادة انلا اله الا الله و ان محمداً رسول الله»[19] هنگامي كه مهدي (عج) قيام كند زميني باقي نمي‏ماند مگر آن كه گلبانگ توحيد و رسالت پيامبر در آن بلند گردد.

از مجموع اين سخنان، اين اهداف را مي‎توان استفاده كرد:

الف ـ احیاء حقیقی دین و ترويج حقّ و عمل به آن


ب ـ بیدار سازی و اصلاح امّت

ج ـ عدم پذيرش زندگي ذلّت‌بار و ننگين دنيا و انتخاب زندگي باسعادت آخرت.

2) مقایسه شرائط زمانی و یاراندو قیام

یكسانی اهداف و آرمانها وقتی جلوه بیشتری می یابد كه می بینیم شرائط زمانی و اوضاع زمان هر دو قیام و یاران اصلی هر دو قیام شباهت فراوانی به یكدیگر دارند.

1-2 مشابهت در اوضاع و زمانه: امام حسين (ع) اوضاع زمان قیام را چنين توصيف مي‏كند: «الا ترونانّ الحق لايعمل به و انّ الهوي لايترك عنه» آيا نمي‏بينيد كه به حق عمل نمي‏شود و از باطل خودداري نمي‏گردد.[20]«فان السنة قد اميتت و انّ البدعة قد احييت» همانا در شرايطي هستيم كه سنت پيامبر، از بين رفته و بدعت‏ها زنده شده است، « وعلي الاسلام السلام اذا قد بليت الامة براعٍ مثل يزيد» اگر حاكم امت، فردي همچون يزيد باشد، پس بايد فاتحه اسلام را خواند.

زمانه حضرت مهدي (ع) نيز چنين است: «يعطف الهوي علي الهدي، اذا عطفوا الهدي علي الهوي و يعطف الرأي علي القرآن، اذاعطفوا القرآن علي الرأي... و يحيي ميّت الكتاب والسنة» چون مهدي قيام كند، خواهش‏هاي نفساني را به هدايت آسماني، باز گرداند؛ پس از آنكه رستگاري را به هواينفس بازگردانده باشند. آرا و افكار را پيرو قرآن كند، پس از آنكه قرآن را تابع رأي خود گردانده باشند... پس مهدي به شما نشان خواهد داد كه روش عادلانه در حكومت، چگونه است و آنچه را كه از كتاب و سنت متروك مانده، زنده خواهدساخت.[21]

زمانه حضرت مهدي(ع) و امام حسين(ع)، در انحراف فكري، فساد اجتماعي، رواج بي‏ديني و بدعت در سطح جهاني، مشابه يكديگر است. مشابهت در زمانه، ابعاد متعددي دارد؛ از تبليغات جبهه باطل گرفته تا حاكميت خلفاي جور و غربت دين در عرصه زندگي وجامعه. تبليغات بني‏اميه و معاويه[22] عليه اهل بيت(ع) و امام حسين (ع) ، شباهت زيادي به تبليغات كشورهاي استكباري و صهيونيست‏ها، عليه ايران اسلامي دارد.

براساس روایات متواتر حضرت زمای ظهور می كنند كه دنیا پر از ظلم و جور شده باشد، یعنی در عصر ظهور ظلم و جور فراگیر و سخت خواهد بود، چنانكه در زمان حضرت سیدالشهداء(ع) ظلم و جور و بی دینی به جایی رسید كه یزید به عنوان خلیفه مسلمین بصورت آشكارا مسلّمات دین را زیر سؤال میبرد و بی هیچ واهمه ای به میگساری و شهوت رانی و تمسخر واجبات دین می پردازد، تا بجائیكه امام حسین(ع) قیام خونین كربلارا تنها راه نجات دین و امّت می بیند.

2-2 مشابهت در یاران: در مورد یاران شیدای قیام نیز به اعتراف تاریخ باید گفت: ياران امام حسين (ع) بهترين ياران و فدايي او بودند. آنان از معرفت، محبت، اطاعت و تسليم نسبت به امام خود و سبقت در اجراي خواسته‏ها و فرامين او برخوردارند و در عبادت، صداقت، اخلاص و شجاعت يگانه دوران بودند. گفتگوی امام و یارانشان در شب و روز عاشورا، گوشه ای از این شیدایی را به تصویر كشیده است. البته این كلمات خود گویای عُمق ایمان و معرفت آنها نسبت به هدف قیام و شخص امام و ایمانی است كه به خالق هستی و سعادت اخروی دارند.

امام حسین(ع)
در خطبه شب عاشورا خطاب به یارانشان فرمودند: «فإنّي لا أعلم أصحابا [ اوفى و لا ][23] خيرا منكم، و لا أهل بيت، أفضل و أبرّ من أهل بيتي، فجزاكم اللَّه عنّي جميعا خيرا، و هذا الليل قد غشيكم فاتّخذوه جملا، و ليأخذ كل رجل منكم بيد رجل من أهل بيتي و تفرّقوا في سواد هذا الليل و ذروني و هؤلاء القوم، فإنّهم لا يريدون غيري»[24]

حقّا كه من اصحابى باوفا و‏ بهتر از شما، و نه اهل بيتى برتر و نيكوكارتر از اهل بيتم نمى‏شناسم، خداوند از من به شما پاداش نيكو دهد، اين شب است كه سياهى و تاريكى آن شما را فرا گرفته، پس آن را چون شتر رهوارى گرفته، و هر يك از شما دست يكى از اهل بيتم را گرفته و در اين تاريكى شب پراكنده شده از صحنه بيرون شتابيد، و مرا با دشمن واگذاريد چه آنان جز مرا نخواهند».

در اين زمان بود كه برادران و تمام اهل بيت امام حسين عليه السّلام به سخن در آمده گفتند: جانهاى ما پاسبان جان شريفت بوده تا در پيش رويت در خون خود غلتيده، آنچه بر تو وارد آيد بر ما نيز وارد گردد، وه چه زشت است زندگى بعد از تو.[25]

سپس سعيد بن عبد اللَّه حنفىّ برخاست و به عرض رسانيد: نه، به خدا اى فرزند رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله، هرگز تنهايت نگذارم، تا خدا بداند كه ما وصيّت پيامبرش محمّد را در باره تو حفظ و رعايت نموديم، و اگر مى‏دانستم كه در راه تو كشته مى‏شدم و بعد زنده به آتش كشيده مى‏شدم و خاكسترم به باد داده مى‏شد و هفتاد بار اين وضع تكرار مى‏شد، هرگز از حضرتت جدا نشده تا در پيش رويت شاهد مرگ و شهادت را در آغوش كشم، چرا نه، حال كه اين يك كشته شدن بيش نيست و بعد هم به كرامت ابدى و جاويدان خدا مى‏رسم.[26]

آن گاه زهير بن قين بجلى برخاست و به عرض رسانيد: به خدا اى فرزند رسول‏خدا چقدر دوست داشتم كه هزار بار كشته شده، زنده گردم تا خدا با اين كار تو و برادران و فرزندان و اهل بيت جوانت را از كشته شدن حفظ مى‏فرمود.[27]

اوج این وفاداری و دیانت یاران زمانی است كه شمر براى فرزندان ام البنين(س) امان نامه می آورد. حضرت ابوالفضل(ع) بعنوان كسی كه آنقدر توانایی داشت كه در صورت پذیرش امان نامه در سپاه یزید جزو فرماندهان ارشد قرار گیرد و دنیایش بعد از این تضمین شود، اما با این وجود در جواب شمر می فرماید: دستهايت بريده و امان نامه‏ات ملعون بادا، اى دشمن خدا، ما را مى‏خوانى كه برادر و سرورمان حسين بن فاطمه عليهما السّلام را رها كرده در خط فرمان مطرودان و ملعونان فرزندان ملائمين خدا درآييم. كه شمر خشمگین به لشكرش برگشت.[28]

قَالَ الرَّاوِي وَ بَاتَ الْحُسَيْنُ (ع) وَ أَصْحَابُهُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ لَهُمْ دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحْلِ مَا بَيْنَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ»[29] راوى گويد: در شب عاشورا امام حسين(عليه السّلام) و همراهان در حالت ركوع و سجود و قيام و قعود به عبادت حقّ پرداختند زمزمه رقيق مناجات و دعاهايشان چون زمزمه برخاسته از زنبور عسل بود.[30] كوتاه اینكه ياران‏ امام حسين(ع) آنچنان شیفته شهادت و لقاء معبود خویش بودند كه‏ قبل از شهيد شدن جا و مكان خود را در بهشت ديدند.[31]

ياران حضرت مهدي(ع) نيز چنين‏اند؛ چنان كه امام باقرعلیه السلام می فرماید: بدانید كه آنها مؤ منان حقیقی اند «اَلا هُمُ المُؤمِنُونَ حَقّاً…». حضرت علی (علیه السلام) در توصیف آنان می فرمایند: مردانی كه خدا را به حقّ شناخته اند، آنها یاوران حضرت مهدی علیه السلام در آخرالزمان هستند «…رِجالٌ عرَفوا اللّهَ حقَّ معرِفتهِ،وَهمْ اَنْصارُ المَهْدِی فی آخِرِ الزَّمانِ»

امام جواد علیه السلام از پدران بزرگوارش عبودیت و بندگی آنان را این گونه توصیف می كند: آنان سلحشورانی هستند كه در اطاعت خدا بسیار سخت كوش اند (هم كَرّارُونَ مُجِدُّونَ فی طاعَةِ اللّه…)[32] «آنان در طریق عبودیت اهل جدیت و تلاشند.»

از بارزترین نشانه های این گروه تعادل در شخصیت، تعادل میان دنیا وآخرت و تعادل میان قدرت و بصیرت است و همین راز نیرومندی و نفوذ آنان می باشد. خدای تعالی این موازنه وتعادل را دوست می دارد وافراط و تفریط را ناپسند می دارد .روایت با جمله­ی«رهبانٌِِِِ بالیل، لیوث بالنهار» به چنین موازنه ای اشاره كرده است. در ساختار شخصیت انسان، شب وروز نقش های گوناگونی را ایفا می كنند. گردش شب و روز، یك گردش تكاملی است، هر كدام دیگری را كامل می كند و با مشاركت یكدیگر در بنای شخصیت انسان مؤمن دعوت گر و مجاهد نقش دارند. اگر تهجد وعبادت شب نباشد،انسان در رویارویی با گردنه های دشوار روز، استواری لازم را نمی یابد.

امام صادق علیه السلام شب زنده داری وتضرّع آنان به درگاه خداوند را این گونه توصیف می كند: آنان مردانی هستند كه شبها نمی خوابند و زمزمه نمازشان چون نغمه زنبوران از كندو به گوش می رسد. شب ها را با شب زنده داری سپری می كنند و برفراز اسب ها، خدا را تسبیح می گویند، (رِجالٌ لا ینامُونَ اللَّیلَ، لَهُمْ دَوِی فی صلَواتهِمْ كَدَوِی النَّحْلِ، یبیتُونَ قِیاما عَلی اَطْرافِهِمْ و یسبّحون علی خیولهم»؛[33] ازاین گونه روایات استفاده می شود كه یاران مهدی علیه السلام در انقلاب جهانی اش، عاشوراییانی هستند كه عرفان و معنویت را با حماسه در هم آمیخته اند: امام علی (علیه السلام، عبادت و راز و نیاز یاوران امام مهدی (علیهالسلام) را این گونه ترسیم میكنند: آنان در دل شب، ناله هایی از خشیت خدا دارند چون ناله مادران داغ پسر دیده. آنها شب زنده داران در دل شب و روزه داران در طول روز هستند گویی داءب و روش همه آنان یكی است؛ (لَهمْ فی اللَّیلِ اَصْواتٌ كَاَصْواتِ الثَّواكِلِ حُزْناً مِنْ خَشْیةِ اللّهِ، قُوّامٌ بِاللَّیلِ صُوّامٌ بِالنَّهارِ كَاَنَّما دَاءْبُهَمْ دَاءْبُ واحِدٌ…)[34]

ياران حضرت مهدي(ع) چنانكه در پیشگاه معبود خویش جزو برگزیدگانند، نسبت به امام و راهبر خویش كامل ایمان دارند و مطیع محض اند. «كدّادون جاحدون في طاعته»[35] ياران حضرت مهدي(عج) درفرمانبرداري از حضرتش، بسيار كوشا و مصمم‏اند. «هم اطوع له من الامة لسيدها»[36] آنها مطيع‏تر از كنيز نسبت به مولاي خود هستند. «لهم يسبهم الاولون ولايدركهم الآخرون»[37] آنان [در شايستگي‏ها و امتيازات بر اوج رفيعي‏اند] نه ازنسل‏هاي گذشته، كسي از آنان پيشي گرفته و نه از آيندگان، كسي به مقام والاي آنان نمي‏رسد. «رهبان بالليل ليوث بالنهار، كَاَنَّ قلوبهم زبر الحديد»[38] عابدان شب و شيران روزند، [در شجاعت‏] قلوبشان همچون پاره‏هاي آهن است.

3-2 ریزشها و رویشها در یاران: «ريزش»يعني فروافتادن كسي كه از او انتظار افتادن نيست. ريزش يعني اين كه انسان در جايي سقوط كند كه در آن‌جا انتظارش را ندارد. اما «رويش» نيز يعني رشد انسان‌هايي كه از آن‌ها انتظار صعود نمي‌رود. همين‌طور يعني انسان در مقطع و جايي رشد كند و اوج بگيرد كه در آن‌جا انتظار ندارد. اصلا جامعه ‌ديني بدون ريزش و رويش وجود ندارد. برخي افراد فكر مي‌كنند كه اين ضعف جامعه‌ي ديني است. در حالي كه بر عكس اين نقطه‌ي قوت و زيبايي دين است. كه با هيچ كسي عقد اخوت نبسته است. حتي اگر پسر پيامبر هم باشد بايد بداند كه اين ملاكي محسوب نمي‌شود. كه «پسر نوح با بدان بنشست خاندن نبوتش گم شد». كربلا مظهر ريزش‌ها و رويش‌ها است. در روز عاشورا لحظه به لحظه به ايمان اصحاب سيدالشهداء (ع) افزوده مي‌شد. از آن طرف در سپاه مقابل شاهد ريزش‌هاي شديد هستيم. اين نكته مهم است افرادي كه در كربلا مقابل امام حسين (ع) قرار گرفتند كافر و ملحد و رومي و ... نبودند بلكه همه جزو كساني بودند كه نماز مي‌خواندند و روزه مي‌گرفتند و حج مي‌گذاردند. بنابراين كربلا مواجهه‌ي سپاه امام حسين (ع) با «بد»ها نيست، با «ريزش»‌ها است.[39] زهیربن‌قین در ماجرای قتل عثمان از علی علیه‌السلام فاصله گرفت و فاصله‌ی خود را با معاویه كم كرد اما پس از صلح امام حسن علیه‌السلام و فرونشستن بسیاری از غبارها، زهیربن‌قین بصیرت خود را بازیافت و به حسین‌بن‌علی علیه‌السلام در كربلا پیوست. پیوستن زهیرها برای حركت اسلام یك رویش است، همان‌گونه كه فاصله گرفتن زهیرها از كانون اصلی اسلام یعنی اهل‌بیت، یك ریزش است.

به كاروان امام حسين(ع) كساني پيوستند كه اميد پيوستنشان نبود، همچون زهير و حرّ كه يكي عثماني بود و در صفين بر عليه علي(ع) شمشير زده و ديگري فرمانده سپاه عمر سعد بود. و كساني به بهانه‏ هاي واهي نپيوستند، همچون طرماح بن عدي و يا پيوستند و جدا شدند و سعادت شهادت در كنار حسين(ع) را نداشتند؛ چه آناني كه درميانه راه جدا شدند و چه آناني كه در كربلا، ازميدان معركه گريختند.

در موردياران مهدي(ع) نيز داريم: قال الصادق(ع): «اذا خرج القائم يخرج من هذا الامر من كان يُري انه من اهله و دخل فيه شبه عبدة الشمس والقمر»[40] هنگامي كه قائم قيام كند از امر [ولايت‏] او كساني بيرون مي‏روند كه همواره چنين به نظر مي‏رسيد از ياران او باشند. و به امر [ولايت‏] او در مي‏آيند آناني كه شبيه خورشيد پرستان وماه پرستانند.

3) سختی حفظ دین در عصر غیبت و ضرورت معرفت و زمینه سازی:

حال كه براساس شواهد اهداف و شرائط زمانی و یاران را در دو قیام بررسی نمودیم و به شباهتهای فراوان این دو پی بردیم، می بایست با الهام از شدائد و امتحانات نهضت عاشورا الهام بگیریم و بدانیم كه اگر در كربلا مسلمانان نتوانستند سربلند از امتحان بیرون بیایند و نه تنها حجت خدا را تنها گذاشتند بلكه راضی شدند امام و یارانش با فجیع ترین شكل به شهادت برسند و اهل و عیالش به اسارت بروند. آری باید از قیام خونین كربلا عبرت گرفت تا در قیام سبز مهدوی سربلند بیرون آمد. هر چند كه امتحانات و ابتلائات عصر غیبت بسیار پیچیده تر از آن زمان است كه به برخی موارد اشاره میشود:

- حضور یا عدم حضور امام معصوم و ....

عصرعاشورا

حضورامام معصوم و امكان بهرمندی مستقیم از ایشان

عصر غیبت

عدم حضور امام معصوم (غیبت كبری)

عصرعاشورا

نزدیكی به عصر حیات پیامبر(ص) -  61 هجری

عصر غیبت

فاصله زیاد از عصر حیات پیامبر(ص) -  1433 هجری

عصرعاشورا

حضور صحابه پیامبر(ص) مانند حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، سلیمان بن صرد (رهبر قیام توابین)

عصر غیبت

عدم  حضور صحابه پیامبر(ص) و در مقابل حضور دجال ها و سفیانی ها

عصرعاشورا

مهیّا بودن شرائط قیام

عصر غیبت

مهیّا نبودن شرائط قیام

عصرعاشورا

محدود بودن منطقه جغرافیایی قیام

عصر غیبت

وسعت منطقه جغرافیایی قیام (جهانی)

عصرعاشورا

امكان مشاهده ریزش و رویش در كربلا

عصر غیبت

عدم امكان مشاهده ریزش و رویش

عصرعاشورا

محدودیت سلاح های مبارزه

عصر غیبت

تنوّع، پیچیدگی و سختی ابزارهای مبارزه

عصرعاشورا

عدم همراهی قدرتهای بزرگ در قیام بر علیه امام

عصر غیبت

همدلی و همراهی قدرتهای بزرگ در قیام بر علیه امام

1-3 دشواري حفظ دين‏: در دوران امام حسين (ع) بر اساس بدعت‏هاي خلفا و تبليغات بني اميه، دين بي ارزش و بازار دنيا پررونق بود: «الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم مادرّت معايشهم فاذا محصّوا بالبلاء قلّ الديّانون»[41] مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبانشان مي‏باشد، مادامي كه زندگي دنياي آنها تأمين شود. اما همين كه در بوته امتحان قرار گرفتند، دين داران كم خواهند بود.

اگر نبود حسين (ع) – اين خط روشن ولايت و وارث پيامبران - چراغ دين، آخرين كورسوهاي خود را مي‏زد. درعصر انتظار نيز حفظ دين، از سخت‏ترين كارها است. امام صادق(ع) مي‏فرمايد: «انلصاحب هذا الامر غيبة، المتمسّك فيها بدينه كالخارط لشوك القتاد بيده - ثم اوْمأ ابوعبدالله(ع) بيده هكذا. قال: فايّكم تمسّك شوْك القتاد - ثمّ اطوق مليّاً ثمّ قال: ان لصاحب هذا الامر غيبة فليتّق الله عبد عند غيبته و ليتمسّكبدينه»[42] براي صاحب اين امر (حضرت مهدي (ع)) غيبتي خواهد بود. هر كس درروزگار غيبت او دين خود را حفظ كند، مانند كسي است كه تيغ‏هاي تيز گياه قتاد را بادستش صاف و هموار سازد؛ سپس حضرت با دست [مبارك‏] خويش اشاره فرمود كه چگونه بادست، تيغ‏هاي قتاد را بايد هموار ساخت. آنگاه افزود: كدام يك از شما تا به حال توانسته است، خارهاي خنجرگونه قتاد را به دست بگيرد؟ سپس حضرت سر به زير افكند و مدتي سكوت كرد؛ آن گاه افزود: براي صاحب اين امر، غيبتي است كه در روزگار دشوار غيبت، هر بنده خدايي بايد تقوا پيشه كند و دينش را حفظ نمايد.

در روايتي ديگر، آمده است:«منْ ثَبتَ علي ولايتنا في غيبة قائمنا، اعطاه الله اجْر الف شهيد مثل شهداء بدر و احد»[43] كسي كه در روزگار قائم ما، در امر ولايت ما ثابت قدمو استوار باقي بماند و نلغزد، چنان است كه خداوند پاداش هزار شهيد مانند شهداي جنگ‏هاي بدر و احد به آنان عطا مي‏فرمايد.

امام باقر (ع) مي‏فرمايد: «يأتي علي الناس زمانٌ يغيب عنهم امامهم. فيا طوبي للثابتين علي امرنا في ذلك الزمان»[44] روزگاري بر مردم خواهد آمد كه امام و پيشواي ايشان از [چشم‏] آنان غايب و پنهان مي‏گردد. پس خوشا بر احوال كساني كه در آن زمان (غيبت) در امر ولايت ثابت قدم و استوار مي‏مانند.

پيامبر(ص) فرمود اللهمّ لقّني اخواني، مرتين... لاحدهم اشدّ بقيةً علي دينه من خرط القتاد في الليلة الظلماء او كالقابض علي جمْر الغضاء، اولئك مصابيح الدجي ينجيهم الله من كل فتنة غبراء مظلمة»[45] بارالها! مرا به ديدار برادرانم نايل گردان... هر يك از ايشان در پايداري و استواري در دين، از كسي كه دردل تيره شب، شاخه پرتيغ گياه قتاد را، با كف دست صاف و هموارمي‏سازد، پايدارتراست؛ يا همانند كسي كه صبورانه پاره آتشي را بر دست گيرد و در آن حال در دين خويش استوار باشد. آري، ايشان چراغ‏هاي هدايت [در شب تاريك و ديجور] هستند. خداوند ايشان را از هر فتنه تيره و تار رهايي مي‏بخشد.

2-3 معرفت امام و دشمن شناسی:
در روایات آمده است؛ ((يا لثارات الحسين)) شعار یاران امام زمان است،  بنابراین تا در دل كربلایی ایجاد نكنیم حقیقت این شعار را درك نخواهیم نمود. آگاهي از شؤون و آثار ولايت آنان، ثمرات و بارهاي زيادي با خود دارد و فاصله گرفتن از آن، ضررهاي جبران‏ناپذيري با خود به همراه دارد. مایه شرمساری است كه دشمنان بعضاً بهتر و بیشتر از ما این شجره طیّبه را شناختند و از آن بهره ها بردند.

گاندی، رهبر بزرگ هندوستان میگوید: «من ارمغان تازه ای برای هند نیاوردم، فقط نتیجه را كه از مطالعات و تحقیقاتم درباره تاریخ زندگی قهرمانان كربلا گرفتم ارمغان دولت هند كرده ام. اگر بخواهیم هند را نجات دهیم واجب است همان راهی را بپیماییم كه حسین بن علی پیمود.»

توماس كارلایل (دانشمند انگلیسی) معتقد است:
بهترین درسی كه از تراژدی كربلا می‌گیریم، این است كه حسین و یارانش به خدا ایمان استوار داشتند. آن‌ها با عمل خود روشن كردند كه تفوّق عددی در جایی كه حق و باطل روبه‌رو می‌شوند، اهمیّت ندارد و پیروزی حسین با وجود اقلیّتی كه داشت، باعث شگفتی من است.[46]

چارلز دیكنز (نویسنده معروف انگلیسی): «اگر منظور حسین، جنگ در راه خواسته‌های دنیایی بود، من نمی‌فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حكم می‌كند كه او فقط به خاطر اسلام فداكاری خویش را انجام داد.»

فوكوياما مؤلف كتاب و نظريه «پايان تاريخ» در كنفرانس اورشليم با عنوان «بازشناسي هويت شيعه» مي‌گويد:
«شيعه پرنده‌اي است كه افق پروازش خيلي بالاتر از تيرهاي ماست. پرنده‌اي كه دو بال دارد: يك بال سبز و يك بال سرخ. او بال سبز اين پرنده را مهدويت و عدالت خواهي و بال سرخ را شهادت‌طلبي كه ريشه در كربلا دارد و شيعه را فناناپذير كرده، معرفي مي‌كند. فوكوياما معتقد است شيعه بعد سومي هم دارد كه اهميتش بسيار است و مي‌گويد: اين پرنده، زرهي به نام ولايت‌پذيري به تن دارد و قدرتش با شهادت، دو چندان مي‌شود. شيعه، عنصري است كه هر چه او را از بين مي‌برند، بيشتر مي‌شود.

فوكوياما، مهندسي معكوسي را براي شيعه و مهندسي صحيحي را براي خودشان طراحي مي‌كند و مي‌گويد: مهندسي معكوس براي شيعيان اين است كه ابتدا ولايت فقيه را خط بزنيد، تا اين را خط نزنيد، نمي‌توانيد به ساحت قدسي كربلا و مهدويت تجاوز كنيد. براي پيروزي بر يك ملت بايد ميل مردم را تغيير داد ابتدا ولايت فقيه را خط بزنيد در گام بعد، شهادت‌طلبي اين‌ها را به رفاه‌طلبي تبديل كنيد اگر اين دو تا را خط زديد، خود به خود انديشه‌هاي امام زماني از جامعه شيعه رخت مي‌بندد شما بياييد براي غرب هم امام زمان، كربلا و ولي‌فقيه بتراشيد.

فوكوياما براي اين كار، مكتب جديدي به نام «اونجليس» عرضه كرد. مكتبي كه طرفداران آن معتقدند عيسي ناصري خواهد آمد. فوكوياما به آنها توصيه مي‌كند در فيلم‌هايشان هر چه را شيعيان درباره امام زمان مي‌گويند بر شخصيت عيسي ناصري تطبيق بدهند. بر اساس دستور فوكوياما فيلم‌هايي بر اساس مدل «روايت فتح» شهيد آويني ساخته شد، فيلم‌هايي چون نجات سرباز رايان، با محتواي تجليل از مادر سه شهيد، فيلم نبرد پرل هاربر با محتواي جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم، فيلم «زماني سرباز بوديم» با تئوري بازسازي كربلا و بر اساس الگوي عمليات كربلاي 5، فيلم سقوط شاهين سياه، بازسازي صحنه كربلا، فيلم جن‌گير كه در آن از نهادهاي اسلامي شيعه استفاده شده بود طراحي شد. همچنين بايد تبليغات گسترده اي را بر ضد مراجع و رهبران ديني شيعه صورت دهيم تا آنها مقبوليت خود را در ميان مردم از دست بدهند. يكي ديگر از مواردي كه بايد روي آن كار كنيم موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت‌طلبي است كه هر ساله شيعيان با برگزاري مراسمي اين فرهنگ را زنده نگه مي‌دارند و ما تصميم گرفتيم با حمايتهاي مالي از برخي سخنرانان و مداحان و برگزار كنندگان اصلي اين گونه مراسم عقايد و بنيان‌هاي شيعه و فرهنگ شهادت طلبي را سست و متزلزل كنيم و مسايل انحرافي در آن بوجود آوريم، بگونه‌اي كه شيعه، يك جاهل خرافاتي در نظر آيد. در مرحله بعد بايد مطالب فراواني بر ضد مراجع شيعه جمع‌آوري شده و به وسيله مداحان و نويسندگان سودجو انتشار دهيم و ... مرجعيت را كه سد راه اصلي اهداف ما هستند، تضعيف و آنان را به دست خود شيعيان و ديگر مذاهب اسلامي نابود كنيم و در نهايت تير خلاص را بر اين فرهنگ و مذهب بزنيم»[47]

3-3 زمینه سازی: همچنین پس از كسب معرفت باید برای زمینه سازی ظهور تلاش كرد؛ چرا كه جريان انتظار و زمينه­سازي آن، يكي از دستاوردهاي واقعه كربلا مي باشد. قيام امام حسين عليه السلام هر چند در ظاهر و در مقطع زماني كوتاه سال 60 هجري به نتيجه مطلوب خودنرسيد اماحركتي عميق و ريشه­اي رادرجريان تاريخ ايجاد نمود كه هر روز بيش از قبل تجلي و تبلور مي­يابد. انتظار، ادامه عاشورا، غدير و بعثت است و ((ظهور))، روز فرج و مخرج حسين[48] و ثمره خون اوكه در شريان تاريخ به جوش آمده است.[49]

در روایات آمده است «يخرج اناسٌ من المشرق و يوطئون للمهدي سلطانه»[50] گروهي از مشرق زمين به پا خاسته و زمينه ساز حكومت امام مهدي (ع) مي‏شوند. ما نیز كه هم اكنون در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران قرار داریم باید دعا كنیم تا آن دولت زمینه ساز را دولت ما قرار دهد و به ما توفیق دهد تا یاریگر این نظام ولایی باشیم و همیشه از پشتیبانان اصلی ولایت فقیه در عصر غیبت كبری باشیم تا بتوانیم هرچه بیشتر خود را به اهداف قیام قائم آل محمد(ع) نزدیكتر نموده و توفیق حضور در آن دولت الهی را كسب نماییم. چنانكه در در زیارت عاشورا می خوانیم : «فأسئل الله الّذی اكرم مقامك و اكرمنی بك أن یرزقنی طلب ثارك مع امام منصور من اهل بیت محمد(ص)» پس از خدایی كه مقامت را گرامی داشت و مرا به تو كرامت بخشید درخواست می كنم خونخواهی تو را همراه با امام و پیشوای پیروزمند از خاندان حضرت محمد (ص) روزی من كند.

كلام آخر: از سال پیش كه در ایام محرم پیامكی به این مضمون برایم رسید «منتظران به هوش! حسین را منتظرانش كشتند» در هر محفلی كه احساس میكردم میتوانم برای این پیامك توضیح و تفسیری بیابم مطرح میكردم. برخی میگفتند این جمله نادرست است چون افردی كه برای امام حسین(ع) نامه نوشتند و بعداً در صف قاتلین امام قرار گرفتند منتظر واقعی نبودند. عده ای هم معتقد بودند این حرف كاملاً صحیح است و اكثر قاتلین حضرت افرادی سُست ایمان بودند كه فریفته دنیا و مغلوب نیرنگ و تهدید ابن زیاد شدند و در مقابل امام و یارانش صف كشیدند. به نظر می رسد با نگاهی اجمالی به تاریخ نهضت عاشورا می بینیم كه می توان افرادی را كه برای امام نامه نوشته بودند، یعنی به تعبیر دیگر همان منتظران را، به سه گروه كلی تقسیم كرد.[51]

گروه اول متأسفانه نتوانستند پایبند دعوت خویش باشند و رویاروی امام ایستادند، بنابراین با آنكه به یقین می توان گفت این افراد منتظر حقیقی نبودند ولی با این حال به ظاهر همان دعوت كنندگان امام بودند، گواه بر این مطلب كلام امام در سخنرانی شان برای لشكر ابن زیاد است. امام(ع) برای اتمام حجّت نامه های كوفیان را درآوردند و برخی را كه در لشكر بن زید حضر داشتند با نامشان مورد خطاب قرار دادند و فرمودند: شماها كه مرا به كوفه خوانده اید، چرا  اكنون كَمر به قتلم بسته اید؟!

گروه دوم با آنكه تعدادشان اندك بود، ولی منتظرانی بودند كه پایبند دعوت خویش ماندند و با وجود موانع و مشكلات زیادی كه بود به زحمت خود را به قافله سالار عشق رساندند و در ركاب حضرت جام شهادت را نوشیدند، مانند حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه.

گروهی دیگر نیز وقتی امام به سرزمین كربلا رسید به ظاهر خود را از ماجرا كنار كشیدند و نه به امام پیوستند و نه در لشكر ابن زیاد قرار گرفتند، در رأس این گروه افرادی مانند سلیمان بن صرد خزاعی قرار دارند.

آری باید گفت كه جملاتی نظیر این پیامك هشداری است برای ما، چرا كه  هر روز عاشورا و هرجا كربلاست[52] و ما منتظران هم، اینك در معرض امتحانی دیگر قرار گرفته ایم و حسین زمان، یعنی مهدی فاطمه(ع) ما را به یاری می طلبد و از سویی ما نیز به ظاهر خود را منتظرانش قدومش میدانیم و از فراقش ندبه ها و ناله ها داریم. بویژه این نكته دارای اهمّیت است كه شرایط عصر حاضر به مراتب سختتر از آن زمان است، و منتظران در عصر حاضر از فیض دیدار مولایشان محروم هستند و بر اساس  روایات در امتحان سختی قرار گرفته اند، چرا كه دوران غیبت ابتلائات و امتحانات ویژه‌ای دارد كه هركس را یارای گذر از آن نیست، اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: براى قائم ما غيبتى است كه مدتش طولانى است، گويا من شيعه را مى‌بينم كه در غيبتش چون چهارپايان جولان مي‌دهند و چراگاه مي‌جويند و به دست نمى‏آورند، آگاه باشيد هر كدامشان بر دين خود ثابت بماند و براى طول غيبت امام، دلش دچار قساوت نشود، او در روز قيامت در درجه‌ من، با من است.[53]

امام حسن عسكرى(ع)فرمود: ‏«به خدا قسم [مهدي] غيبتى مي‌كند كه كسى‏ از مهلكه آن(بى‏دينى و گمراهى) نجات‏ نمى‏يابد جز آنان كه خداوند آن‌ها را در عقيده به امامتش ثابت قدم داشته، و موفق نموده تا برای تعجيل در فرج دعا كند»[54] چرا كه دعا برای فرج همان حلقه وصلی است كه برای منتظِر بازدارنده و در عین حال راه‌گشا و امیدبخش است.

آری ما نیز در برابر امتحانی سرنوشت ساز قرار داریم، اگر همچون گروه اول رودر روی امام زمان خویش بایستیم، قطعا خود را جهنمی و مغضوب درگاه ایزدی خواهیم نمود، و اگر همچون گروه سوم محافظه كارانه پیش برویم، نمی دانیم كه فرصت جبرانی هست یا نه؟ چون گروه سوم با فرماندهی سلیمان بن صرد بعد از عاشورا خود را به خاطر یاری نكردن امام زمان خویش سرزنش كردند و قیام نافرجام توابین را بوجود آوردند ولی حیف كه دیر اقدام نمودند و قبل از قیام آنها حسین فاطمه(س) به قربانگاه عشق رفت و عاشقانه همراه با یارانش به شهادت رسید، بنابراین باید به خود بیاییم و تلاش كنیم همچون حبیب بن مظاهر خود را به كاروان عشق برسانیم و  نه تنها خود را از پرتگاه هلاكت و مخالفت با امام زمان خویش برهانیم، بلكه همچون حبیب، منتظران و عاشقان دیگری همچون مسلم بن عوسجه را نیز با خود همراه سازیم. این امر میسّر نمیگردد مگر اینكه در عصر غیبت نسبت به آن حضرت كسب معرفت نماییم، چرا كه امام حسن عسكری(ع) فرمودند: هر كس بعد از من امامت فرزندم را نپذیرد و نسبت به او معرفت نداشته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است.[55] به فرموده امام صادق(ع) در اين دوران كسي نجات نيابد، مگر آن‌كه دعاى غريق بخواند، یعنی بگوید«يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيم‏، يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِك‏»[56] اى خداى بخشنده، اى مهربان، اى گرداننده‌ي دلها، دلم را بر دينم استوار گردان. یعنی شخص منتظرهمچون كسی است كه در دریایی طوفانی به دنبال راه نجاتی است.

به نظر می رسد در عصر حاضرباید افزایش معرفت خویش و تلاش برای  ایجاد شور و نشاط لازم در جامعه شرایط و زمینه را برای ظهور حضرتش فراهم سازیم و سعی كنیم از روایات و دعاهای وارد شده وظایف خود را به دست آوریم و در انجام شان كوشا باشیم و خود رادر صف منتظران حقیقی حضرتش قرار دهیم، مخصوصاً دعای شریف «الهي عظم البلا»، «عهد» و «ندبه» كه باید مضطرّانه زمزمه كرد و عرضه داشت؛ «اللّهمّ اكشف هذه الغمّة عن هذه الامّة بحضوره و عجل لنا ظهوره» خدايا! اين غم و اندوه را [كه بر اثر غيبت او به ما رسيده] با حضور حضرت حجّت(ع)برطرف نما و در ظهور او شتاب كن.

حضرت ولي‌عصر(عج) در توقیع شریفي، خطاب به شیخ مفید(ره) می‌فرمایند: اگر شیعیان ما - كه خداوند متعال ایشان را به اطاعت خویش موفّق بدارد- با دل های متّحد و یكپارچه بر وفای به عهد و پیمان خویش اجتماع می‌كردند، ملاقات ما از آنها به تأخیر نمی‌افتاد و سعادت دیدار و مشاهدة با معرفتبرای آن‌ها به زودی حاصل می‌شد و زودتر از این به دیدار ما نایل می‌شدند.[57]

گفتم شبی به مهدی از تو نگاه خواهم         گفتا كه من هم ترك گناه خواهم.

امام صادق (ع) فرمود: «ان لنا دولة يجي‏ء بها اللهاذا شاء ثم قال: من سرّه ان يكون من اصحاب القائم (ع) فلينتظر و ليعمل بالورع ومحاسن الاخلاق و هو منتظر»[58] ما دولت و حكومتي داريم و خداوند، هرگاه بخواهد اين دولت ظهور خواهد كرد و اگر كسي خوشحال و خشنود مي‏شود كه از ياران مهدي (ع) باشد؛پس منتظر باشد و در حال انتظار، اهل ورع و اجتناب از گناهان و اهل محاسن و مكارم اخلاق باشد.

البته روشن است كه در حال حاضر تبعیّت از ولیّ فقیه زمان  و نایب برحق حضرت مهدی(عج) و تلاش برای اعتلای اسلام حقیقی و حمایت از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، كه امید می رود زمینه ساز دولت مهدی موعود(عج) باشد ما را در گذر این سرگردانی و حیرت غیبت امام خواهد رهانید و قدرت تشخیص را در ما افزایش می دهد تا بتوانیم خود را جزو منتظران مقدمش بنامیم و از حضرتش بخواهیم ما را در این امتحان روسفید گرداند و توفیق شهادت در ركاب حضرتش را نصیبمان بگرداند. «اللهم عجل لولیك الفرج و العافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه».

آری، همچنانكه فرياد استنصار و طلب ياري امام حسين(ع)،هنوز هم از رواق تاريخ به گوش مي‏رسد: «هل من ناصرٍينصرني؛ هل من مغيث يغيثنا؛ هل من ذابّ يذبّ عن حرم رسول الله»[59]فرياد استنصارحضرت مهدي(ع)، نيز همواره بلند است. آيا كسي هست كه مهدي آل محمد را ياري كند؟ آيا كسي هست عشق مرا در دل‏ها زنده كند؟ و انسان‏هاي بريده از مرا، با من پيوندزند؟ مي‏گويند با شنيدن فرياد ((هل من ناصر حسيني))، گهواره علي اصغر تكان خورد! آيا با شنيدن «هل من ناصر» امام زمان نيز، دلي هست كه بلرزد و با امامش عهد و پيماني ببندد و به كمك او برخيزد؟ آن هم در اين عصر وانفسا؟! «او در روز ظهورخود به ديوار كعبه تكيه داده بانگ بر مي‏دارد: «اي مردم! ما از خداوند ياري مي‏جوييم. هر كه مي‏خواهد ما را اجابت كند... از شما مي‏خواهم كه به حق خدا و به حق رسول خدا و به حق خودم بر شما - كه حق قرابت رسول‏اللَّه (ص) مي‏باشد - ما را كمك كنيد و كساني را كه به ما ظلم مي‏كنند، از ما بازداريد كه ما را ترسانده و بر ما ظلم كرده‏اند. از شهر و فرزندانمان جدا كرده، بر ما ستم روا داشتند و شوريدند. اهل باطل حقمان را گرفته، بر ما افترا بستند. خدا را درباره ما در نظر آوريد! ما راتنها نگذاشته، خوارمان نكنيد. ياريمان كنيد كه خداوند شما را ياري مي‏كند»[60]

همنوا با ناله های مهدوی

السّلام علی المقطوع الوتین * سلام برآنكه شاهرگش بریده شد

السّلام علی المحامی بلا معین * سلام برآنكه در حمایت از دین بی یاور ماند

السّلام علی الشّیب الخضیب * سلام بر آن محاسن با خون خضاب شده

السّلام علی الخدّ التّریب * سلام بر آن گونه ی بخاك آلوده

السّلام علی البدن السّلیب * سلام بر آن بدن كه لباسش غنیمت برده شد

السّلام علی الثّغر المقروع بالقضیب * سلام بر آن دندان كه با چوب خیزران بر آن نواخته شد

السّلام علی الرّأس المرفوع * سلام بر آن سر بالا رفته بر نیزه ها….

منابع برای مطالعه بیشتر:

-       پيامدهاي عاشورا، سيد ابوالفضل اردكاني.

-       فروغ حق، رحیم كارگر، مركز تخصصی مهدویت.

-        از فرات تا فرات، دفتر اول و دوم، مركز تخصصی مهدویت.

-       عاشورا و انتظار(پيوندها، تحليل‏ها و رهيافت‏ها)، مسعود پورسيدآقايى، فصلنامه انتظار، ش 3.
 




برچسب ها :

انتظار، امري پر اهميت در عصر غيبت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، يکي از وظايف مهم بلکه بالاترين وظيفه در ارتباط با آن حضرت است. انتظار و اميد به آينده، امري است که آميخته با جان آدمي مي باشد.
از اين مفهوم چون ديگر مفاهيم و واژه ها برداشت هاي متفاوت شده است. در برداشت منفي آن، انتظار يعني اين که انسان منتظر، فارغ از هر مسئوليت و دغدغه هاي فردي و اجتماعي دست روي دست بگذارد تا خود امام (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بيايد و همه کارها را درست کند و فسادها را يک باره از بين ببرد. در اين حالت از انتظار، شخص منتظر در برابر تحولات بين المللي و پديده هاي چون حکومت جهاني، امنيت جهاني و ... راه انزوا را در پيش گرفته و اين مقولات را بسيار ناهمگون با مسئله انتظار مي داند.
اما معناي دومي که انتظار مي شود و از آن به انتظار سازنده، هدف مند و مثبت تغيير مي شود؛ بدين معنا خواهد بود که انتظار يعني اميدواري همراه با آمادگي خود و جوامع بشري، در اين معنا انتظار مفهومي پويا و سازنده است و انتظار تلاشي هدفمند است که شخص منتظر سعي و تلاش مي کند تا زمينه هاي ظهور و حکومت جهاني و دادگر حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را فراهم کند. در برابر تحولات بين المللي و پديده اي نو منفعل نيست، راه انزوا را در پيش نمي گيرد، بلکه حضوري فعال در تمام عرصه ها دارد. بسترهاي فکري، فرهنگي و اجتماعي جامعه را براي گسترش عدالت و دادگري مهدوي آماده مي کند.
عدالت همه جانبه و فراگير حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) يکي از نتايج و آثار آن استقرار امنيت کامل است. امنيت نيز چون انتظار، مقوله اي هميشگي و همراه ديرين بشر است.
امنيت يعني نبود ترس و وحشت از آرزوهاي هميشگي بشر است، که اين مقوله با وسعت جهاني اش در حکومت جهاني مهدوي تحقق مي پذيرد.
و اما در عصر انتظار هم که مقدمه ظهور است مي توان زمينه هاي تحقق امنيت جهاني را فراهم نمود. چنين به نظر مي رسد که در عصر انتظار مواردي را مي توان يافت که بسترهاي مناسب براي تحقق امنيت جهاني مي باشند. اگر عوامل بروز ناامني را بررسي کنيم در مي يابيم که فقر و جهل و بي عدالتي و ياس و نااميدي از مهم ترين عوامل ناامني و جنگ و بروز اختلاف است. در عصر طلايي ظهور که عدالت همه جانبه و فراگير تحقق مي پذيرد، و رفاه و امنيت کامل در سر تا سر گيتي استقرار مي يابد، تا آن جا که اگر زني با زيور آلات خود از عراق به شام سفر کند کسي و چيزي مزاحم او نمي گردد و اين چنين اطمينان و امنيت سايه مي افکند.
عصر انتظار که مقدمه دوران ظهور است مي توان زمينه چنين امنيتي را فراهم آورد. توجه به موارد زير مي تواند بسترهاي امنيت را در عصر کنوني فراسوي بشريت بگشايد:
1- ترويج ارزش هاي اخلاقي، چرا که بشريت امروز سخت نيازمند معنويت است. تعالي و رشد اخلاق انساني و توجه به معنويت، امنيت فردي و اجتماعي را تامين مي کند.
2- گسترش اميد واقعي، انسان باورمند، به آينده جهان و فرداي روشن را، از پس تاريکي هاي امروز ديدن، داراي سلامت رواني بوده و افسرده و سرخورده نخواهد بود. بنابراين، مي بايست آينده روشن جهان را به بشريت دچار بحران هاي گوناگون شده ارائه کرد و عصر طلايي ظهور به ويژه عدالت فراگير آن را به زيبايي ترسيم کرد تا بشريت شناختي و باوري از آينده داشته باشد و براي تحقق آن دوران و شرايط آن آمادگي هاي لازم را کسب نمايد.
تلاش در بهبودي وضعيت اقتصادي و توجه به شکوفايي خرد و انديشه از ديگر زمينه هايي است که مي توان در تحقق امنيت نقش موثر و به سزايي داشته باشد. ترسيم و تصور آرمان شهر مهدوي و گفت و گوي از آن براي جهانيان مي تواند شناختي نسبت به آينده باشد تا آمادگي هاي لازم براي تحولات آينده و آگاهي به آن کسب گردد.
کليدواژه ها: امنيت، انتظار، معنويت، عدالت، اميد
آن بي نهايت محض!
از آخرين صحيفه ماندگار خويش
تصويري از پايان عالم،
به وديعت نهاده است (1)
مقدمه
موعود باوري و اميد به آينده روشن و اعتقاد به تحقق وعده هاي الهي در آينده دور يا نزديک که در آن آرمان اديان الهي و به خصوص دين اسلام برآورده خواهد شد، « انتظار » است. پس انتظار موعود، انديشه اي فراگير و جهان شمول است.
آنچه در متون ديني و به خصوص معارف شيعي آمده است، موعود « حضرت مهدي » حجت خداست که با ظهورش دين احيا شده، سنت ها و ارزش هاي والاي انساني برقرار و عدالت همه جانبه و امنيت و رفاه کامل مستقر مي شود. اينهمه در پرتوي شکوفايي خرد و انديشه و کمال عقل با هدايت گري امام معصوم (عليه السلام) تحقق مي پذيرد.
براي چنين تحول عظيمي در عصر انتظار که دوران تلاش و حرکت و فعاليت است بايد بسترها و زمينه هاي مناسب را فراهم نمود.
جريان اوضاع جهان و پيشرفت هاي به دست آمده در امور مادي و صناعي، روابط بين المللي و ديگر مؤلفه ها سبب گرديده است تئوري دهکده جهاني و جهاني شدن مطرح گردد. و اين مي تواند زمينه اي براي تاسيس حکومت واحد جهاني حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) فراهم کند؛ هر چند که جهاني شدن با حکومت جهاني مهدوي بسيار متفاوت و متمايز است.
استقرار امنيت کامل و صلح جهاني از مهم ترين ره آوردهاي حکومت جهاني دوران ظهور است که مي توان بسترهاي آن را در عصر انتظار شناخت و براي تحقق آن تلاش کرد.
البته بايد توجه نمود که امنيت و رفاه کامل و صلح همه جانبه که آرزوي ديرين بشر است، در زمان ظهور محقق مي شود اما از آن جا که انتظار مقدمه اي ظهور است در عصر انتظار هم ظرفيت هايي براي امنيت و صلح جهاني وجود دارد که در اين نوشتار به برخي از آنها اشاره مي شود.
انتظار، تلاشي هدف مند
در سرشت آدمي خواسته ها و تمايلاتي وجود دارد که از آنها به امور فطري ياد مي شود. يکي از اين تمايلات، اميد به آينده است. هر فردي در انتظار بهروزي و آينده روشن است انتظار آميخته با روح و جان آدمي و توام با انسان است (2)، و همان گونه که ديگر غرايز و امور فطري عبث و بيهوده آفريده نشده اند، اميد بستن به آينده و داشتن تصويري از فرداي روشن و درخشان نيز بيهوده نيست. دين حيات بخش اسلام، امور فطري را رهبري نموده است تا در راه کسب کمال حرکت نموده و از خطر سقوط در فساد و تباهي در امان بمانند. در اسلام و به خصوص تشيع به امر انتظار توجه خاص شده است انتظار يعني تصويري از آينده پر از سعادت، انتظار يعني ايمان به امامت و رهبري الهي و عدالت پيشه که در همه متون ديني به آن تذکر داده شده است، در آيات حيات بخش قرآن از آن سخن به ميان آمده است، در احاديث و روايات نبوي و اهل بيت عصمت و طهارت ( عليهم السلام ) مورد توصيه و تشويق قرار گرفته است توجه به آيات و بازخواني روايات ما را به پويايي معناي انتظار آگاه مي کند.
در قرآن کريم آيات متعددي وجود دارد که انسان را به آينده نويد داده و اميدوار مي سازد برخي از اين آيات عبارت اند از:
( هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ کُلِّهِ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً )؛ (3)
او خدايي است که پيامبرش را به هدايت و دين حق فرستاده است تا آن را بر همه اديان پيروز گرداند و بر حقيقت اين سخن گواهي خداوند کافي است.
آيه ديگر با اندکي تفاوت با آيه قبل در سوره صف ذکر گرديده است:
( هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ‌ )؛ (4)
او کسي است که پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاده است تا آن را بر همه اديان پيروز گرداند هر چند براي مشرکان ناخوشايند باشد.
آيه ديگر:
( وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ‌ )؛ (5)
ما اراده نموده ايم بر مستضعفان زمين منت نهاده، آنان را پيشوا قرار داده و وراثت زمين گردانيم.
در آيات مذکور و ديگر آيات روشني بخش قرآن، پيروزي نهايي حق و غلبه دين حق ( اسلام )، براساس ( إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلاَمُ ) (6) و بر چيده شدن هر گونه ستم و ظلمي و تشکيل حکومت مشتضعفان و استقرار کامل ارزش هاي والاي انساني وعده داده شده است. از طرف ديگر، چون خداي متعال قادر و قاهر مطلق است کسي نمي تواند مانع تحقق اراده الهي گردد چنان که در آيه ( لَو کَرِهَ المَشرِکونَ ) به آن اشاره مي نمايد. هر چند کافران و منافقان براي خاموش کردن نور الهي به هر وسيله اي تمسک مي جويند گاهي از طريق محاصره اقتصادي، به راه اندازي جنگ ها، تفرقه افکني، تهاجم فرهنگي، و به انحراف کشيدن جامعه مسلمين، اما سرانجام وعده هاي الهي که غلبه حق و پيروزي شايسته کاران است تحقق مي پذيرد، چرا که خداوند مي فرمايد: ( وَالعاقِبَةُ للمُتَّقينَ ) اين نويد و بشارت حق است که سرانجام سعادتمند با متقيان است.
سخن علامه طباطبايي در اين باره چنين است: دين حق سرانجام پيروز است نوع انسان به موجب فطرتي که خداوند در نهادش قرار داده خواستار سعادت حقيقي خود مي باشد، و سعادت واقعي انسان در اين است که زندگي جسم و جانش هر دو تامين شود. دنيا و آخرت هر دو منظور گردد و دانستيم که اسلام و دين توحيد نيز در پي همين مطلب است. سپس جهت حاکميت همه جانبه دين را چنين توضيح مي فرمايند:
اسلامي که ما از آن بحث مي کنيم عبارت از همان هدف نهايي است که اصولا نوع انسان به سوي آن رهسپار مي باشد، کمالي است که انسان به موجب غرايز خود دانسته يا ندانسته به سوي آن روان است و تجربه هاي قطعي که در انواع مختلف موجودات به عمل آمده چنين نتيجه مي دهد که اصولا نظام خلقت هر نوعي از انواع موجودات را به سوي هدف و کمالي که متناسب با اوست سوق مي دهد و انسان از اين قاعده مستثنا نيست. (7)
آنچه از آيات به دست مي آيد غلبه و پيروزي نهايي دين حق است که اين امر با استناد به روايات در زمان حکومت حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تحقق مي پذيرد.
در روايات هم با تاکيد و توجه خاصي از انتظار سخن گفته شده است تا آن جا که يکي از وظايف مهم بلکه بالاترين وظيفه که برتر و والاتر از آن نيست مسئله انتظار فرج است. وجود شريف پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند:
أفضل أعمال أمتي انتظار فرج الله عزوجل؛ (8)
برترين اعمال امت اسلامي انتظار گشايش از خداوند متعال است.
و در حديث شريف ديگري فرمودند:
أفضل العبادت انتظار الفرج؛ (9)
برترين عبادت ها انتظار فرج است.
و در حديث ديگري حضرت امير (عليه السلام) انتظار فرج را از محبوب ترين و برترين اعمال شمرده اند. (10) و احاديث متعدد ديگري که در اين باره آمده است.
مفهوم انتظار
انتظار يعني اميد همراه با اشتياق و آمادگي براي آينده بهتر، انتظار يعني آينده نگري و تحول و رشد همه جانبه براي سعادت بشر انتظار يعني تلاش براي برقراري حکومتي عدل پيشه و عدل گستر و اميد و آرزو براي استقرار ارزش هاي والاي انساني تحقق عدالت امنيت کامل و رفع ظلم ها و تبعيض ها چنين آرزو اميدي در لسان روايات « انتظار فرج » خوانده شده است.
انتظار ايستا
انتظار همچون ديگر واژگان و مفاهيم ديني دو گونه معنا و برداشت از آن شده است: برخي درباره انتظار چنين تفکري دارند که مفهوم انتظار و معناي انتظار فرج اين است که يک مسلمان شيعه به جاي تزکيه نفس، تهذيب اخلاق، اصلاح خود و اصلاح جامعه خويش، امر به معروف و نهي از منکر و فارغ از هر گونه مبارزه با بي عدالتي و ستم گري ها و فساد و تباهي ها در گوشه اي بخزد و پيوسته فقط مشغول گريه و زاري باشد و دور از اجتماع و مسئوليت هاي اجتماعي فردي خود فقط و فقط به خواندن دعا و اذکار بپردازد و روزگار را با اين باور به سر ببرد که بايد منتظر باشيم تا امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بيايد و خود همه کارها را انجام دهد.
استاد شهيد مرتضي مطهري از اين نوع انتظار، تعبير به انتظار ويران گر نموده و چنين مي نويسد:
برداشت قشري از مردم از مهدويت و قيام و انقلاب مهدي موعود اين است که صرفاً ماهيت انفجاري دارد، و فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم ها و اختناق ها و حق کشي ها و تباهي ها ناشي مي شود. (11)
اين انتظار که انتظار منفي (12) است بزرگ ترين عامل انحطاط و تن دادن به ذلت و توجيه وضع موجود است.
بنابر برداشت فوق از انتظار هر اصلاحي محکوم است و برعکس هر گناه و فسادي، هر ظلم و تبعيضي، هر پليدي و آلودگي به جهت اين که مقدمه اين انقلاب بزرگ و اصلاح کلي است روا خواهد بود و به تعبير استاد شهيد:
اين جاست که گناه هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کام جويي است و هم کمک به انقلاب نهايي. (13)
در اين نگاه و اين فهم از انتظار اگر شخص خود اهل گناه و فساد نباشد در ضمير و انديشه او رضايتمندي از کار گناه کاران و فساد پيشگان وجود دارد، چرا که اينان مقدمات ظهور را فراهم مي نمايند. در اين باور در برابر تحولات بين المللي موضعي منفعل و انزوا در پيش گرفته مي شود.
انتظار پويا
انتظار مثبت و پويا يعني ايمان به امامت و رهبري الهي و عدالت پيشه يعني عشق به عدالت و ارزش هاي انساني همراه با تلاش براي برقراري حکومت جهاني يعني داشتن روحيه تعهد و مسئوليت پذيري. در اين برداشت از انتظار، انسان مسلمان و شيعه منتظر فرج امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) پاي بند به اصول و فروع دين بوده داراي اخلاق حسنه و در جامعه فردي متعهد و مسئول است در اين برداشت، منتظر بي تفاوت و بدون دغدغه نيست بلکه در متن اجتماع بوده، از امر به معروف و نهي از منکر غافل نموده و در زمره مبارزان با ستم و ظلم و فساد و بي عدالتي ها و در جمله تقوا پيشگان قرار مي گيرد تا زمينه ظهور دادگستر حقيقي فراهم آيد.
با دقت در مفهوم انتظار استفاده مي شود که در او دو عنصر اساسي به چشم مي خورد:
1- نفي وضع موجود؛ 2- به دست آوردن وضعيت مطلوب.
با توجه به اين دو رکن اساسي انتظار، فرد منتظر همواره جهت به دست آوردن شرايط مطلوب تلاش و حرکت مي کند. بنابراين انتظار با حرکت، پويايي، تلاش و فعاليت توأم است و با ايستايي و بي تفاوتي ناسازگار، و در برابر پديده ها، و فرصت هاي پيش آمده براي به دست آوردن شرايط مطلوب تلاش مي کند.
درهمين مورد، اين نکته در خور ذکر است که يکي از اسم هاي مبارک حضرت مهدي « قائم » است که انسان شيعه با شنيدن اين نام مبارک به پا مي ايستد که با اين حرکت بگويد شيعه علوي و فاطمي هر لحظه براي مبارزه و جان فشاني در راه آرمان هاي مقدس حضرت مهدي آماده قيام است اين قيام نشان مي دهد که منتظر حقيقي هرگز ذلت پذير نيست و همواره عزيز و سربلند است.
محمدرضا حکيمي در اين باره مي نويسد:
درباره قيام به هنگام ذکر نام ( قائم ) مطالبي ذکر کرده اند، از جمله اين که اين احترام موجب توجه خاص آن امام به قيام کننده مي شود. ليکن حکمت اجتماعي و اقدامي آن نيز نبايد مورد غفلت قرار گيرد. آمادگي افراد در هر حال براي ( قيام ) و مبارزه و جهان در راه تحکيم عدالت جهاني و حفظ حقوق انسان ها واجد اهميت به سزاست. شيعه منتظر- بلکه هر مسلمان در عصر غيبت بايد همواره داراي چنين هدفي باشد و در راه تحقق آن به وسايل گوناگون بکشود، و تا آن جا اين آمادگي را داشته باشد و ابراز داشته باشد که هر گاه نام پيشواي قيام ( قائم ) ذکر مي شود به پا خيزد و آمادگي همه جانبه خويش را نشان دهد و اين آمادگي را هميشه در خود ديگران تلقين و در خود و ديگران تحکيم کند. (14)
از مطالب فوق اين نتيجه را مي توان گرفت که ره آورد انتظار حرکت آفريني، فعاليت، تلاش، اميد و اشتياق همراه با تلاش است. تربيت يافته گان در مکتب تعالي بخش و سازنده انتظار، با اميد و شوق به آرزوي روز ظهور و تحقق وعده هاي الهي به سر مي برند و خود و جامعه خود را مهياي چنين حماسه بزرگ مي نمايند.
جاي گاه امنيت
بي ترديد يکي از نيازهاي اساسي و حياتي انسان « امنيت » است، که با آفرينش انسان همراه بوده و زندگي اجتماعي و برآورده شدن ديگر نيازهاي انسان در سايه آن تحقق مي يابد.
همزاد بودن انسان با نياز به امنيت آن را جزء نيازهاي فطري بشر قرار داده است.
آرامش، رشد و شکوفايي انسان بروز همه استعدادها و رسيدن به همه کمالات انساني در سايه امنيت به دست مي آيد.
درباره امنيت و معناي متفاوت آن سخن هاي فراوان گفته شده است.
امنيت در لغت، مقابل ترس و اضطراب و مترادف با آرامش است. صاحب نظران علوم سياسي از زواياي مختلف امنيت را تعريف نموده اند که در مجموع امنيت عبارت است از: وجود احساس رضايت و اطمينان خاطر و نبود ترس، اجبار و تهديد. برطرف نمودن عوامل ترس و ناامني از اساسي ترين امور براي تأمين امنيت است.
امنيت در متون ديني نيز از جاي گاه ويژه اي برخوردار است. در روايات اهل بيت گران سنگ تر از امنيت نعمتي وجود ندارد. علي (عليهم السلام) مي فرمايد: « لا نعمة اهنآ من الامن؛ هيچ نعمتي گواراتر از امنيت نيست » .
و در جاي ديگر اصل اساسي زندگي را امنيت مي دانند: « ماهيته العيش في الامن » .
و باز در روايت ديگر فرموده اند:
شر الاوطان ما لم يأمن فيه القطان؛
بدترين مکان ها جايي است که اقامت کنندگان آن احساس امنيت نداشته باشند.
دقت در روايات فوق و ديگر احاديث، اهميت جاي گاه فوق العاده « امنيت » را براي ما روشن مي کند. اهميت امنيت نه تنها از جنبه رواني و اجتماعي است بلکه حتي در سطح بين الملل نيز حائز اهميت فراواني است، لذا امنيت جهاني و فراگير، چيزي است که در آيات و روايات مربوط به عصر ظهور نويد آن داده شده است.
بي ترديد، امنيت کامل فردي و اجتماعي و رفاه و آسايش همگاني در عصر ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اتفاق خواهد افتاد. امنيت و صلحي که بشر در طول تاريخ همواره آرزوي آن را داشته است. امنيت و صلحي که بر سراسر گيتي سايه مي افکند تا آن جا که حتي بين حيوانات نيز آشتي برقرار مي شود.
از عمده عواملي که باعث چنين امنيت کامل و صلح همه جانبه اي مي شود مي توان موارد زير را مدنظر داشت. از آن جا که در دوران ظهور، علم و دانش توسعه مي يابد، جهل و ناداني و خرافات- که عامل بروز بسياري از ناامني هاي اجتماعي است- از بين مي رود.
با توسعه اقتصاد و تقسيم مساوي اموال بين انسان ها فقر و تهيدستي ريشه کن مي گردد و در نتيجه، فساد و بي عفتي از بين مي رود. تجلي عدالت مهدوي باگستره و ابعادش، بساط ظلم و ستم را برمي چيند و فضاي امن و امان و آرامش خاطر و اطمينان فراهم مي گردد.
ارتباط امنيت و انتظار
گفته شد از تحولات و دگرگوني هاي مهمي که در عصر ظهور در پرتوي حکومت جهاني حضرت محقق مي شود استقرار امنيت خواهد بود، امنيتي که در زمان حکومت حضرت اتفاق مي افتد همه جانبه و فراگير خواهد بود، چرا که با ظهور، فرجام تاريخ روشن خواهد شد. آينده و فرجامي که در آن حق بر باطل پيروز شده عدالت و آزادي جاي گزين ظلم و استبداد خواهد شد. دردها، مشکلات و بدبختي همه انسان ها به پايان خواهد رسيد، ترس و وحشت و ناامني جايش را به محيط امن و آرام داده و بندگان صالح وارثان و حاکمان زمين و زمان خواهند شد. قرآن کريم در آيات روشن خود پيروزي حق بر باطل غلبه راه و رسم انبيا و اديان، خلافت و وراثت مومنان و صالحان از دين جهان شمول « اسلام » و تحقق صلح و امنيت جهاني را با قاطعيت، وعده داده است؛ به عنوان نمونه در سوره نور درباره تحقق صلح و امنيت جهان مي فرمايد:
( وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لاَ يُشْرِکُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ‌ )، (15)
خداوند به مومنان و شايسته کاران وعده داده است که آنها را جانشين زمين قرار دهد و ديني که خداوند آن را براي آنها پسنديده است مستقر سازد و دوران ترس آنها را تبديل به امنيت نمايد تا بدون ترس خداي خود را بندگي نمايند و چيزي را شريک او قرار ندهند.
دراين آيه شريفه خداي متعال به سه امر وعده فرموده و مژده داده است: 1- حکومت جهاني مومنان 2- استقرار دين خدا 3- استقرار امنيت کامل
آنچه از روايات و احاديث رسول گرامي اسلام و اهل بيت مطهرش نقل شده است سنت ها و وعده هاي الهي است که در آيات قرآن به آن اشاره شده و نويد دوراني روشن را مي دهد. اين وعده ها در عصر ظهور آخرين حجت خداوند مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) محقق خواهد شد.
عصر ظهور که جنبش عظيم علمي و فکري جهل و ناداني محو خواهد شد و با نزول برکات آسماني وجود جوشش ذخاير زميني و تقسيم و تساوي اموال پيشرفت هاي اقتصادي فقر و تهدستي که از عوامل مهم ناامني در سطح جهان است، از بين خواهد رفت. با استقرار عدالت فراگير و وسيع همه جانبه، ظلم و تبعيض ريشه کن شده و فاصله هاي طبقاتي محو و نابود خواهد شد. در نتيجه، با از بين رفتن جهل و ناداني، وحشت و ترس، ظلم و فقر، « امنيت جهاني » حاصل مي شود، و انسان ها بدون دلهره و اضطراب فضاي سالم انساني راه سعادت و کمال را طي خواهند کرد. گرچه اين تحولات، در عصر ظهور محقق مي شود، اما در عصر انتظار هم که مقدمات ظهور بايد محقق گردد و در مواجهه با اين تحولات موضعي فعال و تلاشي هدف مند را اتخاذ نمود. گرچه انتظار با مقولاتي چون جهاني شدن به معناي ترويج ليبراليسم، تسلط بازار اقتصاد آزاد بر جهان و حاکميت و غلبه فرهنگ غربي ( البته غرب نه به معناي جغرافيايي آن ) در تعارض و تضاد است و هم چنين مقوله امنيت جهاني اگر به معناي وجود قدرت واحد و آن هم حاکميت يک جانبه آمريکا باشد، ( که اکنون اين تئوري به شدت از سوي دول غربي مطرح و پي گيري مي شود و در پي تحقق آن تلاش مي کنند؛ ) با انتظار که مکتب اعتراض ( نارضايتي از وضع موجود و تلاش براي دست يابي به وضع مطلوب ) است ناسازگاري دارد، اما اولاً: مي توان امنيت مدنظر حکومت امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را به جهانيان عرضه کرد و در راه تحقق آن تلاش کرد، و ثانياً: با وجود اعتراض به وضعيت موجود و راه کارهاي ارائه شده از ناحيه قدرت مندان جهان، حضوري فعال در تمام عرصه ها داشت، چرا که اعتراض و تعارض « فرهنگ انتظار » با پديده هايي مثل « جهاني شدن » و « امنيت و صلح جهاني » دو پي آمد را مي توان به دنبال داشته باشد:
الف- اين که شخص منتظر به دليل ناسازگاري با وضعيت موجود، راه انزوا و گوشه گيري را در پيش بگيرد و بي تفاوت و برکنار از هر واقعه و حادثه اي باشد؛ و چه بسا فارغ از هر گونه مبارزه با بي عدالتي و فساد و تباهي در گوشه بخزد و پيوسته فقط مشغول گريه و زاري باشد؛ و دور از اجتماع و مسئوليت هاي اجتماعي و فردي خود به اين پندار گرفتار آيد که بايد منتظر بود تا امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بيايد و خود همه کارها را انجام دهد و بلکه چنين گمان رود هر چه وضع بدتر شود بهتر است و زمان ظهور نزديک تر! در اين نگاه منتظر به خود و زندگي شخصي اش مي انديشد، با جامعه، حوادث و پديده اي آن کاري ندارد بلکه در باور او هر اصلاحي محکوم است! و به عکس هر گناه و فسادي، هر ظلم و تبعيضي روا خواهد بود! بايد جامعه در لجنزار گناه و فساد غوطه ور گردد تا فرج نزديک تر شود.
ب- پي آمد دوم در مواجهه با تحولات بين المللي و مقولاتي چون « امنيت » و « صلح جهاني » و « جهاني شدن » و پديده هايي از اين قبيل اين است که شخص منتظر، ميدان را به حريف وا نمي نهد، او حضوري فعال، مستمر و مداوم براي اصلاح وضع موجود دارد، زيرا انتظار به معناي ايمان به امامت و رهبري الهي و عدالت پيشه و عشق به عدالت و ارزش هاي انساني، همراه با تلاش براي برقراري حکومت جهاني و استقرار امنيت جهاني و صلح جهاني است.
شخص منتظر بي تفاوت و بدون دغدغه نيست، بلکه در متن اجتماع بوده و در زمره مبارزان با ستم و ظلم و فساد بي عدالتي ها قرار مي گيرد تا زمينه ظهور دادگستر فراهم آيد، چرا که در اين نگاه، انتظار حرکتي هدف مند و تلاشي جهت دار است که داراي دو عنصر اساسي است: نفي وضع موجود و به دست آوردن وضعيت مطلوب با توجه به اين دو رکن اساسي انتظار، فرد منتظر همواره براي به دست آوردن شرايط مطلوب تلاش مي کند بنابراين انتظار با حرکت، پويايي، تلاش و فعاليت توام است؛ و با ايستايي و بي تفاوتي ناسازگار. در باور اين منتظران روزي خواهد رسيد که وضعيت مطلوب فرا مي رسد و جور و جفا رخت بر مي بندد، فساد و تبعيض تجاوز و آدم کشي، سلطه طلبي، انحصار، قدرت طلبي، خودکامگي و... به يک باره از بين مي رود. چرا که از ديدگاه قرآن و سنت نبوي، احاديث ائمه، متون و معارف ديني سرانجام حاکميت زمين از آن بندگان صالح خداوند است.
در اين حالت از انتظار انسان که اميد به فرداي بهتر دارد از يک سو با باطل و ستم ها در مي آميزد و از سوي ديگر با حق و عدالت در مي آميزد. اين مي طلبد که در ضمن نامطلوب دانستن وضعيت موجود تلاش براي تحقق وضع مطلوب و درصدد اصلاح آن باشد. و دين ايجاب مي کند تا از تمام امکانات لازم در اين زمينه بهره ببريم و در ترسيم فضاي حکومت جهاني مهدوي کوشش نموده و جهانيان و افکار جهان را متوجه آن کنيم تا زمينه هاي آن فراهم آيد.
چرا که اگر بخواهيم در دنياي کنوني همگام با تحولات بين المللي حرکت نماييم و هم « منتظر » به معنايي که گفته آمد، باشيم ناگزيريم حضوري فعال در تمام عرصه ها داشته باشيم و از ظرفيت هاي فرهنگ انسان ساز و پوياي انتظار، بهره هاي کافي ببريم. در مکتب عالي انتظار همان گونه که زمينه هاي تحقق حکومت جهاني را مي توان يافت، بسترها و زمينه هاي تحقق امنيت جهاني ( البته نه آن امنيتي همه جانبه و آرماني حکومت مهدوي ) را مي توان فراهم آورد، که به برخي از آنها در اين نوشتار اشاره مي گردد.
ترويج معنويت و ارزش هاي اخلاقي
در دنياي کنوني که رشد يک سويه تکنولوژي و دور ماندن انسان از حقيقت خويش و غفلت از غايت خلقت، بشريت را دچار بحران معنويت و بحران هويت نموده است؛ آن چنان که متفکران واقع گرا تنها راه نجات بشر را توجه به معنويت مي دانند، در چنين شرايطي در انتظار سازنده و پويا، که بشارت تجديد حيات معنوي بشر را مي توان يافت، و انتظار مي تواند براي انسان سرگردان و دچار بحران هويت شده امروز بازگشتي به خويشتن خويش باشد.
و اگر بشر متوجه مقوله هاي معنوي شود و در پرتو آن رشد نموده و تربيت شود و براي ارزش هاي اخلاقي جاي گاه شايسته اي قائل باشد و پاي بند به اخلاق انساني گردد، و با آرامش روان در خانواده، مدرسه و اجتماع خواهد بود و اگر انسان ها از چنين آرامشي برخوردار باشند مي تواند در سطح کل و امنيت جهاني تاثير گذار باشد.
شکوفايي خرد و انديشه
يکي از مهم ترين عوامل موثر در ايجاد ناامني و بروز نزاع ها در جوامع، جهل و ناداني است. از آن طرف توسعه علم و دانش عامل مهم امنيت است.
در دوران ظهور و حکومت جهاني و ايده آل و آرماني حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دامنه علوم گسترش يافته و خرد و انديشه به شکوفايي نهايي خود مي رسد و در پرتو علم و دانش انسان ها طعم شيرين امنيت را در تمام ابعادش مي چشند امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند:
إذا قام قائمنا وضع يده علي رؤس العباد، فجمع به عقولهم و أکمل به أحلامهم؛ (16)
قائم ما، به هنگام تحول مهم ظهور، نيروهاي عقلاني توده ها را تمرکز مي دهد، و خردها و دريافت هاي خلق را به کمال مي رساند.
همان حضرت در حديث ديگري مي فرمايند:
و تؤتون الحکمة في زمانه حتي أنّ المرأة تقضي في بيتها في کتاب الله تعالي و سنة رسول الله (صلي الله عليه و آله)؛ (17)
در زمان حکومت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به همه مردم حکمت داده مي شود تا آن جا که زنان در خانه ها با توجه به کتاب و سنت پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) قضاوت مي نمايند.
يا درحديث گران سنگ ديگري که امام صادق (عليه السلام) فرموده اند:
علم و دانش به 27 حرف تقسيم شده است، اما تاکنون بيش از دو قسمت آن در دسترس بشر قرار نگرفته است، اما وقتي قائم ما (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام مي فرمايند 25 قسمت ديگر را آشکار مي کند.
آن گونه که از اين روايات و ديگر احاديث استفاده مي گردد، دوران ظهور که عصر استقرار امنيت کامل است، علم و دانش به اوج خود رسيده و در پرتوي آن عدالت، امنيت و.. آشکار مي شود.
در عصر انتظار که مقدمه ظهور است، بايد زمينه ها فراهم شود، چرا که فرموده اند: « ... فيواطئون للمهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سلطانه » . (18)
آري، آنچه در عصر ظهور به وقوع مي پيوندد در عصر انتظار بايد بسترش فراهم آيد، و مقصود از اين زمينه سازي مي تواند زمينه سازي فرهنگي، فکري، علمي و... باشد. بنابراين، مي تواند در زمان انتظار بسترها و زمينه هاي رشد عقلي- علمي و توسعه دانش را فراهم نمود تا در پرتو آن بستر امنيت نيز حاصل گردد.
بهبود وضعيت اقتصادي
آنچه در طول تاريخ منشا و عامل بروز اختلاف و جنگ، خونريزي، ناامني بي ثباتي شده، به دست آوردن ثروت و منافع بيشتر بوده است. انسان ها در طول تاريخ براي به دست آوردن ثروت اختلاف داشته و به خاطر آن از ريختن خون يکديگر هم مضايقه نکرده اند. اگر در يک نظام اقتصادي ثروت عادلانه تقسيم شود، چنانکه در زمان ظهور چنين است، رخدادهاي ناگواري مثل جنگ، نزاع و... ظلم استضعاف رخت بر مي بندد.
در دوران انتظار- که مقدمه ظهور است- بهبودي وضعيت اقتصادي مي تواند عامل ايجاد « امنيت » به شمار مي آيد. اين توان مندي را بايد منتظران دارا باشند، چرا که مسئوليت خطير منتظران که آماده سازي خود و جامعه است، برخورداري از توان مالي و اقتصادي را نيز مي طلبد.
روايات پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و اهل بيت مکرمش سيماي اقتصادي دوران ظهور را چنين ترسيم نموده اند:
يکون في أمتي المهدي... تنعم أمتي في زمانه نعيماً لي يتنعّموا مثله قط: البر و الفاجر، يرسل السماء عليهم مدراراً و لاتدخر الارض شيئاً من نباتها..؛ (19)
در امت من مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام مي کند... و در زمان او مردم به نعمت هايي مي رسند که در هيچ زماني به آن نعمت ها دست نيافته اند، آسمان بر همه، هم نيکوکار و هم بدکار ببارد، و زمين چيزي از ذخاير و روييدن هاي خود را پنهان نمي کند.
در حديث شريف ديگري امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:
إن قائمنا إذا قام أشرقت الارض بنور ربها... و يطلب الرجل منکم من يصله بماله و ياخذ منه ذکاته فلايجد أحداً يقبل منه ذلک و استغني الناس بما رزقهم الله من فضله؛ (20)
هرگاه قائم ما حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام کند، زمين با نور خداي متعال نوراني مي گردد و شما براي دادن مال يا زکات دنبال کسي مي گرديد، کسي را نمي يابيد که از شما قبول کند و مردمان همه به فضل الهي بي نياز مي گردند.
در حکومتي که عدالت در تمام ابعادش گسترش مي يابد تأمين معيشت کل جامعه بشري، و ايجاد وفاق و امنيت اقتصادي مورد تأکيد است.
از سوي ديگر، روشن است فقر و تهي دستي در فساد و بي عفتي، ناامني و... تأثيري ترديد ناپذير دارد. پي آمدهاي بسيار ناگوار بر جامعه و فرد مي گذارد و آدمي را دچار رکود و سستي نموده و حيثيت انساني و اجتماعي او را به مخاطره مي اندازد. بنابراين، بسياري فقر و تهي دستي را يکي از عوامل بي ثباتي و ناامني اجتماعي شمرده اند.
بهبودي وضعيت اقتصادي و توجه به رفاه و تأمين نيازهاي معيشتي انسان مي تواند قدمي براي ايجاد امنيت باشد.
دوران انتظار که دوران فراموشي تکاليف نيست، بلکه دوران مسئوليت هاي خطير و فراهم آوردن مقدمات ظهور است، در پيشرفت و رونق اقتصاد ( سالم ) نيز بايد تلاش شود، چرا که وظيفه منتظران که آماده سازي خود و اجتماع است، برخورداري از توان مالي و اقتصادي را نيز مي طلبد. علاوه بر اين که براي زدودن فقر از چهره اجتماع و تامين امنيت اقتصادي و در پرتو آن استقرار امنيت رواني و همه جانبه بايد تلاش نمود، بهره مندي از امکانات مادي از بعد ديگر هم مي تواند براي منتظران مورد توجه باشد، و آن عبارت است از: تبليغ و گسترش دين و معارف که نيازمند هزينه است « حفظ دين و فرهنگ ديني و ديگر مظاهر و شئون دين و هم چنين گسترش و تبليغ آن نيازمند قدرت مالي و اقتصادي است.
جامعه متدين بايد بکوشد تا از راه کسب حلال- چه کشاورزي چه صنعتي و چه ديگر راه ها- توانگر و با تمکن باشد تا آن توان گري و توان مندي را به هنگام لزوم در خدمت نشر دين خدا و آرمان هاي والاي انساني به کار گيرد. » (21)
نويد « اميد واقعي »
امروزه مکاتب مادي و بينش ها و گرايش غير الهي از تصوير روشن فرداي جهان و ارائه آينده انساني و اميد به نجات انسان بحران زده ناتوانند. تفکرات غير وحياني، قادر به طراحي آينده روشن و ترسيم مدينه فاضله، و آرماني براي بشر دچار بحران هاي گوناگون شده، نيست. در چنين مکاتب و تفکرهايي نه تنها نجات بشر از بدبختي ها و اندوه و رنج او دشوار مي نمايد، بلکه او را از آينده مايوس نموده و در نتيجه به دليل نداشتن اميد به آينده، بشريت را دچار رکود، خمودگي و افسردگي و اضطراب نموده است؛ بدين ترتيب امنيت رواني فرد و اجتماع سلب شده است.
بي ترديد کساني که به آينده خويش و انسانيت نمي انديشند، و يا براي آينده، فرداي بهتر نمي يابند و اميدي به بهبود و رفع بحران هاي بسيار جدي و فراگير و همه جانبه که تمام ابعاد جهاني و جامعه بشر را گرفته است، نداشته باشند، چنين انسان و انسان هايي نااميد، افسرده و سرخورده و محکوم به مرگ تدريجي اند و چنين افرادي بدون ترديد « امنيت » را در هر سطحي چه فردي و اجتماعي به مخاطره مي اندازند، چرا که سلامت و امنيت جامعه در پرتو امنيت روحي و رواني افراد تامين مي گردد، و اگر کسي به آينده و فردانگران بوده و يا هيچ اميد نسبت به فردا نداشته باشد از سلامت رواني برخوردار نبوده و دچار اضطراب و پژمردگي روحي مي گردد. به گفته آن انديشمند: « بزرگ ترين خدمت به بشريت اميد دادن به آن است و بزرگ ترين خدمت گزاران عالم بشريت همان اشخاص هستند که توانستند بشر را اميدوار نگاه دارند... » . (22)
در اين بين مقوله « انتظار » به خصوص در آموزه هاي شيعي مي تواند « اميد واقعي » براي فردايي بهتر و آينده اي به دور از بحران هاي کنوني، بدون ظلم و تبعيض و ستم را براي جهان و بشريت نويد دهد.
اميد به تحول بزرگ و رويداد عظيم قيام حضرت حجت، امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) روح و قوام بخش انتظار است. در فرهنگ انتظار، اميد به آينده اي زيبا و انساني ترسيم شده است. در مکتب زنده و پوياي « انتظار » بحران هاي کنوني و رنج و اندوه بشر از وضعيت نامطلوب موجود، پايان پذير تصوير شده و وضعيت مطلوب نويد داده شده است. در پرتو اين تفکر و بينش، انسان از يأس، سرخوردگي و افسردگي رهايي مي يابد. چنان که انسان منتظر تربيت يافته در مکتب انتظار فعال، پويا، با نشاط و برخوردار از سلامت رواني است. به اين اميد بخشي انتظار، در متون روشني بخش دين اسلام اشاره شده است، امام علي (عليه السلام) در اين باره مي فرمايند:
انتظروا الفرج و لايتأسوا من روح الله... فإن أحبّ الاعمال إلي الله عزوجلّ انتظار الفرج؛ (23)
چشم به راه فرج باشيد، و از رحمت الهي نااميد مباشيد، زيرا که بهترين اعمال در نزد خداوند انتظار فرج است.
در حديث شريف به اميد براي گشايش و چشم به راه بودن و پرهيز از ياس و نااميدي اشاره شده است.
در حديث شريف ديگري اميرمومنان (عليه السلام) آينده را چنين ترسيم مي نمايند:
ألا و من أدرکها منّا يسري فيها بسراج منير، و يحذ و فيها علي مثال الصالحين، ليحلّ فيها ربقاً، و يعتق فيها رقاً، و يصدع شعباً، و يشعب صدعاً في سترة عن الناس لا يبصر القائف أثره و لو تابع نظره...؛ (24)
آگاه باشيد کسي که از ما آن روزگار سياه و پرفتنه را دريابد و با چراغ روشن در آن گام مي نهد، به نور امامت و ولايت آن تاريکي ها را از هم مي شکافد و با روش و منش شايستگان رفتاري مي نمايد، تا بندها را بگشايد و بشريت را از اسارت قيد و بند ( هواي نفس ) رهايي بخشد، اجتماع کفر را پراکنده و پراکندگي اسلام را جمع نمايد،[ آن حضرت اين کارها را انجام مي دهد ] و از ديده ها پنهان است...
ترسيم عدالت مهدوي
يکي ديگر از ابعاد مهم انتظار و اميد به آينده که از آن بيشتر سخن رفت، و مي تواند نقشي در استقرار امنيت داشته باشد نشان دادن و به تصوير کشيدن عدالت همه جانبه حکومت حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. ترديدي وجود ندارد که عدالت خواهي از خصلت هاي فطري انسان هاست و از اين رو انسان ها با هر اعتقاد و هر شرايط سياسي و اجتماعي خواستار تحقق عدالت در همه ابعاد مي باشند و باز ترديدي نيست که عدم اجراي عدالت و وجود ستم و تبعيض ها باعث بروز انواع ظلم، و ايجاد ناهنجاري ها و ناامني ها مي گردد. تحقق عدالت در قرآن از رسالت هاي مهم انبيا شمرده است.
( لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ )؛ (25)
رسولان خود را با دلايل روشن ارسال کرديم و با آنان کتاب و ميزان را فرستاديم تا در بين مردم دادگري کنند.
امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) با ظهورش و تاسيس حکومت توحيدي اش با از بين بردن موانع درک حقايق و معارف الهي و از بين بردن مظاهر کفر و شرک، عدالت، آرزوي ديرين و هميشگي بشر، را در همه شئون مختلف جامعه بشري پياده مي نمايد. گرچه حکومت مهدوي داراي آثار مهمي چون استقرار امنيت همه جانبه، اجراي احکام اسلام، حاکميت توحيد، تحول در تفکرات، تاسيس حکومت بر مبناي توحيد، ارتقا و تعالي افراد، تساوي اموال و از بين رفتن فقر و فساد و... است و اما عدالت و اجراي آن در همه ابعاد از مهم ترين رخ دادهاي آن عصر طلايي است.
حضرت حجت با برداشتن موانع رشد و کمال انسان و رهايي انسان از قيد و بندها زمين را سراسر از عدل مي نمايد: « ... يملا الارض به عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً.. (26)
در حکومت مبتني بر عدل، در سه جهت، تحول ايجاد مي گردد، که مي تواند مؤلفه هاي امنيت باشد:
1- رابطه انسان با خود:
در قبل اشاره شد که رشد خرد و دانش در تامين رفاه و امنيت نقشي به سزا دارد در حکومت حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به دليل رشد عقل و تفکر و سلطه آن بر نفس و احساس، زمينه بسياري از نابساماني هاي اجتماعي و عدم امنيت از بين مي رود.
2- رابطه انسان با جامعه:
در پرتوي تحقق عدالت و اقتدار و حاکميت حکومت توحيدي امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) روابط اجتماعي، سياسي و اقتصادي بر مبناي عدل پايدار مي گردد.
3- رابطه انسان و طبيعت:
در حکومت جهاني مهدوي تمامي روابط اجتماعي بر مبناي عدل و عدالت پايدار مي گردد و با هدايت امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بينش ها و روش ها متحول شده و انقلابي عظيم رخ مي دهد که در پرتوي آن طبيعت با انسان سازگار و از در صلح و آشتي ارتباط دارد. که در نتيجه آن، همه جاي زمين سرسبز و خرم مي گردد، و زمين گنج هاي خود را آشکار مي نمايد. از آسمان باران هاي پربرکت نازل مي شود، چرا که اگر به فرموده قرآن مردم مناطق و سرزمين ها ايمان بياورند و وارسته و شايسته باشند و پارسايي در پيش گيرند حتما برکات آسمان و زمين براي آنان فرستاده مي شود: ( وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ ). (27)
و اگر اوضاع جهان چنين شود- که خواهد شد- فقر و فاصله هاي طبقاتي که مهم ترين عوامل زمينه ساز عدم امنيتي باشند از بين مي رود، که اين امنيت را قرآن در آيه 55 سوره نور وعده داده است که قبلاً بحثي از آن گذشت.
براساس ديدگاه اسلامي و به خصوص شيعي، تحقق عدالت در سطوح مختلف، در حکومت جهاني حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تحقق مي يابد و اين عدالت فراگير و همه جانبه است.
عدالت در حکومت جهاني حضرت در سطوح و ابعاد مختلف پياده مي شود. از جمله:
عدالت اقتصادي، درروايات آمده است که در حکومت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) فقر و فقير وجود نخواهد داشت و اين بدين جهت است که اموال به درستي ميان مردم توزيع مي شود.
عدالت امنيتي: در حکومت جهاني امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) امنيت در تمام ابعاد آن، امنيت فردي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي، اخلاق و رواني براي همه پديد مي آيد. تا آن جا صلح و امنيت استقرار مي يابد که ائمه (عليهم السلام) بيان داشته اند، در آن زمان کينه ها بيرون ريخته مي شود، حتي حيوانات نيز با هم سازگاري مي کنند. و امنيت به حدي است که اگر خانمي به همه زيور خود از عراق به شام برود چيزي و کسي او را تهديد نمي کند. آمد و شد خانمي از عراق تا شام بدون هيچ گونه آزار و مزاحمتي با آرامش و اطمينان، امنيت جهاني را با تمام ابعاد به خوبي براي ما ترسيم مي نمايد.
عدالت فرهنگي: گرچه امروز بشر به لحاظ علم و دانش، رشد سريع و فراواني داشته است، اما به دليل رشد يک جانبه به امور دنيايي و مادي و غفلت از معنويت و به دليل اين که قدرت مندان و سلطه گران دنياي امروز آن را در اختيار دارند، رشد و شکوفايي علمي امروز که عامل مهمي در رفاه، امنيت و... انسان است نتوانسته بشريت را از دام هاي جهل و ناداني و خرافات رهايي بخشد. اما در حکومت جهاني حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دانش بشر شکوفا شده و در دسترسي همه انسان ها قرار مي گيرد که به احاديثي در اين زمينه قبلا اشاره شده است.
عدالت اجتماعي: در حکومت جهاني امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) که دين اسلام ديني فراگير و ارزش هاي الهي- انساني حاکميت مي يابند، تعارض قدرت هاي مختلف از بين مي رود عوامل فرهنگي، اقتصادي، فکري و... عدم تحقق عدالت از بين مي روند، لذا عدالت اجتماعي، با تاسيس حکومت واحد جهاني تحقق مي پذيرد. بررسي و تحقيق ابعاد عدالت فراگير حکومت حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در اين نوشتار نمي گنجد. عدالت اجتماعي با همه ابعادش، که مورد تاکيد قرآن کريم و سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله) و ائمه معصومين و انبياي الهي بوده است، در زمان ظهور امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تحقق مي پذيرد، اما در عصر انتظار مي بايست بشريت را از اين دوران و اين سرانجام نيک با خبر کرد، بايد چنين عدلي را پيشاپيش اميد داد و تصاوير آن را نشان داد و تا انسان هم اميدوار به آينده گردد و هم زمينه هاي مناسب را براي چنين تحولي فراهم آورد. چرا که يکي از ابعاد مهم « انتظار » اميد به آينده و نشان دادن گوشه هايي از عدالت آن دوارن است، تا با شناخت از آن سمت سوي حرکت و تلاش جهت دار گردد و از سرگرداني ها و ترديدها رهايي يابد. به رغم کساني که ادعا مي کنند، هيچ مدينه فاضله جهاني برتر از وضع کنوني در جامعه جهاني وجود ندارد، بايد تلاش کنيم تا فضاي پذيرش جامعه جهاني مهدوي فراهم شود و امروز چنين بستري فراهم است.
آية الله مکارم شيرازي در اين خصوص مي نويسد: « همان گونه که نور آفتاب و نسيم هاي روح بخش و ابرهاي باران و ساير مواهب و نيروهاي جهان طبيعت به اين مرزها [ نژاد، جغرافيا، تفاوت رنگ ها و زبان ها و..] ابداً توجيهي ندارند و همه روي کره زمين را دور مي زنند و دنيا را عملاً يک کشور مي دانند، اما انسان ها نيز به همين مرحله از رشد فکري برسيم. » سپس مي افزايد: « و اگر خوب دقت کنيم مي بينيم اين طرز تفکر در ميان آگاهان و روشنفکران جهان در حال تکوين و تکامل است، و روز به روز بر تعداد کساني که به مسئله « جهان وطني » مي انديشند افزوده مي شوند » . (28)
بنابراين جامعه منتظران و اجتماعات انساني در پرتو خرد و انديشه و تعالي فرهنگ به اين سطح از شعور و آگاهي خواهند رسيد که پذيراي حکومت واحد جهان شمول با رهبري حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) که ره آورد آن عدالت فراگير، استقرار امنيت کامل، حاکميت دين، محوري بودن توحيد، اجراي احکام و حقوق و... است؛ باشند.
پي نوشت ها :
1- نشريه موعود شماره يک، سال 76، ص 37.
2- در اين باره آية الله ناصر مکارم شيرازي چنين مي نويسد: « ايمان به ظهور مصلح جهاني جزئي از عشق به آگاهي، عشق به زيبايي، و عشق به نيکي ( سه بعد از ابعاد چهارگانه روح انسان ) است علاقه انسان به پيشرفت و تکامل، به دانايي و زيبايي، به نيکي و عدالت، علاقه اي است اصيل، هميشگي و جاوداني و انتظار ظهور يک مصلح بزرگ جهاني آخرين نقطه اوج اين علاقه است ( مهدي انقلابي بزرگ، ص 95 ).
3- فتح، آيه 28.
4- صف، آيه 9.
5- قصص، آيه 5.
6- آل عمران، آيه 19.
7- الميزان، ج4، ص 226.
8- بحارالانوار، ج52، ص 122.
9- همان، ج52، ص 125.
10- همان، ج52، ص 122.
11- قيام و انقلاب مهدي، ص 62.
12- اين تعبير در کتاب انتظار، مذهب اعتراض، ص 25 آمده است.
13- همان، 63.
14- خورشيد مغرب، ص 263.
15- نور، آيه 55.
16- بحارالانوار، 52، ص 336.
17- همان، 52، ص 352.
18- منتخب الاثر، ج2، ص 319.
19- بحارالانوار، ج51، ص 78.
20- همان، ج52، ص 337.
21- محمد حکيمي، جهاني سازي مهدوي و جهاني سازي، غربي، ص 241.
22- گوستاولوبون، مباني وحي نظور ملل، به نقل از: جهاني سازي مهدوي و جهاني سازي غربي، ص 130.
23- بحارالانوار، ج52، ص 123.
24- نهج البلاغه، ص 387.
25- حديد، آيه 52.
26- منتخب الاثر، ص 302.
27- اعراف، آيه 96.
28- مهدي انقلابي بزرگ، ص 82.

نويسنده: فهيمه رئوف

منابع :
* قرآن.
1- نهج البلاغه، ترجمه محمد علي انصاري قمي قم، نوين، تهران، بي تا.
2- حکيمي، محمد، جهاني سازي مهدوي و جهاني سازي غربي، قم، دليل ما، 1385.
3- حکيمي، محمدرضا، خورشيد مغرب، دليل ما، قم، 1382.
4- شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان.
5- لصافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر امام الثاني عشر (عليه السلام)، ج2، 1422 ق، بي نا.
6- طباطبائي، سيدمحمد حسين، الميزان، ترجمه؛ محمد رضا صالحي کرماني؛ بنياد علمي فکري علامه طباطبايي، 1366.
7- مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، دار الحياء التراث العربي، بيروت، 1403 ق، 1983 م.
8- مزيناني، علي، انتظار، مذهب اعتراض، [بي تا، بي نا].
9- مطهري، مرتضي، قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ، صدرا، رجب، 1398 ق.
10- مکارم شيرازي، ناصر، مهدي انقلابي بزرگ، هدف، قم، بي تا.
11- موعود، شماره 1، سال 1376.
منبع مقاله :
مکارم شيرازي ...{ و ديگران }، (1387)، گفتمان مهدويت، قم: موسسه بوستان کتاب، چاپ اول




برچسب ها :

خشم، از ضعف نفس و ضعف عاطفی انسان خشمگین حکایت دارد و به هیچ وجه نشانه توان‌مندی و نیرومندی نیست. بنابراین، کسانی که می خواهند احساس غرور و عزت و ارزشمندی داشته باشند و قدرتمند و شجاع تلقی شوند، شایسته نیست به امری که نشانه عجز و ناتوانی است روی آورند. این آگاهی سبب می شود فرد هنگام خشم، خود را از درون کنترل کند. سعدی می‌گوید:
یکی از صاحب دلان، پهلوان وزنه برداری را دید که در وزنه برداری بی نظیر بود ولی از نظر روحی به قدری ضعیف و عاجز بود که روزی شخصی یک بار به او ناسزا گفته بود و او آن چنان خشمگین شده بود که از شدت خشم، کف از دهانش خارج می شد و به خود می پیچید.
صاحب دل از شخص پرسید: چرا این پهلوان این گونه بی تاب شده است؟
او در پاسخ گفت:به خاطر اینکه یک نفر به او دشنام داده است.
صاحب دل گفت: این فرومایه هزار من سنگ برمی دارد و طاقت یک بار سخن ندارد.
عاجز نفس، فرومایه، چه مردی، چه زنی؟
لاف سر پنجگی و دعوی مردی بگذار
مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی
گرت از دست برآید دهنی شیرین کن ]1[
امام هادى عليه السلام : الغَضَبُ عَلى مَن لاتَملِكُ عَجزٌ و عَلى مَن تَملِكُ لَومٌ ؛
امام هادى عليه السلام :خشم بر كسى كه اختيارش به دست تو نيست ، نشانه ناتوانى و بر آن كه اختيارش به دست تو است ، مايه سرزنش است. ]2[

پی نوشت :
1. زینب جعفری، ماهنامه گنجینه، شماره54، مهرماه 1389، ص9.
2. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج12، ص11.




برچسب ها :

از قرآن و نهج البلاغه جدا نشويد و از گناهان دورى كنيد. سيد محمد حجتى




برچسب ها :

جمعه روز حضرت صاحب الزّمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و بنام آن حضرت است و همان روزى است كه ايشان در آن روز ظهور خواهد فرمود...در زیارت آن حضرت بگو:

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ،

سلام بر تو اى حجّت خدا در زمينش،سلام بر تو اى ديده خدا در ميان مخلوقاتش،سلام‏ بر تو اى نور خدا كه رهجويان به آن نور ره مى‏يابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده مى‏شود،سلام بر تو اى پاك‏نهاد و اى هراسان از آشوب دوران،سلام بر تو اى همراه خيرخواه،سلام بر تو اى كشتى نجات،سلام بر تو اى چشمه حيات،سلام بر تو،درود خدا بر تو و بر خاندان پاكيزه و و پاكت،سلام بر تو،خدا در تحقق وعده‏اى كه به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرمايد،سلام بر تو اى مولاى من،من دل‏بسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توام،و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب مى‏جويم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار مى‏كشم،

وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ وَ أَنَا يَا مَوْلايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ.

و از خدا درخواست مى‏كنم بر محمّد و خاندان‏ محمّد درود فرستد و مرا از منتظران و پيروان و ياوران تو در برابر دشمنانت و از شهداى در آستانت در شمار شيفتگانت قرار دهد،اى سرور من،اى صاحب‏ زمان،درودهاى خدا بر تو و بر خاندانت،امروز روز جمعه و روز توست‏ روزى كه ظهورت و گشايش كار اهل ايمان به دستت در آن روز و كشتن كافران به سلاحت‏ اميد مى‏رود و من اى آقاى من در اين روز ميهمان و پناهنده به توام و تو اى مولاى من بزرگوارى از فرزندان‏ بزرگواران و از سوى خدا به پذيرايى و پناه‏دهى مأمورى،پس مرا پذيرا باش و پناه ده،درودهاى خدا بر تو و خاندان پاكيزه‏ات.




برچسب ها :

امام صادق(ع) خطاب به یکی از یاران فرمود: اگر نماز، تو را از سایر گناهان دور کند، بدان که صد در صد نماز تو پذیرفته شده، ولی اگر بعضی از گناهان را انجام می‌دهی، بدان به اندازه مقداری که گناه می‌کنی، نماز تو پذیرفته نشده است.

 

حجت‌الاسلام ابوالفضل جعفری‌پور (مسئول پاسخگویی مرکز تخصصی نماز): مسأله نماز به عنوان یک مسأله عبادی زمینه‌ساز برای رشد و تعالی انسان در حوزه فردی و اجتماعی از منظر امام صادق(ع) جایگاه والایی دارد، همان گونه حضرت(ع) در بخش انتظار حضرت ولی‌عصر(عج) فرمود: «و لو أدرکته لخدمته أیّام حیاتی»، اگر من امام صادق(ع) زمان حکومت عدل مهدوی را درک می‌کردم، تمام عمرم خادم امام زمان(ع) می‌شوم، برای رسیدن به این جایگاه و اینکه انسان در فلسفه چه اعمالی می‌تواند به این جایگاه دست پیدا کند و بتواند از یاران امام زمان(عج) باشد، در آیه 41 سوره مبارکه حج خداوند تبارک و تعالی فرمود: «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ...»، امام صادق(ع) در ذیل این آیه فرمودند: منظور از این افراد مهدی(عج) و یاران او هستند، اولین امری که بعد از ظهور حضرت ولی‌عصر(عج) انجام می‌دهند، این است که نماز را بر روی کره زمین اقامه می‌کنند، «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ».

*یکی از وظایف منتظران دست یافتن به نماز مقبول است

امام صادق(ع) خود در این زمینه پیشگام می‌شود، برای اینکه یکی از وظایف منتظران در زمان غیبت و بعد از زمان ظهور، دست یافتن به نماز مقبول است، ائمه عصمت و طهارت به ویژه آقا امام صادق(ع) در روایت مطرح می‌کند که «ما یرفع له الا ما اقبل علیه بقلبه» به اندازه‌ای از نماز انسان بالا برده می‌شود که اقبال قلب داشته باشد که تعبیر امروزی‌ها منظور حضور قلب است. «ان العبد لیرفع له من صلاته نصفها او ثلثها او ربعها او خمسها و ما یرفع له الا ما اقبل علیه بقلبه» گاهی یک نماز یک سومش، یک چهارمش و گاهی یک پنجم آن پذیرفته می‌شود، پس بدان به اندازه‌ای نماز تو بالا می‌رود که در آن اقبال قلب داشته باشی.ژ

*ارکان ایمان به روایت صادق آل‌محمد(ص)/ فرمولی که نشان از پذیرش نماز دارد

در جایگاه اقبال قلب و یا اینکه انسان معیاری است که متوجه شود نمازش در آن اقبال قلب وجود داشته یا «ایاک نعبد» فقط لقلقه زبانی نبوده، بلکه با قلب هم این جمله را بیان کرده و در اعضا و جوارح نشان داده است، آقا امام صادق(ع) فرمودند: «الایمان تصدیق بالجنان و اقرار باللسان و عمل بالإرکان» ایمان سه مرحله دارد، معرفت قلبی داشته باشی به آنچه که به خالق خودت بیان می‌کنی، با زبان خودت اقرار کنی و با اعضا و جوارحت با بدن نشان دهی.

بنابراین وقتی نزد امام صادق(ع) آمد و گفت: آقا از کجا بفهمیم که نماز ما پذیرفته شده است، امام صادق(ع) فرمودند: به رفتار و اعمالت نگاه کن، اگر نماز تو باعث شده است که تو را از سایر گناهان دور کند، بدان که صد در صد نماز تو پذیرفته شده است، ولی اگر نماز می‌گذاری، غیبت می‌کنی، تهمت می‌زنی و بعضی از گناهان را انجام می‌دهی، بدان به اندازه مقداری که گناه می‌کنی، نماز تو پذیرفته نشده است، یعنی حضرت برای ما یک فرمول و یک قاعده را بیان می‌کنند که اگر اعمال و رفتار شما عاری از هر گونه گناه بود، مطمئن باشید که این نماز شما نماز پذیرفته شده است، آن نمازی هنر دارد که تو را فحشا و منکر دور نگه دارد که نماز مقبول باشد، هر نمازی انسان را به اندازه‌ای دور می‌کند که انسان بر اساس او سرمایه‌گذاری کرده باش، آن هم به وسیله اقبال قلب؛ یعنی امام صادق(ع) به ما کد می‌دهد، حضور قلب مانع از عدم پذیرش نماز می‌شود.

* چگونه نماز مقبول بخوانیم+پاسخ امام صادق(ع)

از آن طرف نماز مقبول باعث دوری از گناه می‌شود، از طرفی معیاری که نماز پذیرفته شده این است که بر رفتار فردی و اجتماعی انسان تأثیرگذار باشد، بنابراین هنگامی که حمّاد بن عیسی خدمت امام جعفر صادق(ع) آمد و امام صادق(ع) به او فرمود: ای حماد! می‌توانی دو رکعت نماز مقبول و خوب بگذاری؟! -ما از این روایت به این نتیجه می‌رسیم از لسان امام صادق(ع) سه نوع نماز بیان شده است، یکی نمازی که مسقط تکلیف است، یعنی انسان واجبات نماز را انجام دهد و مبطلات نماز را ترک کند، به این نماز، نماز مسقط  تکلیف می‌گویند، یعنی در روز قیامت بنده مؤاخذه نمی‌شود چرا نماز نگزارده است، این نمازی است که اکثر انسان‌ها در جامعه انجام می‌دهد- آقا امام صادق(ع) بعد از آن روی نماز کامل دست می‌گذارند.

هنگامی که حماد عرضه می‌دارد که آقا «با سیّدی أنا أحفظ کتاب حریز فی الصلاة» من کتاب حریز که درباره نماز نوشته شده است تا احادیثش را حفظ هستم و از پدر شما امام باقر(ع) فرا گرفته‌ام، آقا فرمودند: بسیار خوب است، پس بلند شو و دو رکعت نماز بگزار، حماد می‌گوید: من بلند شدم و دو رکعت نماز خواندم، بعد امام صادق(ع) سری تکان دادند و فرمودند: «ما اقبح بالرجل ان یاتی علیه ستون سنة او سبعون سنة فما یقیم صلاة واحدة بحدودها تامة»، ای حماد! خوب نماز نمی‌خوانی حماد! چه قدر ناپسند است یکی از شما که 60 یا 70 سال از عمرش بگذرد و نتواند یک نماز را کامل انجام دهد، حماد گفت: از این سخن امام(ع) در دلم احساس حقارت کردم( من که 300 روایت درباره نماز حفظ بودم) و تعجب کردم که امام صادق(ع) انگشت اتهام به سمت من نشانه گرفته است و می‌فرماید: نماز شما کامل نبوده است، عرض کردم: فدایت شوم، نماز را با شرایط کامل به من تعلیم فرما.

*شرح نماز مقبولی که امام جعفر صادق(ع) خواند

سپس امام صادق(ع) راست قامت رو به قبله ایستاد و دست‌هایش را با انگشتان بسته بر روی ران‌هایش انداخت و پاهایش را نزدیک به هم به فاصله سه انگشت باز قرار داد و انگشتان پاهایش همه رو به قبله بود و آن‌ها را از قبله منحرف نمی‌کرد و با خشوع و فروتنی تمام بود، این معیار ادب است در سیره امام صادق(ع) در مقابل خداوند تبارک و تعالی در برابر مولایش وقتی می‌ایستد، این گونه ادب می‌کند، چنین شخصیتی که در زمان خودش یگانه دوران است، پس تکبیر گفت و سوره «حمد» و «توحید» را با ترتیل قرائت کرد، سپس به اندازه نفس کشیدنی در حال قیام صبر کرد و پس از آن تکبیر گفت در حالی که هنوز ایستاده بود، آنگاه به رکوع رفت و دو کف دستش را با انگشتان باز روی کاسه زانوهایش قرار داد و زانوها را به عقب داد تا پشتش صاف شد، به طوری که اگر قطره‌ای آب یا روغن بر پشتش ریخته می‌شد به واسطه راست بودن پشتش به هیچ طرف مایل نمی‌گشت.(کنایه از اینکه امام صادق(ع) آن قدر روبروی خدای تبارک و تعالی خم شده بودند که کمر دقیقاً زاویه نود درجه داشت).

نگاه حضرت به هنگام قیام به مجل سجده، هنگام رکوع حضرت(ع) بین دو پای خود را نگاه می‌کردند، امام گردنش را (در رکوع) راست گرفت و چشمانش را بست و سه مرتبه با ترتیل تسبیح «سبحان رَبّی العظیم وبحمده» گفت، سپس راست قامت ایستاد و چون کاملاً به حال قیام درآمد، گفت: «سمع اللّه لمن حمده» و بعد از آن در همان حال قیام، تکبیر گفت و دست‌ها را تا مقابل صورت بالا آورد و آنگاه به سجده رفت و دست‌هایش را قبل از زانوها بر زمین گذاشت و سه مرتبه گفت: «سبحان ربّی الأعلی وبحمده» و (در سجده) عضوی از بدنش را بر عضو دیگر نگذاشت و بر هشت موضع سجده کرد: پیشانی، دو کف دست، دو کاسه زانو، دو انگشت ابهام پا و بینی، سپس سر از سجده برداشت و هنگامی که راست نشست، تکبیر گفت و ساق پای چپ را خم کرده، روی آن نشست و پشت پای راستش را بر کف پای چپش گذاشت و گفت: «أستغفر اللّه ربّی و أتوب إلیه» و در همان حال نشسته تکبیر گفت و بعد سجده دوم را مانند سجده اوّل بجا آورد و همان ذکر تسبیح را در سجده دوم نیز گفت و از عضوی از بدنش برای عضو دیگر در رکوع و سجود کمک نگرفت و در حال سجده دست‌هایش را به صورت بال از بدنش جدا گرفت و ذراعِ دست‌ها را بر زمین نگذاشت و بدین ترتیب دو رکعت نماز بجا آورد.

*منظور از خشوع و خضوع در نماز چیست؟

سپس رو به من کردند و فرمود: ای حماد، این گونه نماز بگزار و در نماز به هیچ سویی التفات مکن و با دست‌ها و انگشتانت بازی مکن و آب دهان به راست و چپ یا پیش رویت مینداز؛ یعنی نسبت به خالق خودت خاشع و خاضع باش، خضوع مربوط می‌شود به اعضا و جوارح انسان و خشوع مربوط به قلب انسان می‌شود، یعنی همان گونه که انسان قلبش در برابر خداوند تبارک و تعالی خاشع و متوجه خدا باشد، اعضا و جوارح انسان هم خاضع باشد.

در روایت امام صادق(ع) دارد که رسول خدا(ص) روزی که مردی در نماز با انگشتانش بازی می‌کرد فرمود: اگر قلب این انسان خاشع بود، اعضا و جوارحش هم خاشع می‌شد، این موارد در سیره امام صادق(ع) دو درس برای ما دارد، یکی اینکه بعد رفتاری فردی انسان است که انسان در پرتو انجام دستورات خداوند که کامل‌ترین جلوه او که مسأله نماز است و مسأله دوم رشد جامعه است که اگر ما امروزه در زمان غیبت کبری حضرت ولی عصر(عج) واقع شده‌ایم، یکی از عوامل زمینه‌ساز ظهور حضرت حجت(عج) این است که انسان در اقامه نماز کوشا باشد.

در قرآن کریم روی مسأله اقامه نماز همیشه تأکید شده است، نه صرفاً‌ بحث نماز گزاردن، اقامه نماز جلوه‌های فراوانی دارد، اینکه انسان باید تلاش کند، نماز راست قامت در جامعه استوار بایستد و این از ویژگی‌های دوران امام زمان(عج) و یاران امام زمان(عج) است که اولین امری که انجام می‌دهند، بحث اقامه نماز است، هر کس امروز جزو مقیمین نماز در زمان غیبت است، باید بر خود ببالد که در زمان ظهور هم از یاران حضرت(عج) خواهد بود، چون این شاخصه و ویژگی اساسی یاران امام زمان(عج) را داراست، پس اگر امروزه کسانی در جامعه هستند که جزو مقیمین نماز هستند و نه فقط خودشان نماز می‌گذارند،‌ بلکه دیگران را به نماز ترغیب، تشویق و ترویج می‌کنند و مسأله اقامه نماز را در حوزه فردی فقط اکتفا نمی‌کنند و به حوزه اجتماعی منتقل می‌کنند، این‌ها کسانی هستند که امتیاز قرار گرفتن در زمره یاران امام زمان(عج) را دارا هستند، همان گونه که امام صادق(ع) آرزو می‌کند که اگر من درک کنم زمان دولت کریمه اهل بیت را، خادم حضرت ولی‌عصر(عج) می‌شوم، انسان هم باید این گونه باشد و به سبک و سیره امام صادق(ع) پایبند باشد.




برچسب ها :

ذکر برکات نماز یکی از راه‌های جذب افراد به نماز است؛ البته در این بین کسی که مردم را به سمت نماز فرا می خواند باید خود را اصلاح کند تا حرفش پذیرش بیشتری داشته باشد. 

 

حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی، رییس ستاد اقامه نماز کشور، شامگاه چهارشنبه، در نخستین همایش علمی کاربردی مدیران اجرایی شبکه ملی امین، در مجتمع یاوران حضرت مهدی(عج) جمکران با اشاره به این که خداوند در این دنیا هر چیزی را براساس قانون و قاعده آفریده است و هیچ نعمتی بی حکمت نیست، گفت: برای شمردن نعمات خداوند و دعوت افراد به نماز نیازمند داشتن اخلاق نیکو و خوب هستیم.

وی افزود: ذکر برکات نماز یکی دیگر از راه‌های جذب افراد به نماز است؛ البته در این بین کسی که مردم را به سمت نماز فرا می خواند باید خود را اصلاح کند تا حرفش پذیرش بیشتری داشته باشد.

رییس ستاد اقامه نماز کشور با بیان این که اقامه نماز رسالت حیاتی انبیا و اهل‌بیت(ع) است، ادامه داد: آموزش نماز به دیگران بسیار مهم و دارای  اجر بسیاری برای آموزش‌دهنده است.

حجت الاسلام والمسلمین قرائتی عنوان کرد: نماز منحصر به دین اسلام نیست و پیش از اسلام نیز در شریعت انبیای بزرگ الهی وجود داشته است، چون نماز محور عبادات دیگر است.

وی با تاکید بر این که نماز علامت قبولی اعمال و عبادات است، افزود: نماز مثل تمبر است و همان‌گونه که نامه بدون تمبر ارزش ندارد، اعمال انسان نیز بدون نماز بی‌ارزش بوده و قابل قبول نیست.

این مفسر قرآن تصریح کرد: نماز عامل سنجش اعمال است و اگر نماز کسی قبول نشود، هیچ کدام از اعمالش نیز قبول نمی شود، به همین دلیل است که این واجب از این جهت با همه واجبات دیگر تفاوت دارد.

رئیس ستاد اقامه نماز کشور بهترین راه برای دعوت افراد به نماز را نرم‌کردن دل آنها دانسته و خاطرنشان کرد: برای دعوت به نماز باید دل افراد به ویژه جوانان را نرم کنیم.

حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در پایان یادآور شد: نماز نعمتی است که از هنگام تولد فرد تا هنگام مرگ او وجود دارد؛ به این دلیل که وقتی فرد به دنیا می آید در گوش او اذان و اقامه می‌گویند و جمله «حی علی الصلاة» هم در اذان و هم در اقامه وجود دارد و هنگامی هم که فرد می‌میرد، بر بدن او نماز می خوانند.




برچسب ها :

خداوند انسان را به گونه‌­ای خلق کرده که باورهای مادی به سادگی برای او حاصل می‌‌شود؛ به همین علت، امتحان او در این است که ارزش­‌های متعالی را نیز بفهمد و برای تبدیل آن‌ها به باور تلاش کند.

 

منظور از نقش ‌اعتقادی نماز، بیان تأثیراتی است که نماز بر باورها و بینش‌های اعتقادی نمازگزار می‌گذارد، ادله نقلی متعددی وجود دارد که نماز بینش و اعتقاد انسان را تصحیح می‌کند، در روایتی از نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نماز، سرچشمه هدایت و معرفت معرفی شده است،[۱] حجت‌الاسلام ابوالفضل ساجدی از کارشناسان مرکز تخصصی نماز درباره آثار اعتقادی نماز این گونه می‌نویسد:

هدایت هم به‌ معنای راهنمایی به ‌کار می‌رود و هم به ‌معنای راهبری و رساندن به مقصد که نماز هر دو نقش هدایتی را در بر دارد، نماز، راهنما است؛ یعنی می‌تواند هدایتگر انسان و ارائه دهنده راه سعادت به او باشد. اسرار نهفته در این عبادت، در بردارنده منشور هدایت و به ‌منزله قطب‌نمایی است که در طول شبانه­‌روز در اقیانوس طوفانی و پر خطر فرهنگ و تربیت، سمت خدا را به انسان نشان می‌دهد، از سویی نماز راهبری نیز می‌کند، تأثیرات تربیتی نماز در ابعاد و ساحت‌های مختلف انسان که در طی این نوشتار می‌آید، گویای نقش رسانندگی نماز است.

* تصحیح و تقویت اعتقادات

نقش نماز در تربیت اعتقادی، به تصحیح اعتقادات منحصر نمی‌شود؛ بلکه نماز علاوه بر تصحیح، در تثبیت و تقویت اعتقادات و عمق‌افزایی به تصدیق قلبی انسان نیز نقش کلیدی ایفا می‌کند. نماز ایمان را افزایش می‌دهد و هر اندازه نمازگزار در این مسیر پیش رود، انوار معرفت الهی را در قلب خود بیشتر می‌یابد.

عبادات به ­صورت کلی و نماز به ­صورت خاص، فهم یا علم را به باور تبدیل می‌­کند و اگر استمرار یابد انسان را به یقین می‌­رساند؛ آیه ۹۸ و ۹۹ سوره حجر[۲] به همین موضوع اشاره دارد، در آیه تصریح شده است که تسبیح خداوند، سجده و کرنش در مقابل خداوند را موجب می‌شود و عبادت خداوند یقین و باور دینی را به دنبال می‌آورد.

در زیارتنامه­‌های امامان معصوم(علیه السلام) می‌­خوانیم که آن‌ها به دلیل عبادت خدا به چنین مقامی نائل شده­‌اند، در زیارت امین الله که زیارتنامه­‌ای معتبر است و می‌­تواند برای هر یک از معصومان(علیه السلام) خوانده شود، چنین آمده است: «وَعَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ»؛ خدا را مخلصانه عبادت کردی تا آنجا که به یقین رسیدی، این فقره در زیارت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) هم آمده است.

البته یقین درجاتی دارد و تا پایان عمر قابل ارتقا است؛ بنابراین عبادت خداوند نردبان تکامل است و تا انتها ضرورت دارد. البته نفس انسان تا در زندان بدن گرفتار است به دلیل محدودیت­‌های خود نمی‌­تواند به درجات بالای یقین دست یابد.[۳] بنابراین نماز در شکل‌گیری باورهای مذهبی و یقین معرفتی و همچنین در یک نگاه کلی، تحکیم نظام معنایی دینی و توحیدی نقش مهمی دارد.

باور یا عقیده از آگاهی سطحی و اولیه بسیار عمیق‌­تر است و تأثیری جدی در رفتار دارد، انسان­‌ها، غالباً در عمل، تابع باورهای خود هستند، نه تابع دانش یا فهم خود، به همین دلیل بسیاری از آموزه­‌ها و دستورالعمل­‌هایی را که می­‌دانیم و به ارزش آن اعتراف داریم عمل نمی‌­کنیم، این امر اختصاص به امور اخلاقی و معنوی ندارد، در امور جسمی هم همین­ گونه است، مثلا می‌­دانیم که نرمش صبحگاهی در هوای آزاد برای سلامت بدن مفید است؛ اما چه بسا به آن عمل نکنیم.

* راه‌های رسیدن به باور در نماز

راه­‌های متعددی برای تبدیل فهم به باور وجود دارد که به دو راه آن اشاره می‌­کنیم:

۱. مشاهده و لمس آثار مثبت عمل به آنچه می‌­دانیم، برای مثال، به بچه می­‌گوییم که آب جوش خطرناک است و او را می‌­سوزاند، او هم این را می‌فهمد در عین حال باز می‌­خواهد به آن دست بزند، اما اگر یکبار آب جوش به دستش رسید، فهم او به باور تبدیل می‌­شود؛ چون اثر آن را لمس کرده است.

۲. تکرار و تلقین درونی، برای مثال می‌­دانیم که مرده زنده نمی‌­شود؛ اما از مرده می‌ترسیم و حاضر نیستیم شب در کنار او بخوابیم یا بنشینیم؛ اما اگر به خود تلقین کنیم که او مرده است و حتی اگر حیوانات هم به او حمله کنند و او را بدرند، حرکتی نمی‌­کند؛ این تلقین‌‌ها سبب می‌­شود که ترس در انسان زائل شود، بدین ترتیب هر دانشی با مشاهده و لمس آثار آن، یا از راه تلقین و تکرار با توجه، به باور تبدیل می‌­شود.

باورهای دنیوی و مادی ما به هر دو راه در حال تقویت هستند. فهم ما نسبت به اموری همچون ارزش مادی پول، لذت ارتباط با جنس مخالف، لذت شهرت و قدرت، به هر دو راه، به سرعت تبدیل به باور می­‌شود، از یک سو آثار عملی اینها را خود لمس می‌­کنیم یا در دیگران می­‌بینیم، از سوی دیگر اینها را بسیار به خود تلقین می‌­کنیم و اگر هم به اینها نرسیده­‌ایم، تخیلشان می­ کنیم. ‌

زندگی مادی و اتصال مستمر با امور محسوس مادی سبب می‌­شود باورهای مادی در ما تقویت شود؛ بدین روی چشم دل ما یکسره توجه به مادیات داشته و دلبسته به آن می‌شود، می‌­توان گفت خداوند انسان را به گونه‌­ای خلق کرده که باورهای مادی به سادگی برای او حاصل می‌­شود؛ به همین علت، امتحان او در این است که ارزش­‌های متعالی را نیز بفهمد و برای تبدیل آن‌ها به باور تلاش کند.

با توجه به دو روش بیان شده، فهم ما نسبت به وجود خدا و قیامت به یکی از این دو راه می­‌تواند به باور تبدیل شود:

یک: درک لذت ارتباط با خدا؛ یا مشاهده آثار عبادت در زندگی.

دو: تکرار و تلقین واقعیات ناپیدا به نفس از راه توجه به عبارات و اذکار در نماز و مقید بودن به استمرار ادای این فریضه.

راه اول ممکن است به سختی حاصل شود و همه از نماز لذت نبرند؛ اما راه دوم بیشتر قابل وصول، کنترل و برنامه­‌ریزی است. البته اگر راه دوم را هم پیمودیم به تدریج به راه اول نیز نزدیک می‌­شویم، یعنی لذت ارتباط معنوی با خدا هم حاصل می­‌شود، به ­هر حال به دلیل اینکه راه دوم بیشتر مدیریت­‌پذیر است، در این باب توضیحات بیشتری را ضمن مثال عرض می­‌کنم تا نقش تلقینی تقید به نماز در حفظ و تقویت اعتقادات و احساس حضور خدا روشن شود.

فرض کنید شخصیت برجسته‌­ای چند روزی مهمان منزلی است که یک کودک ده ساله نابینا نیز در آنجا زندگی می‌­کند، در ابتدای ورود این مهمان، به کودک گفته می­‌شود که حواست باشد در حضور چنین فردی هستی؛ ادب را رعایت کن! ابتدا او توجه دارد و رعایت می­کند و اما پس از مدتی به دلیل نابینایی و بازیگوشی و در نتیجه حواس پرتی، حرکات نامناسبی انجام می‌­دهد. نماز همان یادآوری گهگاهی به این کودک است که گرچه تو این مرد عظیم را نمی­‌بینی؛ اما مواظب باش حضور او را فراموش نکنی!

از آنجا که خدا امری مادی و قابل مشاهده با چشم تن نیست، نیاز به راهکاری برای عدم غفلت از خدا داریم. کلمات و اذکار نماز تلقین کننده واقعیات برترِ فراموش شده است، انسان همیشه در معرض نسیان و غفلت است و نمازهای پنچگانه زنگی برای بیداری او از این خواب است تا بخواهد خواب او عمیق شود، وقت نماز بعدی فرا می­‌رسد، وجوب نماز در اوقات متعدد و توزیع آن در ساعات مختلف روز به این دلیل است که از غرق شدن انسان در ارزش­‌های حیوانی جلوگیری کند؛ نیز به او یاد دهد که چگونه از همین لذات مادی هم استفاده دو جانبه داشته باشد، از آن لذات بهره­‌مند شود و در عین حال آن‌ها را مقدمه تعالی معنوی خود قرار دهد.

نماز به ما کمک می­‌کند که گرد و غبار مادی‌گرایی و توجه به عالم ناسوت را کنار زنیم، چشم دل را به برترین واقعیت متعالی باز کنیم و دل به خدا سپاریم، اذکار و حرکات نماز به ­گونه­‌ای تنظیم شده که اگر انسان کمی توجه به معانی داشته باشد و متواضعانه آن را انجام دهد، انسان را در برابر تندبادهای غرائز و آمال درونی و محرک­‌های فراوان بیرونی محافظت می­‌کند.

نمازِ هر چند کم توجه، برای انسانی که در چنین شرایطی زندگی می‌کند، اگر به ارتقای اعتقادات هم نیانجامد ‌درجه­ ای از باور به خدا را در او حفظ می‌­کند و از زوال آن باز می‌­دارد، استمرار نماز در اوقات خود و توجه به خدا و جهان غیب، تکرار اذکار و تلقین آن‌ها به نفس به میزانی که با توجه قلبی همراه باشد به تدریج جایگاه خدا در قلب را ارتقا می‌‌بخشد و موجب افزایش ایمان می‌­شود.[۴]

یکی از ثمرات تلقین یاد خدا در نماز، شکوفاسازی توانایی­‌های انسان در پیوند به اقیانوس بیکران الهی است، مناسب است ابتدا به نقش تلقین در شکوفایی توانایی‌­های جسمی یا علمی توجه کنیم تا اثر تلقین در شکوفایی باورهای دینی و معنوی آشکار شود.

جوانی که توانایی‌­های جسمی یا علمی دارد، اما به دلیل برخی شکست­‌ها در ورزش یا روند تحصیلی و کاری، به یاس گراییده و استعدادهای خود را نادیده می­‌گیرد، تلقین به او کمک می‌­کند که واقعیات فراموش شده نفسانی خود را در نظر آورد و بر اساس آن خود را به حرکت درآورد، خود را باور کند، خودباوری شرط لازم فعلیت بخشی به استعدادهای خویش است.

همان گونه که تلقین توانایی‌­ها به خودباوری می‌­انجامد، تلقین وجود خدا در نماز نیز می‌تواند انسان را به خداباوری برساند. اگر نمازگزار بارها و با توجه بگوید «الله اکبر» (خداوند عظیم‌ترین موجود است)، جایگاه خدا در قلب ارتقا می‌­یابد و به تدریج بزرگی او در انسان تثبیت می‌­شود، تکرار «لااله الا الله» و «سبحان الله» نفس را آماده حیات موحدانه می‌کند.

ادای نماز موجب تکرار و تلقینِ وجود و عظمت خدا و جایگاه انسان در هستی و وظایف او می­‌شود؛ می­‌تواند درجه­‌‌ای از باور به خدا و حضور او در همه جا را در انسان ایجاد کند و انسان را از فراموشی کامل خدا باز دارد، اگر نمازگزار به معانیِ اذکار نماز و عظمت محضر خداوند توجه کند، حقیقت توحید و اصول اعتقادی را درک کرده، به هدف خلقت و کمال عبودیت نائل می‌شود. بر اساس آنچه گفته شد، چنانچه ادای نماز به تقویت اعتقادات و ایمان منجر می­شود از طرفی ترک نماز به تضعیف تدریجی ایمان نیز منتهی می­‌شود.

نماز مدرسه خود­شناسی و خداشناسی است. شناخت جایگاه صحیح خدا و انسان در جهان و باور به آنها در این مدرسه حاصل می‌‌شود، نماز اعتقادات انسان شناختی ما را اصلاح می‌­کند و ما را به خود­شناسی می­‌رساند؛ ما را متوجه نعمت­‌های الهی می‌­کند «الحمدلله رب العالمین»، نیاز مطلق ما به عبادت خدا و استعانت و کسب هدایت از او را آشکار می‌­سازد «ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم» و وابستگی تام ما به خدا را یادآور می‌­شود «بحول الله وقوته اقوم واقعد».

اصلاح باورهای انسان شناختی، ما را به معرفت نفس که برترین نوع دانش است منتهی می­‌سازد. به فرموده مولای مؤمنان علی(علیه السلام) «نال الفوز الأکبر مَن ظفر بمعرفته النفس»؛[۵] آنکه خود را شناخت به بزرگ­ترین توفیق دست یافت.

خودشناسی نیز ما را به خداشناسی رهنمون می‌­کند؛ چرا که این دو ملازم یکدیگرند، «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏»[۶]؛ آنکه خود را شناخت خدا را شناخته است! اگر خود را به درستی شناختیم، مخلوق بودن خود را در می‌­یابیم و فهم مخلوق بودن نیز ملازم پذیرش وجود خالق است. اگر قطره بودن خود و دریا بودن خدا را دریابیم نیاز اتصال قطره به دریا را نیز درمی‌­یابیم. اگر جایگاه خدا را خالق هستی و معبود دریابیم، به عبد بودن خود نیز پی­ می­‌بریم و بالاترین کمال را در عبد شایسته بودن می­‌یابیم، چرا که عبودیت، قطره را به اقیانوس بیکران الهی متصل می­‌کند و فرار از عبودیت، فرار قطره از دریاست، قطره به سادگی خشک و نابود و ناپدید می‌­شود؛ اما اگر به دریا ملحق شد جاودانه می‌شود.

نماز و یاد خدا عبادتی است که حداقلی برای آن تعیین شده؛ اما حداکثری معین نشده ندارد؛ زیرا مسیر کمال بی­‌انتهاست. متربی به میزان شوق و استعداد خود می‌تواند از این روش برای تقویت باور و تثبیت ایمان بهره گیرد.[۷]

* تفاوتی معنادار برای تارک نماز

نماز نه تنها در دنیا به تثبیت عقاید کمک می­‌کند، اثر تثبیتی نماز بر عقاید موجب استواری آن‌ها در هنگام شداید و جلوگیری از تزلزل اعتقادی در فشارهای زندگی دنیوی و اخروی نیز می‌شود،[۸] هر مسافرتی توشه‌ای ویژه خود می‌طلبد؛[۹] نماز توشه سیر اخروی، سلوک معنوی و سفر إلی الله است.[۱۰]

همان‌گونه که ادای نماز، تأثیرات مثبت اعتقادی را به همراه دارد، ترک نماز نیز مقدمات دوری از خداوند و اولیای الهی را به دنبال می‌آورد.[۱۱] به‌ جای آوردن نماز، از مهمترین شاخص‌های رفتاری مؤمن به‌ شمار می‌­رود؛[۱۲] بنابراین تارک نماز تفاوت عملی خود با کافر را از میان برداشته است،[۱۳] وجود ریشه‌هایی از کفر نظری، زمینه ارتکاب این گناه بزرگ را فراهم می‌آورد.

این نکته در روایتی از امام صادق(علیه السلام) به خوبی بیان شده است، از ایشان سؤال شد که چرا به زناکار، کافر نمی‌­گویند؛ اما تارک نماز را کافر می‌­شمارند، حضرت(علیه السلام) در جواب فرمودند: زیرا کسی که مرتکب زنا یا گناه مشابه دیگری می­‌شود، آن گناه را به­­ علت غلبه شهوت انجام می­‌دهد، ولی تارک نماز، نماز را ترک نمی‌­کند مگر به­ علت کوچک شمردن و بی­‌اهمیتی به نماز، زناکار اگر به زنا روی می‌­آورد به علت لذتی است که از او می‌­برد، او قصد لذت بردن را دارد؛ ولی کسی که تارک نماز باشد قصد لذت را ندارد، در نتیجه علت کار آن چیزی جز کوچک شمردن نماز و خدا نیست و کوچک شمردن خدا و نماز موجب کفر انسان است![۱۴]

بدین ترتیب می‌­توان گفت کسی که نماز نمی‌­خواند اعتقاداتش نسبت به خدا از زناکار سست­‌تر است، زناکار ممکن است به خدا اعتقاد داشته باشد؛ اما غلبه شهوت مانع عمل به دستور خدا شود؛ ولی تارک نماز چنان بی‌­ایمان یا مبتلا به ضعف ایمان است که حتی بدون اینکه چنین مانعی در پیش داشته باشد، دستور خدا را زیر پا می‌­نهد، بنابراین، ترک نماز شاخصی برای وجود بیماری‌های اعتقادی و نشان­‌دهنده نیاز تارک نماز به درمان شناختی است؛ زیرا در میان بیماری‌های روحی و امراض نفسانی، کمتر مرضی همچون ترک نماز اثرگذاری منفی در سعادت انسان دارد.[۱۵] توجه به عواقب ترک نماز در دنیا و آخرت و اثرات جبران ‌ناپذیری که بر جسم و روح انسان می‌گذارد،[۱۶] نقش بسزایی در درمان این بیماری مهلک دارد.

تأثیر نماز و مناسک یومیه بر تحکیم باورها در مشاهدات و مطالعات میدانی نیز تأیید شده است، کلیوفرد گیرتز، جامعه­‌شناسی معاصر است که به­ سبب مطالعه فراوان و زمان‌بر درباره اسلام، در میان جامعه‌شناسان به شهرت رسیده است، او بعد از مطالعات و مشاهدات فراوانی که درباره اسلام انجام داد به این نتیجه رسید که مناسک باورها را تقویت می‌کند. گیرتز اسلام را در غربی‌ترین نقطه اروپا یعنی مراکش و نیز در شرقی ترین نقطه آسیا یعنی جزایر مالی و جاوه مالزی مطالعه کرد و مدت‌ها برای مشاهد دقیق در بین مردم زندگی کرد و نهایتاً به این دسته بندی رسید که:

«مکانیسم ایجاد کننده ایمان، مناسک است، باور دینی در جریان مناسک ایجاد می‌شود. ... مناسک هم مفهوم کلی دینی را صورت‌بندی می‌کند و هم تکلیف مرجعیتی را مشخص می‌کند که پذیرش و حتی الزام به پذیرش این مفهوم دینی را توجیه می‌کند»[۱۷]، بدین ترتیب مناسک دینی نقشی بسزا در تقویت ایمان و باور دینی دارد و پشتوانه مناسبی برای پذیرش باورهای دینی است.

* پی‌نوشت‌ها:

[۱]. ازپیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره نماز پرسش شد. ایشان فرمود: «لِلْمُصَلِّی... هُدًی و ایمان و نورالمعرفه»؛ برای نمازگزار است هدایت و ایمان و نور شناخت.(شیخ صدوق، خصال‏، ج ۲، ص ۶۲۲)

[۲]. فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُن مِّنَ السَّاجِدِینَ(۹۸) وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتىَ‏ یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ(۹۹).

[۳]. احتمالا وجه اینکه در برخی تفاسیر یقین در آیه به­معنی مرگ تلقی شده همین نکته باشد.

[۴]. «أنما المؤمنون الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم و إذا تلیت علیهم آیاته زادتهم إیمانا»؛ مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دل­هاشان ترسان می­گردد و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مى‏شود، ایمانشان فزون­تر مى‏گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند (انفال: ۲).

[۵]. عبدالواحد تمیمى آمدی، ‏تصنیف غرر الحکم و درر الکلم‏، ص۲۳۲.

[۶]. همان، ص۵۸۸.

[۷]. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم): «الصلاه خیر موضوع فمن شاء استقلو من شاءاستکثر»؛ نماز بهترین چیزى است که مقرر شده است. هر که بخواهد اندک به­ جاى آورد و هر که بخواهد افزون نماید. (حجازى‏، سیدمهدى، درر­الأخبار، ص ۵۷۶)، البته جای تذکر دارد که مراد از «فان شاء استقل» حداقل در مستحبات است و گرنه واجبات قابل تقلیل نیست.

[۸]. امام صادق(علیه السلام): «ملک الموت یدفع الشیطان عن المحافظ علی الصلاهو یلقّنه شهاده ان الا اله الا الله و ان محمدا رسول الله فی تلک الحاله العظیمه»؛ فرشته مرگ، شیطان را از کسی که بر نماز محافظت داشته، می‌راند و او در آن شرایط سخت و دشوار به نمازگزار شهادت بر توحید و نبوّت را تلقین و تفهیم می‌کند.(شیخ صدوق‏، من لایحضره‌الفقیه‏، ج ۱، ص ۱۷۹)

[۹]. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: قَامَ أَبُوذَرٍّ عِنْدَ الْکَعْبَةِ فَقَالَ أَنَا جُنْدَبُ بْنُ سَکَنٍ فَاکْتَنَفَهُ النَّاسُ فَقَالَ «"لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ أَرَادَ سَفَراً لَاتَّخَذَ فِیهِ مِنَ الزَّادِ مَا یُصْلِحُهُ فَسَفَرُ یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَمَا تُرِیدُونَ فِیهِ مَا یُصْلِحُکُمْ؟!»، فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ أَرْشِدْنَا فَقَالَ «صُمْ یَوْماً شَدِیدَ الْحَرِّ لِلنُّشُورِ وَ حُجَّ حَجَّةً لِعَظَائِمِ الْأُمُورِ وَ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ فِی سَوَادِ اللَّیْلِ لِوَحْشَةِ الْقُبُور»؛ اباذر در مقابل خانه کعبه به پا ایستاد و گفت: مردم من جندب­‌ بن­ سکن هستم، اطرافش را گرفتند، گفت: اگر شما سفرى در پیش داشته باشید هر چه زاد و توشه لازم باشد تهیه می­‌کنید، براى سفر قیامت نمی­‌خواهید زاد و توشه بردارید، یک نفر از میان جمعیت گفت: ما را راهنمایى کن. گفت: روز گرم روزه بدار براى روز قیامت و حج انجام ده براى کارهاى مهم و دو رکعت نماز در دل شب بخوان براى وحشت قبر.(مجلسى‏، بحارالأنوار، ج ‏۷۵، ص ۴۴۴)

[۱۰]. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم): «الصلاة... زَادُ الْمُؤْمِنِ‏ مِنَ‏ الدُّنْیَا لِلْآخِرَة»؛ هر کس نماز را عمداً ترک کند از ذمّه خدا و رسول و امانشان بیزارى جسته است.(حسین بن محمد تقى‏، نورى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۳، ص۷۷)

[۱۱]. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): «مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذِمَّةِ رَسُولِهِ»؛ هر کس نماز را عمداً ترک کند از پیمان و امان خدا و رسول و بیزارى جسته است.(شیخ صدوق‏، من لایحضره الفقیه، ج ‏۳، ص ۵۶۴)

[۱۲]. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): «خَیرُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ فِی الصَّلاةِ و بِها یَتَبَیَّنُ الکافِرُ مِنَ المُؤمِنِ وَ المُخلِصُ مِنَ المُنافِقِ»؛ خیر دنیا وآخرت در نماز است. به­سبب این است که مؤمن از کافر و مخلص از منافق شناخته می­‌شود.(تاج الدین، جامع الأخبار، ص ۷۳)

[۱۳]. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): «مَا بَیْنَ الْکُفْرِ وَ الْإِیمَانِ إِلَّا تَرْکُ الصَّلَاةِ»؛ فاصله­‌ای بین کفر و بندگى، جز ترک نماز نیست(شیخ صدوق‏، ثواب الأعمال وعقاب الأعمال، ص ۲۳۱).

[۱۴]. عَنِ ابْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ وَ سُئِلَ مَا بَالُ الزَّانِی لَا تُسَمِّیهِ کَافِراً وَ تَارِکُ الصَّلَاةِ قَدْ تُسَمِّیهِ کَافِراً وَ مَا الْحُجَّةُ فِی ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّ الزَّانِیَ وَ مَا أَشْبَهَهُ إِنَّمَا یَفْعَلُ ذَلِکَ لِمَکَانِ الشَّهْوَةِ وَ إِنَّهَا تَغْلِبُهُ وَ تَارِکُ الصَّلَاةِ لَا یَتْرُکُهَا إِلَّا اسْتِخْفَافاً بِهَا وَ ذَلِکَ أَنَّکَ لَا تَجِدُ الزَّانِیَ یَأْتِی الْمَرْأَةَ إِلَّا وَ هُوَ مُسْتَلِذٌّ لِإِتْیَانِهِ إِیَّاهَا قَاصِداً إِلَیْهَا وَ کُلُّ مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ قَاصِداً إِلَیْهَا فَلَیْسَ یَکُونُ قَصْدُهُ لِتَرْکِهَا اللَّذَّةَ فَإِذَا انْتَفَتِ اللَّذَّةُ وَقَعَ الِاسْتِخْفَافُ وَ إِذَا وَقَعَ الِاسْتِخْفَافُ وَقَعَ الْکُفْرُ.(شیخ کلینى‏، الکافی‏، ج‏۲، ص ۳۸۶)

[۱۵]. چنانچه در روایت آمده باطل کننده دیگر اعمال انسان است: «عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِj عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلّ «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ‏»، قَالَ: تَرْکُ الصَّلَاةِ الَّذِی أَقَرَّ بِهِ. قُلْتُ: فَمَا مَوْضِعُ تَرْکِ الْعَمَلِ حِینَ یَدَعُهُ أَجْمَعَ. قَالَ: مِنْهُ الَّذِی یَدَعُ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً لَا مِنْ سُکْرٍ وَ لَا مِنْ عِلَّةٍ»؛ عبید­ بن­ زراره می­‌گوید: در مورد آیه «کسی که بعد از ایمان کافر شود عملش نابود می‌شود»، از امام صادق(علیه السلام) سؤال کردم منظور چیست؟ حضرت(علیه السلام) فرمودند: ترک نمازی که با اسلام به وجوب آن اقرار کرده است. گفتم: پس تکلیف کسی که همه واجبات را ترک کند چه می‌­شود؟ حضرت فرمود: کسی هم که بدون علت و بدون اینکه مست باشد، نماز را عمدا ترک می­‌کند، از همین قبیل است (گویا همه اعمال واجب را ترک کرده است). (المحاسن، ج‏۱، ص ۷۹۰)

[۱۶]. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از پدر بزرگوارشان پرسیدند: ای پدر جان! سزای مردان و زنانی که نماز را سبک بشمارند، چیست؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ای فاطمه(سلام الله علیها)، هر کس ـ چه مرد و چه زن ـ نمازش را سبک بشمارد، خداوند او را به پانزده مصیبت گرفتار می‌‌کند: شش گرفتاری در سرای دنیا، و سه گرفتاری هنگام مرگ، و سه گرفتاری در قبرش، و سه گرفتاری در قیامت هنگام بیرون آمدن از قبر.

مصیبت‌هایی که در دنیا بدان مبتلا می‌‌شود: ۱. خداوند، خیر و برکت را از عمر او برمی‌دارد؛ ۲. خداوند، خیر و برکت را از روزی‌اش برمی‌دارد؛ ۳. خداوند عزّوجلّ نشانه صالحان را از چهره او محو می‌فرماید؛ ۴. در برابر اعمالی که انجام داده پاداش داده نمی‌شود؛ ۵. دعای او به ­سوی آسمان بالا نمی‌رود و مستجاب نمی‌‌شود؛ ۶. هیچ بهره‌ای در دعای بندگان شایسته خدا نداشته و مشمول دعای آنان نخواهد بود.

و مصائبی که هنگام مرگ به او می‌رسد: ۱. با حالت خواری و زبونی جان می‌دهد؛ ۲. گرسنه می‌میرد؛ ۳. تشنه جان می‌سپارد، به گونه‌ای که اگر آب تمام رودخانه‌های دنیا را به او بدهند، سیراب نگشته و تشنگی‌اش برطرف نخواهد شد.

مصیبت­‌هایی که در قبرش بدان گرفتار می‌شود: ۱. خداوند فرشته‌ای را بر او می‌گمارد تا او را در قبر نگران و پریشان کرده و از جایش برکند؛ ۲. خداوند گور را بر او تنگ می‌گرداند؛ ۳. قبرش تاریک می‌شود.

مصائبی که در روز قیامت، هنگام بیرون آمدن از قبر، بدان مبتلا می‌شود: ۱. خداوند فرشته‌ای را بر او می‌گمارد تا در حالی که مردم به او می‌نگرند، او را به رو بر زمین بکشد؛ ۲. سخت از او حساب می‌کشند؛ ۳. خداوند هرگز نظر رحمت به او نکرده، از بدی­‌ها پاکیزه‌اش نمی‌گرداند، و برای او عذاب دردناکی خواهد بود.(مجلسی، بحارالأنوار، ج۸۰، ص۲۲)




برچسب ها :

در روایات آمده است هنگامى که خبر غصب فدک به حضرت صدیقه کبری رسید، لباس به تن کرده و چادر بر سر نهاد، و با گروهى از زنان فامیل و خدمتکاران خود بسوى مسجد روانه شد، در حالیکه راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر خدا بود، به مسجد پیامبر (ص) در آمد.

سپس لحظه‏ اى سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش و گریه آنان ساکت شد و جوش و خروش ایشان آرام یافت، آن گاه کلامش را با حمد و ثناى الهى آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد، در اینجا دوباره صداى گریه مردم برخاست، وقتى سکوت برقرار شد، کلام خویش را دنبال کرد و فرمود:

حمد و سپاس خداى را برآنچه ارزانى داشت، و شکر او را در آنچه الهام فرمود، و ثنا و شکر بر او بر آنچه پیش فرستاد، از نعمتهاى فراوانى که خلق فرمود و عطایاى گسترده‏اى که اعطا کرد، و منّتهاى بى‏شمارى که ارزانى داشت، که شمارش از شمردن آنها عاجز، و نهایت آن از پاداش فراتر، و دامنه آن تا ابد از ادراک دورتر است، و مردمان را فراخواند، تا با شکرگذارى آنها نعمتها را زیاده گرداند، و با گستردگى آنها مردم را به سپاسگزارى خود متوجّه ساخت، و با دعوت نمودن به این نعمتها آنها را دو چندان کرد.



وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، کَلِمَةٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْویلَها، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولَها، الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُؤْیَتُهُ، وَ مِنَ الْاَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْاَوْهامِ کَیْفِیَّتُهُ.
اِبْتَدَعَ الْاَشْیاءَ لا مِنْ شَىْ‏ءٍ کانَ قَبْلَها، وَ اَنْشَاَها بِلاَاحْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها، کَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَها بِمَشِیَّتِهِ، مِنْ غَیْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تَکْوینِها، وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فی تَصْویرِها، اِلاَّ تَثْبیتاً لِحِکْمَتِهِ وَ تَنْبیهاً عَلی طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ وَ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ، وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ، ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِهِ، وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلی مَعْصِیَتِهِ، ذِیادَةً لِعِبادِهِ مِنْ نِقْمَتِهِ وَ حِیاشَةً لَهُمْ اِلى جَنَّتِهِ.

وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبی‏مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِخْتارَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبْلَ اَنْ اِجْتَباهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ، اِذ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ، عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْاُمُورِ.

و گواهى می دهم که معبودى جز خداوند نیست و شریکى ندارد، که این امر بزرگى است که اخلاص را تأویل آن و قلوب را متضمّن وصل آن ساخت، و در پیشگاه تفکر و اندیشه شناخت آن را آسان نمود، خداوندى که چشم‏ها از دیدنش بازمانده، و زبانها از وصفش ناتوان، و اوهام و خیالات از درک او عاجز می باشند.

موجودات را خلق فرمود بدون آنکه از ماده‌اى موجود شوند، و آنها را پدید آورد بدون آنکه از قالبى تبعیّت کنند، آنها را به قدرت خویش ایجاد و به مشیّتش پدید آورد، بی‌‏آنکه در ساختن آنها نیازى داشته و در تصویرگرى آنها فائده‌‏اى برایش وجود داشته باشد، جز تثبیت حکمتش و آگاهى بر طاعتش، و اظهار قدرت خود، و شناسائى راه عبودیت و گرامى داشت دعوتش، آنگاه بر طاعتش پاداش و بر معصیتش عقاب مقرر داشت، تا بندگانش را از نقمتش بازدارد و آنان را بسوى بهشتش رهنمون گردد.

و گواهى می دهم که پدرم محمّد بنده و فرستاده اوست، که قبل از فرستاده شدن او را انتخاب، و قبل از برگزیدن نام پیامبرى بر او نهاد، و قبل از مبعوث شدن او را برانگیخت، آن هنگام که مخلوقات در حجاب غیبت بوده، و در نهایت تاریکی‌ها به سر برده، و در سر حد عدم و نیستى قرار داشتند، او را برانگیخت بخاطر علمش به عواقب کارها، و احاطه‏‌اش به حوادث زمان، و شناسائى کاملش به وقوع مقدّرات.

اِبْتَعَثَهُ اللَّهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ، وَ عَزیمَةً عَلى اِمْضاءِ حُکْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ رَحْمَتِهِ، فَرَأَى الْاُمَمَ فِرَقاً فی اَدْیانِها، عُکَّفاً عَلی نیرانِها، عابِدَةً لِاَوْثانِها، مُنْکِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفانِها.
فَاَنارَ اللَّهُ بِاَبی‏مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ و الِهِ ظُلَمَها، وَ کَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها، وَ جَلى عَنِ الْاَبْصارِ غُمَمَها، وَ قامَ فِی النَّاسِ بِالْهِدایَةِ، فَاَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغِوایَةِ، وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعِمایَةِ، وَ هَداهُمْ اِلَى الدّینِ الْقَویمِ، وَ دَعاهُمْ اِلَى الطَّریقِ الْمُسْتَقیمِ.
ثُمَّ قَبَضَهُ اللَّهُ اِلَیْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِیارٍ، وَ رَغْبَةٍ وَ ایثارٍ، فَمُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ و الِهِ مِنْ تَعَبِ هذِهِ الدَّارِ فی راحَةٍ، قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِکَةِ الْاَبْرارِ وَ رِضْوانِ الرَّبِّ الْغَفَّارِ، وَ مُجاوَرَةِ الْمَلِکِ الْجَبَّارِ، صَلَّى اللَّهُ عَلی أَبی نَبِیِّهِ وَ اَمینِهِ وَ خِیَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ صَفِیِّهِ، وَ السَّلامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَةُاللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
ثم التفت الى اهل المجلس و قالت: فیکُمْ، وَ عَهْدٍ قَدَّمَهُ اِلَیْکُمْ، وَ بَقِیَّةٍ اِسْتَخْلَفَها عَلَیْکُمْ: کِتابُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصَّادِقُ، و النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاَّمِعُ، بَیِّنَةً بَصائِرُهُ، مُنْکَشِفَةً سَرائِرُهُ، مُنْجَلِیَةً ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطَةً بِهِ اَشْیاعُهُ، قائِداً اِلَى الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَى النَّجاةِ اسْتِماعُهُ.
بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَةُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ، وَ بَیِّناتُهُ الْجالِیَةُ، وَ بَراهینُهُ الْکافِیَةُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَکْتُوبَةُ.
فَجَعَلَ اللَّهُ الْایمانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ، وَ الزَّکاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلْاِخْلاصِ، وَ الْحَجَّ تَشْییداً لِلدّینِ، وَ الْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ، وَ اِما مَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَةِ، وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ، وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتیجابِ الْاَجْرِ.
وَ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلِحَةً لِلْعامَّةِ، وَ بِرَّ الْوالِدَیْنِ وِقایَةً مِنَ السَّخَطِ، وَ صِلَةَ الْاَرْحامِ مَنْساءً فِی الْعُمْرِ وَ مَنْماةً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصاصَ حِقْناً لِلدِّماءِ، وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضاً لِلْمَغْفِرَةِ، وَ تَوْفِیَةَ الْمَکائیلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییراً لِلْبَخْسِ.
اَنْتُمْ عِبادَ اللَّهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَةُ دینِهِ وَ وَحْیِهِ، وَ اُمَناءُ اللَّهِ عَلى اَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغاؤُهُ اِلَى الْاُمَمِ، زَعیمُ حَقٍّ لَهُ

او را برانگیخت تا امرش را کامل و حکم قطعى‌اش را امضا و مقدّراتش را اجرا نماید، و آن حضرت امّت‌ها را دید که در آئین‌هاى مختلفى قرار داشته، و در پیشگاه آتش‌هاى افروخته معتکف شده و بت‏‌هاى تراشیده شده را پرستنده، و خداوندى که شناخت آن در فطرتشان قرار دارد را منکرند.

پس خداى بزرگ بوسیله پدرم محمد صلى اللَّه علیه و آله تاریکى‏‌هاى آن را روشن، و مشکلات قلبها را برطرف، و موانع رؤیت دیده‏‌ها را از میان برداشت، و با هدایت در میان مردم قیام کرده و آنان را از گمراهى رهانید، و بینایشان کرده،و ایشان را به دین استوار و محکم رهنمون شده، و به راه راست دعوت نمود.

تا هنگامى که خداوند او را به سوى خود فراخواند، فراخواندنى از روى مهربانى و آزادى و رغبت و میل، پس آن حضرت از رنج این دنیا در آسایش بوده، و فرشتگان نیکوکار در گرداگرد او قرار داشته، و خشنودى پروردگار آمرزنده او را فراگرفته، و در جوار رحمت او قرار دارد، پس درود خدا بر پدرم، پیامبر و امینش و بهترین خلق و برگزیده‏‌اش باد، و سلام و رحمت و برکات الهى بر او باد.

آن گاه حضرت فاطمه علیهاالسلام رو به مردم کرده و فرمود:
شما اى بندگان خدا پرچمداران امر و نهى او، و حاملان دین و وحى او، و امین‌هاى خدا بر یکدیگر، و مبلّغان او بسوى امّت‌هایید، زمامدار حق در میان شما بوده، و پیمانى است که از پیشاپیش بسوى تو فرستاده، و باقیمانده‏‌اى است که براى شما باقى گذارده، و آن کتاب گویاى الهى و قرآن راستگو و نور فروزان و شعاع درخشان است، که بیان و حجّت‌هاى آن روشن، اسرار باطنى آن آشکار، ظواهر آن جلوه‏‌گر می‌‏باشد، پیروان آن مورد غبطه جهانیان بوده، و تبعیّت از او خشنودى الهى را باعث مى‏‌گردد، و شنیدن آن راه نجات است. بوسیله آن مى‏‌توان به حجّت‌هاى نورانى الهى، و واجباتى که تفسیر شده، و محرّماتى که از ارتکاب آن منع گردیده، و نیز به گواهی‌هاى جلوه‏‌گرش و برهان‌هاى کافیش و فضائل پسندیده‏‌اش، و رخصت‌هاى بخشیده شده‏‌اش و قوانین واجبش دست یافت.

پس خداى بزرگ ایمان را براى پاک کردن شما از شرک، و نماز را براى پاک نمودن شما از تکبّر، و زکات را براى تزکیه نفس و افزایش روزى، و روزه را براى تثبیت اخلاص، و حج را براى استحکام دین، و عدالت‏‌ورزى را براى التیام قلب‌ها، و اطاعت ما خاندان را براى نظم یافتن ملت‌ها، و امامتمان را براى رهایى از تفرقه، و جهاد را براى عزت اسلام، و صبر را براى کمک در بدست آوردن پاداش قرار داد.


وَ النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهاً عَنِ الرِّجْسِ، وَ اجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجاباً عَنِ اللَّعْنَةِ، وَ تَرْکَ السِّرْقَةِ ایجاباً لِلْعِصْمَةِ، وَ حَرَّمَ اللَّهُ الشِّرْکَ اِخْلاصاً لَهُ بِالرُّبوُبِیَّةِ. فَاتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُنَّ اِلاَّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ اَطیعُوا اللَّهَ فیما اَمَرَکُمْ بِهِ وَ نَهاکُمْ عَنْهُ، فَاِنَّهُ اِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ.
ثم قالت: اَیُّهَا النَّاسُ! اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَةُ وَ اَبی‏مُحَمَّدٌ، اَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً، وَ لا اَقُولُ ما اَقُولُ غَلَطاً، وَ لا اَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطاً، لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ. فَاِنْ تَعْزُوهُ وَتَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ اَبی دُونَ نِسائِکُمْ،وَ اَخَا ابْنِ عَمّی دُونَ رِجالِکُمْ، وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِىُّ اِلَیْهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ. فَبَلَّغَ الرِّسالَةَ صادِعاً بِالنَّذارَةِ، مائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِکینَ، ضارِباً ثَبَجَهُمْ، اخِذاً بِاَکْظامِهِمْ، داعِیاً اِلى سَبیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ و الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، یَجُفُّ الْاَصْنامَ وَ یَنْکُثُ الْهامَّ، حَتَّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَ لَّوُا الدُّبُرَ.

و امر به معروف را براى مصلحت جامعه، و نیکى به پدر و مادر را براى رهایى از غضب الهى، و صله ارحام را براى طولانى شدن عمر و افزایش جمعیت، و قصاص را وسیله حفظ خون‌ها، و وفاى به نذر را براى در معرض مغفرت الهى قرار گرفتن، و دقت در کیل و وزن را براى رفع کم‏‌فروشى مقرر فرمود.

و نهى از شرابخوارى را براى پاکیزگى از زشتى، و حرمت نسبت ناروا دادن را براى عدم دورى از رحمت الهى، و ترک دزدى را براى پاکدامنى قرار داد، و شرک را حرام کرد تا در یگانه‏‌پرستى خالص شوند.

پس آن گونه که شایسته است از خدا بترسید، و از دنیا نروید جز آنکه مسلمان باشید، و خدا را در آنچه بدان امر کرده و از آن بازداشته اطاعت نمائید، همانا که فقط دانشمندان از خاک مى‏‌ترسند. آنگاه فرمود: اى مردم! بدانید که من فاطمه و پدرم محمد است، آنچه ابتدا گویم در پایان نیز می‌گویم، گفتارم غلط نبوده و ظلمى در آن نیست، پیامبرى از میان شما برانگیخته شد که رنج‌هاى شما بر او گران آمده و دلسوز بر شما است، و بر مؤمنان مهربان و عطوف است.

پس اگر او را بشناسید می‌دانید که او در میان زنانتان پدر من بوده، و در میان مردانتان برادر پسر عموى من است، چه نیکو بزرگوارى است آنکه من این نسبت را به او دارم.

رسالت خود را با انذار انجام داد، از پرتگاه مشرکان کناره‏‌گیرى کرده، شمشیر بر فرقشان نواخت، گلویشان را گرفته و با حکمت و پند و اندرز نیکو بسوى پروردگارشان دعوت نمود، بت‌ها را نابود ساخته، و سر کینه‏‌توزان را مى‌‏شکند، تا جمعشان منهزم شده و از میدان گریختند.

حَتَّى تَفَرََّى اللَّیْلُ عَنْ صُبْحِهِ، وَ اَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، و نَطَقَ زَعیمُ‏الدّینِ، وَ خَرَسَتْ شَقاشِقُ الشَّیاطینِ، وَ طاحَ وَ شیظُ النِّفاقِ، وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْکُفْرِ وَ الشَّقاقِ، وَ فُهْتُمْ بِکَلِمَةِ الْاِخْلاصِ فی نَفَرٍ مِنَ الْبیضِ الْخِماصِ. وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قُبْسَةَ الْعِجْلانِ، وَ مَوْطِی‏ءَ الْاَقْدامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتاتُونَ الْقِدَّ، اَذِلَّةً خاسِئینَ، تَخافُونَ اَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِکُمْ، فَاَنْقَذَکُمُ اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتی، وَ بَعْدَ اَنْ مُنِیَ بِبُهَمِ الرِّجالِ، وَ ذُؤْبانِ الْعَرَبِ، وَ مَرَدَةِ اَهْلِ الْکِتابِ. کُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللَّهُ، اَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّیْطانِ، اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ، قَذَفَ اَخاهُ فی لَهَواتِها، فَلا یَنْکَفِی‏ءُ حَتَّى یَطَأَ جِناحَها بِأَخْمَصِهِ، وَ یَخْمِدَ لَهَبَها بِسَیْفِهِ، مَکْدُوداً فی ذاتِ اللَّهِ، مُجْتَهِداً فی اَمْرِ اللَّهِ، قَریباً مِنْ رَسُولِ‏اللَّهِ، سَیِّداً فی اَوْلِیاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً ناصِحاً مُجِدّاً کادِحاً، لا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لائِمٍ.وَ اَنْتُمَ فی رَفاهِیَّةٍ مِنَ الْعَیْشِ، و ادِعُونَ فاکِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ، وَ تَتَوَکَّفُونَ الْاَخْبارَ، وَ تَنْکُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ.

تا آن گاه که صبح روشن از پرده شب برآمد، و حق نقاب از چهره برکشید، زمامدار دین به سخن درآمد، و فریاد شیطان‌ها خاموش گردید، خار نفاق از سر راه برداشته شد، و گره‏‌هاى کفر و تفرقه از هم گشوده گردید، و دهان‌هاى شما به کلمه اخلاص باز شد، در میان گروهى که سپیدرو و شکم به پشت چسبیده بودند.

و شما بر کناره پرتگاهى از آتش قرار داشته، و مانند جرعه‏‌اى آب بوده و در معرض طمع طمّاعان قرار داشتید، همچون آتش‏زن‌ه‏اى بودید که بلافاصله خاموش مى‌‏گردید، لگدکوب روندگان بودید، از آبى مى‏‌نوشیدید که شتران آن را آلوده کرده بودند، و از پوست درختان به عنوان غذا استفاده مى‏‌کردید، خوار و مطرود بودید، مى‌‏ترسیدند که مردمانى که در اطراف شما بودند شما را بربایند، تا خداى تعالى بعد از چنین حالاتى شما را بدست آن حضرت نجات داد، بعد از آنکه از دست قدرتمندان و گرگ‌هاى عرب و سرکشان اهل کتاب ناراحتی‌ها کشیدید.

هرگاه آتش جنگ برافروختند خداوند خاموشش نموده، یا هر هنگام که شیطان سر برآورد یا اژدهائى از مشرکین دهان بازکرد، پیامبر برادرش را در کام آن افکند، و او تا زمانى که سرآنان را به زمین نمى‌‏کوفت و آتش آنها را به آب شمشیرش خاموش نمى‌‏کرد، باز نمى‏‌گشت، فرسوده از تلاش در راه خدا، کوشیده در امر او، نزدیک به پیامبر خدا، سرورى از اولیاء الهى، دامن به کمر بسته، نصیحت‏گر، تلاشگر، و کوشش‏کننده بود، و در راه خدا از ملامت ملامت‏‌کننده نمى‏‌هراسید. و این در هنگامه‏‌اى بود که شما در آسایش زندگى مى‏‌کردید، در مهد امن متنعّم بودید، و در انتظار بسر مى‌‏بردید تا ناراحتى‌‏ها ما را در بر گیرد، و گوش به زنگ اخبار بودید، و هنگام کارزار عقبگرد مى‌‏کردید، و به هنگام نبرد فرار می نمودید.

فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوى اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَةُ النِّفاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ، وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوینَ، وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلّینَ، وَ هَدَرَ فَنیقُ الْمُبْطِلینَ، فَخَطَرَ فی عَرَصاتِکُمْ، وَ اَطْلَعَ الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ، وَ لِلْغِرَّةِ فیهِ مُلاحِظینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفافاً، وَ اَحْمَشَکُمْ فَاَلْفاکُمْ غِضاباً، فَوَسَمْتُمْ غَیْرَ اِبِلِکُمْ، وَ وَرَدْتُمْ غَیْرَ مَشْرَبِکُمْ.
هذا، وَ الْعَهْدُ قَریبٌ، وَالْکَلْمُ رَحیبٌ، وَ الْجُرْحُ لَمَّا یَنْدَمِلُ، وَ الرَّسُولُ لَمَّا یُقْبَرُ، اِبْتِداراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ، اَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا، وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ.فَهَیْهاتَ مِنْکُمْ، وَ کَیْفَ بِکُمْ، وَ اَنَّى تُؤْفَکُونَ، وَ کِتابُ اللَّهِ بَیْنَ اَظْهُرِکُمْ، اُمُورُهُ ظاهِرَةٌ، وَ اَحْکامُهُ زاهِرَةٌ، وَ اَعْلامُهُ باهِرَةٌ، و زَواجِرُهُ لائِحَةٌ، وَ اَوامِرُهُ واضِحَةٌ، وَ قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ، أَرَغْبَةً عَنْهُ تُریدُونَ؟ اَمْ بِغَیْرِهِ تَحْکُمُونَ؟ بِئْسَ لِلظَّالمینَ بَدَلاً، وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْاِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ، وَ هُوَ فِی الْاخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینِ.

و آن گاه که خداوند براى پیامبرش خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید، علائم نفاق در شما ظاهر گشت، و جامه دین کهنه، و سکوت گمراهان شکسته، و پست رتبه‏‌گان با قدر و منزلت گردیده، و شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمد، و در خانه‏‌هایتان بیامد، و شیطان سر خویش را از مخفى‌‏گاه خود بیرون آورد، و شما را فراخواند، مشاهده کرد پاسخگوى دعوت او هستید، و براى فریب خوردن آماده‌اید، آنگاه از شما خواست که قیام کنید، و مشاهده کرد که به آسانى این کار را انجام مى‌‏دهید، شما را به غضب واداشت، و دید غضبناک هستید، پس بر شتران دیگران نشان زدید، و بر آبى که سهم شما نبود وارد شدید.

این در حالى بود که زمانى نگذشته بود، و موضع شکاف زخم هنوز وسیع بود، و جراحت التیام نیافته، و پیامبر به قبر سپرده نشده بود، بهانه آوردید که از فتنه مى‌‏هراسید، آگاه باشید که در فتنه قرار گرفته‏‌اید، و براستى جهنم کافران را احاطه نموده است.

این کار از شما بعید بود، و چطور این کار را کردید، به کجا روى مى‌‏آوردید، در حالى که کتاب خدا رویاروى شماست، امورش روشن، و احکامش درخشان، و علائم هدایتش ظاهر، و محرّماتش هویدا، و اوامرش واضح است، ولى آن را پشت سر انداختید، آیا بى‌‏رغبتى به آن را خواهانید؟ یا بغیر قرآن حکم مى‌‏کنید؟ که این براى ظالمان بدل بدى است، و هرکس غیر از اسلام دینى را جویا باشد از او پذیرفته نشده و در آخرت از زیانکاران خواهد بود.

ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا اِلى رَیْثَ اَنْ تَسْکُنَ نَفْرَتَها، وَ یَسْلَسَ قِیادَها،ثُمَّ اَخَذْتُمْ تُورُونَ وَ قْدَتَها، وَ تُهَیِّجُونَ جَمْرَتَها، وَ تَسْتَجیبُونَ لِهِتافِ الشَّیْطانِ الْغَوِىِّ، وَ اِطْفاءِ اَنْوارِالدّینِ الْجَلِیِّ، وَ اِهْمالِ سُنَنِ النَّبِیِّ الصَّفِیِّ، تُسِرُّونَ حَسْواً فِی ارْتِغاءٍ، وَ تَمْشُونَ لِاَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ فِی الْخَمَرِ وَ الضَّرَّاءِ، وَ نَصْبِرُ مِنْکُمْ عَلى مِثْلِ حَزِّ الْمَدى، وَ وَخْزِالسنان‏فى‏الحشا.وَ اَنْتُمُ الانَ تَزَْعُمُونَ اَنْ لا اِرْثَ لَنا أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ، وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَومٍ یُوقِنُونَ، أَفَلا تَعْلَمُونَ؟ بَلى، قَدْ تَجَلَّى لَکُمْ کَالشَّمْسِ الضَّاحِیَةِ أَنّی اِبْنَتُهُ.اَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ! أَاُغْلَبُ عَلى اِرْثی؟ یَابْنَ اَبی‏قُحافَةَ! اَفی کِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباکَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً، اَفَعَلى عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ، إذْ یَقُولُ «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» (1) وَ قالَ فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَکَرِیَّا اِذْ قالَ: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ الِ‏یَعْقُوبَ»، (2) وَ قالَ: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی ببَعْضٍ فی کِتابِ اللَّهِ»، (3) وَ قالَ «یُوصیکُمُ اللَّهُ فی اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ»، (4) وَ قالَ «اِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةَ لِلْوالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبَیْنِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ». (5)
وَ زَعَمْتُمْ اَنْ لا حَظْوَةَ لی، وَ لا اَرِثُ مِنْ اَبی، وَ لا رَحِمَ بَیْنَنا، اَفَخَصَّکُمُ اللَّهُ بِایَةٍ اَخْرَجَ اَبی مِنْها؟ اَمْ هَلْ تَقُولُونَ: اِنَّ اَهْلَ مِلَّتَیْنِ لا یَتَوارَثانِ؟ اَوَ لَسْتُ اَنَا وَ اَبی مِنْ اَهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟ اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی وَابْنِ عَمّی؟ فَدُونَکَها مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ.
فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ، وَ الزَّعیمُ مُحَمَّدٌ، وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَةُ، وَ عِنْدَ السَّاعَةِ یَخْسِرُ الْمُبْطِلُونَ، وَ لا یَنْفَعُکُمْ اِذْ تَنْدِمُونَ، وَ لِکُلِّ نَبَأٍ مُسْتَقَرٌّ، وَ لَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ، وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقیمٌ.
ثم رمت بطرفها نحو الانصار، فقالت:

آن گاه آن قدر درنگ نکردید که این دل رمیده آرام گیرد، و کشیدن آن سهل گردد، پس آتش‏گیره‏ ها را افروخته‌‏تر کرده، و به آتش دامن زدید تا آن را شعله‏‌ور سازید، و براى اجابت نداى شیطان، و براى خاموش کردن انوار دین روشن خدا، و از بین بردن سنن پیامبر برگزیده آماده بودید، به بهانه خوردن، کف شیر را زیر لب پنهان می‌خورید، و براى خانواده و فرزندان او در پشت تپه‏‌ها و درختان کمین گرفته و راه مى‌‏رفتید، و ما باید بر این امور که همچون خنجر برّان و فرورفتن نیزه در میان شکم است، صبر کنیم.

و شما اکنون گمان می‌برید که براى ما ارثى نیست، آیا خواهان حکم جاهلیت هستید، و براى اهل یقین چه حکمى بالاتر از حکم خداوند است، آیا نمی دانید؟ در حالى که براى شما همانند آفتاب درخشان روشن است، که من دختر او هستم.

اى مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند، اى پسر ابی قحافه، آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم. امر تازه و زشتى آوردى، آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر می اندازید، آیا قرآن نمی‌گوید «سلیمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: «پروردگار مرا فرزندى عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد»، و فرمود: «و خویشاوندان رحمى به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند»، و فرموده: «خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مى‌‏کند که بهره پسر دو برابر دختر است»، و مى‌‏فرماید: «هنگامى که مرگ یکى از شما فرارسد بر شما نوشته شده که براى پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقّى است براى پرهیزگاران».

و شما گمان مى‌‏برید که مرا بهره‌‏اى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم، آیا خداوند آیه‌‏اى به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا می‌گوئید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمی‌برند؟ آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمی‌دانید؟ و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟ اینک این تو و این شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد کرد.

چه نیک داورى است خداوند، و نیکو دادخواهى است پیامبر، و چه نیکو وعده‏‌گاهى است قیامت، و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان می برند، و پشیمانى به شما سودى نمی‌رساند، و براى هرخبرى قرارگاهى است، پس خواهید دانست که عذاب خوارکننده بر سر چه کسى فرود خواهد آمد، و عذاب جاودانه که را شامل می‌شود. آن گاه رو بسوى انصار کرده و فرمود:

یا مَعْشَرَ النَّقیبَةِ وَ اَعْضادَ الْمِلَّةِ وَ حَضَنَةَ الْاِسْلامِ! ما هذِهِ الْغَمیزَةُ فی حَقّی وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتی؟ اَما کانَ رَسُولُ‏اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ اَبی یَقُولُ: «اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فی وُلْدِهِ»، سَرْعانَ ما اَحْدَثْتُمْ وَ عَجْلانَ ذا اِهالَةٍ، وَ لَکُمْ طاقَةٌ بِما اُحاوِلُ، وَ قُوَّةٌ عَلى ما اَطْلُبُ وَ اُزاوِلُ.اَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّدٌ؟ فَخَطْبٌ جَلیلٌ اِسْتَوْسَعَ وَ هْنُهُ، وَاسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ، وَ انْفَتَقَ رَتْقُهُ، وَ اُظْلِمَتِ الْاَرْضُ لِغَیْبَتِهِ، وَ کُسِفَتِ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ انْتَثَرَتِ النُّجُومُ لِمُصیبَتِهِ، وَ اَکْدَتِ الْامالُ، وَ خَشَعَتِ الْجِبالُ، وَ اُضیعَ الْحَریمُ، وَ اُزیلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَماتِهِ.فَتِلْکَ وَاللَّهِ النَّازِلَةُ الْکُبْرى وَ الْمُصیبَةُ الْعُظْمى، لامِثْلُها نازِلَةٌ، وَ لا بائِقَةٌ عاجِلَةٌ اُعْلِنَ بِها، کِتابُ اللَّهِ جَلَّ ثَناؤُهُ فی اَفْنِیَتِکُمْ، وَ فی مُمْساکُمْ وَ مُصْبِحِکُمْ، یَهْتِفُ فی اَفْنِیَتِکُمْ هُتافاً وَ صُراخاً وَ تِلاوَةً وَ اَلْحاناً، وَ لَقَبْلَهُ ما حَلَّ بِاَنْبِیاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ، حُکْمٌ فَصْلٌ وَ قَضاءٌ حَتْمٌ.«وَ ما مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ
فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِى اللَّهُ شَیْئاً وَ سَیَجْزِى اللَّهُ الشَّاکِرینَ». (6)
ایهاً بَنی‏قیلَةَ! ءَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنْتَدى وَ مَجْمَعٍ، تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَةُ وَ تَشْمَلُکُمُ الْخُبْرَةُ، وَ اَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الْاَداةِ وَ الْقُوَّةِ، وَ عِنْدَکُمُ السِّلاحُ وَ الْجُنَّةُ، تُوافیکُمُ الدَّعْوَةُ فَلا تُجیبُونَ، وَ تَأْتیکُمُ الصَّرْخَةُ فَلا تُغیثُونَ، وَ اَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْکِفاحِ، مَعْرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَ الصَّلاحِ، وَ النُّخْبَةُ الَّتی انْتُخِبَتْ، وَ الْخِیَرَةُ الَّتِی اخْتیرَتْ لَنا اَهْلَ الْبَیْتِ.
قاتَلْتُمُ الْعَرَبَ، وَ تَحَمَّلْتُمُ الْکَدَّ وَ التَّعَبَ، وَ ناطَحْتُمُ الْاُمَمَ، وَ کافَحْتُمُ الْبُهَمَ، لا نَبْرَحُ اَوْ تَبْرَحُونَ، نَأْمُرُکُمْ فَتَأْتَمِرُونَ، حَتَّى اِذا دارَتْ بِنا رَحَى الْاِسْلامِ، وَ دَرَّ حَلَبُ الْاَیَّامِ، وَ خَضَعَتْ نُعْرَةُ الشِّرْکِ، وَ سَکَنَتْ فَوْرَةُ الْاِفْکِ، وَ خَمَدَتْ نیرانُ الْکُفْرِ، وَ هَدَأَتْ دَعْوَةُ الْهَرَجِ، وَ اسْتَوْسَقَ نِظامُ الدّینِ، فَاَنَّى حِزْتُمْ بَعْدَ الْبَیانِ، وَاَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الْاِعْلانِ، وَ نَکَصْتُمْ بَعْدَ الْاِقْدامِ، وَاَشْرَکْتُمْ بَعْدَ الْایمانِ؟ بُؤْساً لِقَوْمٍ نَکَثُوا اَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ، وَ هَمُّوا بِاِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ، اَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ اَحَقُّ اَنْ تَخْشَوْهُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ.اَلا، وَ قَدْ أَرى اَنْ قَدْ اَخْلَدْتُمْ اِلَى الْخَفْضِ، وَ اَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ اَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ، وَ خَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ، وَ نَجَوْتُمْ بِالضّیقِ مِنَ السَّعَةِ، فَمَجَجْتُمْ ما وَعَبْتُمْ، وَ دَسَعْتُمُ الَّذى تَسَوَّغْتُمْ، فَاِنْ تَکْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْاَرْضِ جَمیعاً فَاِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ.اَلا، وَ قَدْ قُلْتُ ما قُلْتُ هذا عَلى مَعْرِفَةٍ مِنّی بِالْخِذْلَةِ الَّتی خامَرْتُکُمْ، وَ الْغَدْرَةِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْها قُلُوبُکُمْ، وَ لکِنَّها فَیْضَةُ النَّفْسِ، وَ نَفْثَةُ الْغَیْظِ، وَ حَوَزُ الْقَناةِ، وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ، وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ، فَدُونَکُمُوها فَاحْتَقِبُوها دَبِرَةَ الظَّهْرِ، نَقِبَةَ الْخُفِّ، باقِیَةَ الْعارِ، مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ وَ شَنارِ الْاَبَدِ، مَوْصُولَةً بِنارِ اللَّهِ الْمُوقَدَةِ الَّتی تَطَّلِعُ عَلَى الْاَفْئِدَةِ.فَبِعَیْنِ اللَّهِ ما تَفْعَلُونَ، وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَىَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ، وَ اَنَا اِبْنَةُ نَذیرٍ لَکُمْ بَیْنَ یَدَىْ عَذابٌ شَدیدٌ، فَاعْمَلُوا اِنَّا عامِلُونَ، وَ انْتَظِرُوا اِنَّا مُنْتَظِرُونَ.فأجابها أبوبکر عبداللَّه بن عثمان، و قال:

اى گروه نقباء، و اى بازوان ملت، اى حافظان اسلام، این ضعف و غفلت در مورد حق من و این سهل‏ انگارى از دادخواهى من چرا؟ آیا پدرم پیامبر نمی‌فرمود: «حرمت هرکس در فرزندان او حفظ می‌شود»، چه به سرعت مرتکب این اعمال شدید، و چه با عجله این بز لاغر، آب از دهان و دماغ او فروریخت، در صورتى که شما را طاقت و توان بر آنچه در راه آن می‌کوشیم هست، و نیرو براى حمایت من در این مطالبه و قصدم می باشد.

آیا می‌گوئید محمد صلى اللَّه علیه و آله بدرود حیات گفت، این مصیبتى است بزرگ و در نهایت وسعت، شکاف آن بسیار، و درز دوخته آن شکافته، و زمین در غیاب او سراسر تاریک گردید، و ستارگان بی‌فروغ، و آرزوها به ناامیدى گرائید، کوه‌ها از جاى فروریخت، حرمت‌ها پایمال شد، و احترامى براى کسى پس از وفات او باقى نماند.

به خدا سوگند که این مصیبت بزرگتر و بلیّه عظیم‏تر است، که همچون آن مصیبتى نبوده و بلاى جانگدازى در این دنیا به پایه آن نمی رسد، کتاب خدا آن را آشکار کرده است، کتاب خدایى که در خانه‏‌هایتان، و در مجالس شبانه و روزانه‏‌تان، آرام و بلند، و با تلاوت و خوانندگى آن را مى‌‏خوانید، این بلائى است که پیش از این به انبیاء و فرستاده شدگان وارد شده است، حکمى است حتمى، و قضائى است قطعى، خداوند می فرماید: محمد پیامبرى است که پیش از وى پیامبران دیگرى درگذشتند، پس اگر او بمیرد و یا کشته گردد به عقب برمى‌‏گردید، و آنکس که به عقب برگردد به خدا زیانى نمی‌رساند، و خدا شکرکنندگان را پاداش خواهد داد».

اى پسران قیله- گروه انصار- آیا نسبت به میراث پدرم مورد ظلم واقع شوم در حالى که مرا می‌بینید و سخن مرا می شنوید، و داراى انجمن و اجتماعید، صداى دعوت مرا همگان شنیده و از حالم آگاهى دارید، و داراى نفرات و ذخیره‏ اید، و داراى ابزار و قوه‏ اید، نزد شما اسلحه و زره و سپر هست، صداى دعوت من به شما می رسد ولى جواب نمی‌دهید، و ناله فریاد خواهیم را شنیده ولى به فریادم نمی رسید، در حالى که به شجاعت معروف و به خیر و صلاح موصوف می باشید، و شما برگزیدگانى بودید که انتخاب شده، و منتخباتى که براى ما اهل‏بیت برگزیده شدید!

با عرب پیکار کرده و متحمّل رنج و شدت‌ها شدید، و با امتها رزم نموده و با پهلوانان به نبرد برخاستید، همیشه فرمانده بوده و شما فرمانبردار، تا آسیاى اسلام به گردش افتاد، و پستان روزگار به شیر آمد، و نعره‏ هاى شرک‏ آمیز خاموش شده، و دیگ طمع و تهمت از جوش افتاد، و آتش کفر خاموش و دعوت نداى هرج و مرج آرام گرفت، و نظام دین کاملاً ردیف شد، پس چرا بعد از اقرارتان به ایمان حیران شده، و پس از آشکارى خود را مخفى گرداندید، و بعد از پیشقدمى عقب نشستید، و بعد ایمان شرک آوردید.

واى بر گروهى که بعد از پیمان بستن آن را شکستند، و خواستند پیامبر را اخراج کنند، با آنکه آنان جنگ را آغاز نمودند، آیا از آنان هراس دارد در حالى که خدا سزاوار است که از او بهراسید، اگر مؤمنید.

آگاه باشید مى‌‏بینم که به تن‏آسائى جاودانه دل داده، و کسى را که سزاوار زمامدارى بود را دور ساخته‏‌اید، با راحت‌‏طلبى خلوت کرده، و از تنگناى زندگى به فراخناى آن رسیده‏‌اید، در اثر آن آنچه را حفظ کرده بودید را از دهان بیرون ریختید، و آنچه را فروبرده بودید را بازگرداندند، پس بدانید اگر شما و هرکه در زمین است کافر شوید، خداى بزرگ از همگان بى‌‏نیاز و ستوده است. آگاه باشید آنچه گفتم با شناخت کاملم بود، به سستى پدید آمده در اخلاق شما، و بى‏‌وفائى و نیرنگ ایجاد شده در قلوب شما، و لیکن اینها جوشش دل اندوهگین، و بیرون ریختن خشم و غضب است، و آنچه قابل تحمّلم نیست، و جوشش سینه‏‌ام و بیان دلیل و برهان، پس خلافت را بگیرید، ولى بدانید که پشت این شتر خلافت زخم است، و پاى آن سوراخ و تاول‏‌دار، عار و ننگش باقى و نشان از غضب خدا و ننگ ابدى دارد، و به آتش شعله‌‏ور خدا که بر قلبها احاطه مى‌‏یابد متصل است. آنچه مى‌‏کنید در برابر چشم بیناى خداوند قرار داشته، و آنانکه ستم کردند به زودى مى‌‏دانند که به کدام بازگشتگاهى بازخواهند گشت، و من دختر کسى هستم که شما را از عذاب دردناک الهى که در پیش دارید خبر داد، پس هرچه خواهید بکنید و ما هم کار خود را مى‏‌کنیم، و شما منتظر بمانید و ما هم در انتظار بسر مى‌‏بریم.

آنگاه ابوبکر پاسخ داد:

یا بِنْتَ رَسُولِ‏اللَّهِ! لَقَدْ کانَ اَبُوکِ بِالْمُؤمِنینَ عَطُوفاً کَریماً، رَؤُوفاً رَحیماً، وَ عَلَى الْکافِرینَ عَذاباً اَلیماً وَ عِقاباً عَظیماً، اِنْ عَزَوْناهُ وَجَدْناهُ اَباکِ دُونَ النِّساءِ، وَ اَخا اِلْفِکِ دُونَ الْاَخِلاَّءِ، اثَرَهُ عَلى کُلِّ حَمیمٍ وَ ساعَدَهُ فی کُلِّ اَمْرٍ جَسیمِ، لا یُحِبُّکُمْ اِلاَّ سَعیدٌ، وَ لا یُبْغِضُکُمْ اِلاَّ شَقِیٌّ بَعیدٌ.
فَاَنْتُمْ عِتْرَةُ رَسُولِ‏اللَّهِ الطَّیِّبُونَ، الْخِیَرَةُ الْمُنْتَجَبُونَ، عَلَى الْخَیْرِ اَدِلَّتُنا وَ اِلَى الْجَنَّةِ مَسالِکُنا، وَ اَنْتِ یا خِیَرَةَ النِّساءِ وَ ابْنَةَ خَیْرِ الْاَنْبِیاءِ، صادِقَةٌ فی قَوْلِکِ، سابِقَةٌ فی وُفُورِ عَقْلِکِ، غَیْرَ مَرْدُودَةٍ عَنْ حَقِّکِ، وَ لا مَصْدُودَةٍ عَنْ صِدْقِکِ.
وَ اللَّهِ ما عَدَوْتُ رَأْىَ رَسُولِ‏اللَّهِ، وَ لا عَمِلْتُ اِلاَّ بِاِذْنِهِ، وَ الرَّائِدُ لا یَکْذِبُ اَهْلَهُ، وَ اِنّی اُشْهِدُ اللَّهَ وَ کَفى بِهِ شَهیداً، اَنّی سَمِعْتُ رَسُولَ‏اللَّهِ یَقُولُ: «نَحْنُ مَعاشِرَ الْاَنْبِیاءِ لا نُوَرِّثُ ذَهَباً وَ لا فِضَّةًّ، وَ لا داراً وَ لا عِقاراً، وَ اِنَّما نُوَرِّثُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ الْعِلْمَ وَ النُّبُوَّةَ، وَ ما کانَ لَنا مِنْ طُعْمَةٍ فَلِوَلِیِّ الْاَمْرِ بَعْدَنا اَنْ یَحْکُمَ فیهِ بِحُکْمِهِ».

اى دختر رسول خدا! پدر تو بر مؤمنین مهربان و بزرگوار و رئوف و رحیم، و بر کافران عذاب دردناک و عقاب بزرگ بود، اگر به نسب او بنگریم وى در میان زنانمان پدر تو، و در میان دوستان برادر شوهر توست، که وى را بر هر دوستى برترى داد، و او نیز در هر کار بزرگى پیامبر را یارى نمود، جز سعادتمندان شما را دوست نم‌‏دارند، و تنها بدکاران شما را دشمن می‌‏شمرند.

پس شما خاندان پیامبر، پاکان برگزیدگان جهان بوده، و ما را به خیر راهنما، و به سوى بهشت رهنمون بودید، و تو اى برترین زنان و دختر برترین پیامبران، در گفتارت صادق، در عقل فراوان پیشقدم بوده، و هرگز از حقت بازداشته نخواهى شد و از گفتار صادقت مانعى ایجاد نخواهد گردید.

و بخدا سوگند از رأى پیامبر قدمى فراتر نگذارده، و جز با اجازه او اقدام نکرده‏‌ام، و پیشرو قوم به آنان دروغ نمى‌‏گوید، و خدا را گواه مى‏‌گیرم که بهترین گواه است، از پیامبر شنیدم که فرمود: «ما گروه پیامبران دینار و درهم و خانه و مزرعه به ارث نمى‌‏گذاریم، و تنها کتاب و حکمت و علم و نبوت را به ارث مى‌‏نهیم، و آنچه از ما باقى مى‌‏ماند در اختیار ولىّ امر بعد از ماست، که هر حکمى که بخواهد در آن بنماید.»

وَ قَدْ جَعَلْنا ما حاوَلْتِهِ فِی الْکِراعِ وَ السِّلاحِ، یُقاتِلُ بِهَا الْمُسْلِمُونَ وَ یُجاهِدُونَ الْکُفَّارَ، وَ یُجالِدُونَ الْمَرَدَةَ الْفُجَّارَ، وَ ذلِکَ بِاِجْماعِ الْمُسْلِمینَ، لَمْ اَنْفَرِدْ بِهِ وَحْدى،وَ لَمْ اَسْتَبِدْ بِما کانَ الرَّأْىُ عِنْدى، وَ هذِهِ حالی وَ مالی، هِیَ لَکِ وَ بَیْنَ یَدَیْکِ، لا تَزْوى عَنْکِ وَ لا نَدَّخِرُ دُونَکِ، وَ اَنَّکِ، وَ اَنْتِ سَیِّدَةُ اُمَّةِ اَبیکِ وَ الشَّجَرَةُ الطَّیِّبَةُ لِبَنیکِ، لا یُدْفَعُ مالَکِ مِنْ فَضْلِکِ، وَ لا یُوضَعُ فی فَرْعِکِ وَ اَصْلِکِ، حُکْمُکِ نافِذٌ فیما مَلَّکَتْ یَداىَ، فَهَلْ تَرَیِنَّ اَنْ اُخالِفَ فی ذاکَ اَباکِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَ سَلَّمَ).
فقالت:
سُبْحانَ‏اللَّهِ، ما کانَ اَبی رَسُولُ‏اللَّهِ عَنْ کِتابِ اللَّهِ صادِفاً، وَ لا لِاَحْکامِهِ مُخالِفاً، بَلْ کانَ یَتْبَعُ اَثَرَهُ، وَ یَقْفُو سُوَرَهُ، اَفَتَجْمَعُونَ اِلَى الْغَدْرِ اِعْتِلالاً عَلَیْهِ بِالزُّورِ، وَ هذا بَعْدَ وَفاتِهِ شَبیهٌ بِما بُغِیَ لَهُ مِنَ الْغَوائِلِ فی حَیاتِهِ، هذا کِتابُ اللَّهِ حُکْماً عَدْلاً وَ ناطِقاً فَصْلاً، یَقُولُ: «یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ الِ‏یَعْقُوبَ»، وَ یَقُولُ: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ».

و ما آنچه را که مى‏‌خواهى در راه خرید اسب و اسلحه قرار دادیم، تا مسلمانان با آن کارزار کرده و با کفّار جهاد نموده و با سرکشان بدکار جدال کنند، و این تصمیم به اتفاق تمام مسلمانان بود، و تنها دست به این کار نزدم، و در رأى و نظرم مستبدّانه عمل ننمودم، و این حال من و این اموال من است که براى تو و در اختیار توست، و از تو دریغ نمى‌‏شود و براى فرد دیگرى ذخیره نشده، توئى سرور بانوان امّت پدرت، و درخت بارور و پاک براى فرزندانت، فضائلت انکار نشده، و از شاخه و ساقه‌‏ات فرونهاده نمى‌‏گردد، حُکمت در آنچه من مالک آن هستم نافذ است، آیا مى‌‏پسندى که در این زمینه مخالف سخن پدرت عمل کنم.

حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود:
پاک و منزه است خداوند، پدرم پیامبر، از کتاب خدا روى‌‏گردان و با احکامش مخالف نبود، بلکه پیرو آن بود و به آیات آن عمل مى‌‏نمود، آیا مى‏‌خواهید علاوه بر نیرنگ و مکر به زور او را متهم نمائید، و این کار بعد از رحلت او شبیه است به دام‌هائى که در زمان حیاتش برایش گسترده شد، این کتاب خداست که حاکمى است عادل، و ناطقى است که بین حق و باطل جدائى مى‏‌اندازد، و مى‌‏فرماید:- زکریا گفت: خدایا فرزندى به من بده که- «از من و خاندان یعقوب ارث ببرد»، و مى‌‏فرماید: «سلیمان از داود ارث برد».

بَیَّنَ عَزَّ وَ جَلَّ فیما وَزَّعَ مِنَ الْاَقْساطِ، وَ شَرَعَ مِنَ الْفَرائِضِ وَالْمیراثِ، وَ اَباحَ مِنْ حَظِّ الذَّکَرانِ وَ الْاِناثِ، ما اَزاحَ بِهِ عِلَّةَ الْمُبْطِلینَ وَ اَزالَ التَّظَنّی وَ الشُّبَهاتِ فِی الْغابِرینَ، کَلاَّ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ اَنْفُسُکُمْ اَمْراً، فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ.
فقال أبوبکر:
صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَتْ اِبْنَتُهُ، مَعْدِنُ الْحِکْمَةِ، وَ مَوْطِنُ الْهُدى وَ الرَّحْمَةِ، وَ رُکْنُ الدّینِ، وَ عَیْنُ الْحُجَّةِ، لا اَبْعَدُ صَوابَکِ وَ لا اُنْکِرُ خِطابَکِ، هؤُلاءِ الْمُسْلِمُونَ بَیْنی وَ بَیْنَکِ قَلَّدُونی ما تَقَلَّدْتُ، وَ بِاتِّفاقٍ مِنْهُمْ اَخَذْتُ ما اَخَذْتُ، غَیْرَ مَکابِرٍ وَ لا مُسْتَبِدٍّ وَ لا مُسْتَأْثِرٍ، وَ هُمْ بِذلِکَ شُهُودٌ.
فالتفت فاطمة علیهاالسلام الى النساء، و قالت:
مَعاشِرَ الْمُسْلِمینَ الْمُسْرِعَةِ اِلى قیلِ الْباطِلِ، الْمُغْضِیَةِ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِرِ، اَفَلا تَتَدَبَّرُونَ الْقُرْانَ اَمْ‏عَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها، کَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِکُمْ ما اَسَأْتُمْ مِنْ اَعْمالِکُمْ، فَاَخَذَ بِسَمْعِکُمْ وَ اَبْصارِکُمْ، وَ لَبِئْسَ ما تَأَوَّلْتُمْ،

و خداوند در سهمیه‏‌هائى که مقرر کرد، و مقادیرى که در ارث تعیین فرمود، و بهره‏‌هائى که براى مردان و زنان قرار داد، توضیحات کافى داده، که بهانه‏‌هاى اهل باطل، و گمان‌ها و شبهات را تا روز قیامت زائل فرموده است، نه چنین است، بلکه هواهاى نفسانى شما راهى را پیش پایتان قرار داده، و جز صبر زیبا چاره‌‏اى ندارم، و خداوند در آنچه مى‏‌کنید یاور ماست.

ابوبکر گفت:
خدا و پیامبرش راست گفته، و دختر او نیز، که معدن حکمت و جایگاه هدایت و رحمت، و رکن دین و سرچشمه حجت و دلیل مى‌‏باشد و راست مى‏‌گوید، سخن حقّت را دور نیفکنده و گفتارت را انکار نمى‌‏کنم، این مسلمانان بین من و تو حاکم هستند، و آنان این حکومت را بمن سپردند، و به تصمیم آنها این منصب را پذیرفتم، نه متکبّر بوده و نه مستبدّ به رأى هستم، و نه چیزى را براى خود برداشته‏‌ام، و اینان همگى گواه و شاهدند.

آنگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام رو به مردم کرده و فرمود:
اى مسلمانان! که براى شنیدن حرف‌هاى بیهوده شتابان بوده، و کردار زشت را نادیده می‌گیرید، آیا در قرآن نمى‌‏اندیشید، یا بر دلها مهر زده شده است، نه چنین است بلکه اعمال زشتتان بر دلهایتان تیرگى آورده، و گوش‌ها و چشمانتان را فراگرفته، و بسیار بد آیات قرآن را تأویل کرده، و بد راهى را به او نشان داده، و با بدچیزى معاوضه نمودید، به خدا سوگند تحمّل این بار برایتان سنگین، و عاقبتش پر از وزر و وبال است، آنگاه که پرده‏ها کنار رود و زیان‌هاى آن روشن گردد، و آنچه را که حساب نمى‌‏کردید و براى شما آشکار گردد، آنجاست که اهل باطل زیانکار گردند.

وَ ساءَ ما بِهِ اَشَرْتُمْ، وَ شَرَّ ما مِنْهُ اِعْتَضْتُمْ، لَتَجِدَنَّ وَ اللَّهِ مَحْمِلَهُ ثَقیلاً، وَ غِبَّهُ وَ بیلاً، اِذا کُشِفَ لَکُمُ الْغِطاءُ، وَ بانَ ما وَرائَهُ الضَّرَّاءُ، وَ بَدا لَکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَحْتَسِبُونَ، وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ.
ثم عطفت على قبر النبیّ صلى اللَّه علیه و آله، و قالت:
قَدْ کانَ بَعْدَکَ اَنْباءٌ وَهَنْبَثَةٌ - لَوْ کُنْتَ شاهِدَها لَمْ تَکْثِرِ الْخُطَبُ
اِنَّا فَقَدْ ناکَ فَقْدَ الْاَرْضِ وابِلَها - وَ اخْتَلَّ قَوْمُکَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لا تَغِبُ
وَ کُلُّ اَهْلٍ لَهُ قُرْبی وَ مَنْزِلَةٌ - عِنْدَ الْاِلهِ عَلَی الْاَدْنَیْنِ مُقْتَرِبُ
اَبْدَتْ رِجالٌ لَنا نَجْوى صُدُورِهِمُ - لمَّا مَضَیْتَ وَ حالَتْ دُونَکَ التُّرَبُ
تَجَهَّمَتْنا رِجالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنا - لَمَّا فُقِدْتَ وَ کُلُّ الْاِرْثِ مُغْتَصَبُ
وَ کُنْتَ بَدْراً وَ نُوراً یُسْتَضاءُ بِهِ- عَلَیْکَ تُنْزِلُ مِنْ ذِى‏الْعِزَّةِ الْکُتُبُ

سپس آن حضرت رو به سوى قبر پیامبر کرد و فرمود:
بعد از تو خبرها و مسائلى پیش آمد، که اگر بودى آنچنان بزرگ جلوه نمى‌‏کرد.
ما تو را از دست دادیم مانند سرزمینى که از باران محروم گردد، و قوم تو متفرّق شدند، بیا بنگر که چگونه از راه منحرف گردیدند.
هر خاندانى که نزد خدا منزلت و مقامى داشت نزد بیگانگان نیز محترم بود، غیر از ما.
مردانى چند از امت تو همین که رفتى، و پرده خاک میان ما و تو حائل شد، اسرار سینه‏‌ها را آشکار کردند.
بعد از تو مردانى دیگر از ما روى برگردانده و خفیفمان نمودند، و میراثمان دزدیده شد.
تو ماه شب چهارده و چراغ نوربخشى بودى، که از جانب خداوند بر تو کتابها نازل مى‏گردید.

وَ کانَ جِبْریلُ بِالْایاتِ یُؤْنِسُنا- فَقَدْ فُقِدْتَ وَ کُلُّ الْخَیْرِ مُحْتَجَبُ
فَلَیْتَ قَبْلَکَ کانَ الْمَوْتُ صادِفُنا- لَمَّا مَضَیْتَ وَ حالَتْ دُونَکَ الْکُتُبُ
ثم انکفأت علیهاالسلام و امیرالمؤمنین علیه‏السلام یتوقّع رجوعها الیه و یتطلّع طلوعها علیه، فلمّا استقرّت بها الدار، قالت لامیرالمؤمنین علیهماالسلام:
یَابْنَ اَبی‏طالِبٍ! اِشْتَمَلْتَ شِمْلَةَ الْجَنینِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنینِ، نَقَضْتَ قادِمَةَ الْاَجْدَلِ، فَخانَکَ ریشُ الْاَعْزَلِ.
هذا اِبْنُ اَبی‏قُحافَةَ یَبْتَزُّنی نِحْلَةَ اَبی وَ بُلْغَةَ ابْنَىَّ! لَقَدْ اَجْهَرَ فی خِصامی وَ اَلْفَیْتُهُ اَلَدَّ فی کَلامی حَتَّى حَبَسَتْنی قیلَةُ نَصْرَها وَ الْمُهاجِرَةُ وَصْلَها، وَ غَضَّتِ الْجَماعَةُ دُونی طَرْفَها، فَلا دافِعَ وَ لا مانِعَ، خَرَجْتُ کاظِمَةً، وَ عُدْتُ راغِمَةً.
اَضْرَعْتَ خَدَّکَ یَوْمَ اَضَعْتَ حَدَّکَ، اِفْتَرَسْتَ الذِّئابَ وَ افْتَرَشت التُّرابَ، ما کَفَفْتَ قائِلاً وَ لا اَغْنَیْتَ باطلاً وَ لا خِیارَ لی، لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هَنیئَتی وَ دُونَ ذَلَّتی، عَذیرِىَ اللَّهُ مِنْکَ عادِیاً وَ مِنْکَ حامِیاً.

جبرئیل با آیات الهى مونس ما بود، و بعد از تو تمام خیرها پوشیده شد.

اى کاش پیش از تو مرده بودیم، آنگاه که رفتى و خاک ترا در زیر خود پنهان کرد.

آنگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام به خانه بازگشت و حضرت على علیه‏‌السلام در انتظار او به سر برده و منتظر طلوع آفتاب جمالش بود، وقتى در خانه آرام گرفت به حضرت على علیه‏السلام فرمود:

اى پسر ابوطالب! همانند جنین در شکم مادر پرده‏‌نشین شده، و در خانه اتهام به زمین نشسته‌‏اى، شاه‏پرهاى شاهین را شکسته، و حال آنکه پرهاى کوچک هم در پرواز به تو خیانت خواهد کرد. این پسر ابى‌‏قحافه است که هدیه پدرم و مایه زندگى دو پسرم را از من گرفته است، با کمال وضوح با من دشمنى کرد، و من او را در سخن گفتن با خود بسیار لجوج و کینه‏‌توز دیدم، تا آنکه انصار حمایتشان را از من باز داشته، و مهاجران یاریشان را از من دریغ نمودند، و مردم از یاریم چشم‏‌پوشى کردند، نه مدافعى دارم و نه کسى که مانع از کردار آنان گردد، در حالى که خشمم را فروبرده بودم از خانه خارج شدم و بدون نتیجه بازگشتم.

آنروز که شمشیرت را بر زمین نهادى همان روز خویشتن را خانه‌‏نشین نمودى، تو شیرمردى بودى که گرگان را مى‏‌کشتى، و امروز بر روى زمین آرمیده‏‌اى، گوینده‏‌ا‌ى را از من دفع نکرده، و باطلى را از من دور نمى‌‏گردانى، و من از خود اختیارى ندارم، اى کاش قبل از این کار و قبل از اینکه این چنین خوار شوم مرده بودم، از اینکه اینگونه سخن مى‏‌گویم خداوندا عذر مى‌‏خواهم، و یارى و کمک از جانب توست.

وَیْلاىَ فی کُلِّ شارِقٍ، وَیْلاىَ فی کُلِّ غارِبٍ، ماتَ الْعَمَدُ وَ وَهَنَ الْعَضُدُ، شَکْواىَ اِلى اَبی وَ عَدْواىَ اِلى رَبّی، اَللَّهُمَّ اِنَّکَ اَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ حَوْلاً، وَ اَشَدُّ بَأْساً وَ تَنْکیلاً.
فقال امیرالمؤمنین علیه‏السلام:
لا وَیْلَ لَکِ، بَلِ الْوَیْلُ لِشانِئِکِ، نَهْنِهْنی عَنْ وُجْدِکِ، یا اِبْنَةَ الصَّفْوَةِ وَ بَقِیَّةَ النُّبُوَّةِ، فَما وَنَیْتُ عَنْ دینی، وَ لا اَخْطَأْتُ مَقْدُورى، فَاِنْ کُنْتِ تُریدینَ الْبُلْغَةَ فَرِزْقُکِ مَضْمُونٌ، وَ کَفیلُکِ مَأْمُونٌ، وَ ما اُعِدَّ لَکِ اَفْضَلُ مِمَّا قُطِعَ عَنْکِ، فَاحْتَسِبِی اللَّهَ. فقالت: حَسْبِیَ اللَّهُ، و أمسکت.

از این پس واى بر من در هر صبح و شام، پناهم از دنیا رفت، و بازویم سست شد، شکایتم بسوى پدرم بوده و از خدا یارى مى‌‏خواهم، پروردگارا نیرو و توانت از آنان بیشتر، و عذاب و عقابت دردناکتر است.

حضرت على علیه‏‌السلام فرمود: شایسته تو نیست که واى بر من بگوئى، بلکه سزاوار دشمن ستمگر توست، اى دختر برگزیده خدا و اى باقیمانده نبوت، از اندوه و غضب دست بردار، من در دینم سست نشده و از آنچه در حدّ توانم است مضائقه نمى‌‏کنم، اگر تو براى گذران روزیت ناراحتى، بدانکه روزى تو نزد خدا ضمانت شده و کفیل تو امین است، و آنچه برایت آماده شده از آنچه از تو گرفته شده بهتر است، پس براى خدا صبر کن.

حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: خدا مرا کافى است، آنگاه سکوت کرد . . .




برچسب ها :

س.: دلیل دعا کردن برای سلامتی امام عصر(عج) چیست؛ در حالی که خدای منّان اراده دارد ایشان زنده و سلامت بمانند؟ آیا اصلاًً امکان دارد آن وجود مبارک دچار کسالت شوند؟
ج.: دعا از هر حیث، به ویژه برای سلامتی امام زمان(عج) آثار و برکات فراوانی دارد که برخی از آنها عبارتند از:
1. دعا نشانگر علاقه و محبّت مسلمانان به ایشان است. اگر چه دوستی تمام ائمّه معصومان(ع) بخشی از ایمان و شرط قبولی اعمال است، در عین حال، دعا کردن در حقّ امام زمان(عج) موجب ازدیاد محبّت آن حضرت در دل و در نتیجه، موجب تقویت ایمان می‌گردد؛
2. دعا اظهار تجدید عهد و پیمان با آن حضرت است و محتوای پیمان با ایشان را دین‌داری، شریعت‌محوری و تصمیم قلبی بر اطاعت امر امام(ع) و یاری رساندن او با نثار جان و مال تشکیل می‌دهد.
تجدید بیعت با آن حضرت(ع) کاری است که بعد از هر نماز از نمازهای پنج‌گانه یا در هر روز یا در هر جمعه، انجام آن مستحبّ است. اگر هر روز بعد از نماز صبح، دعاهایی که مربوط به وجود مبارک امام عصر(عج) است، خوانده شود، بسیار مفید و مؤثّر خواهد بود. دعای شریف «اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَای صاحِبَ الزَّمان صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْه‏ عَن جَمِیعَ الْمُؤْمِنِین‏...» و نیز «دعای عهد» شاهدی برای این سخن است؛
3. دعا سبب زنده نگه داشتن یاد امام غایب در دل منتظران می‌گردد. یاد امام زمان(عج) توجّه به ارزش‌های دین و اصول اخلاقی را در دل‌ها زنده می‌کند و غفلت از یاد امام، یکی از دلایل عمده پژمردگی و سست شدن ارزش‌های الهی و انسانی در جوامع اسلامی است؛
4. کسی که سلامتی امام زمانش برایش مهم است، مسلّماً آزردن آن حضرت برایش سخت است. در نتیجه، دعا برای سلامتی آن حضرت، انسان را به انجام کارهایی وامی‌دارد که موجب خشنودی آن حضرت و سبب رسیدن به مقام رضوان الهی می‌گردد؛
5. دعا بسیار مؤثّر است و موجب فرج آن حضرت و نیز فرج و گشایش در زندگی مؤمنان می‌شود؛
6. دعا موجب قرب الهی است. امام مهدی(عج) در خصوص «زیارت آل یاسین» می‌فرمایند: «هرگاه خواستید به وسیله ما به خداوند و به ما توجّه کنید، این زیارت را که از جانب خداوند انشا شده است، بخوانید.»
این زیارت که از جهات مختلف محتوایی عمیق دارد، بسیار مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است. این زیارت از ابتدا تا انتها، دعا برای سلامتی، تندرستی و بهروزی امام زمان(عج) است:«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلِیفَةَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّه‏‏...ُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِینَ تُمْسِی وَ تُصْبِحُ السَّلَامُ عَلَيْكَ فِی اللَّيْلِ إِذا يَغْشى‏ وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى‏... ُ السَّلَامُ عَلَيْكَ بِجَوَامِعِ السَّلَام‏...؛
سلام بر تو ای جانشین خدا و یاری‌کننده حق!... درود و سلام بر تو هنگامی‌که صبح و شام کنی! درود و تهیّت الهی بر تو در شب که همه جا را فراگیرد و در روز، در وقتی که نور دهد [؛یعنی سلام بر تو در هر صبح و شام!]... درود بر تو! درودی همه جانبه... .»
در دعای بعد از این زیارت نیز معانی بلندی نهفته است؛ مانند: خدایا! او (امام زمان«عج») را از شرّ هر متجاوز و سرکشی و از شرّ همه خلق خود پناه ده و او را از حوادث یومیّه، از پیش رو و از پشت سر و از طرف چپ، حفظ و نگهداری کن و از اینکه آسیب و گزندی به او برسد، جلوگیری کن و در خصوص او، رسولت و خاندان رسولت را حفظ نما و به دست مبارکش عدل و داد را پدیدار نما! «اللَّهُمَّ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ كُلِّ بَاغٍ وَ طَاغٍ وَ مِنْ شَرِّ جَمِیعِ خَلْقِكَ وَ احْفَظْهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ احْرُسْهُ وَ امْنَعْهُ أَنْ يُوصَلَ إِلَيْهِ بِسُوءٍ وَ احْفَظْ فِیهِ رَسُولَكَ وَ آلَ رَسُولِكَ وَ أَظْهِرْ بِهِ الْعَدْل‏...»
در پایان سخن، لازم است یادآور شویم که دعا کردن برای سلامتی و فرج آن حضرت، اطاعت از امر خداوند و نیز اهل بیت پیامبر اکرم(ص) است؛ «و هر که خدا و رسولش را اطاعت کند و خداترس و پرهیزکار باشد، چنین کسی به فوز و سعادت خواهد رسید.»
آخرین نکته این است که هر چند طبق وعده الهی، حضرت زنده و باقی هستند تا زمانی که پرچم توحید و عدل را در همه جهان به اهتزاز درآورند، ولی بالأخره بشر هستند و در معرض آفات جسمانی و بلاهای طبیعی و ممکن است مریض شوند و دچار کسالت گردند و از این نظر، دعای ما برای سلامتی حضرت و حفظ ایشان از این آفات و حوادث، بدون شک در سلامتی وجود آن عزیز عالم وجود و   آخرین درّ صدف امامت و ولایت، مؤثّر و مفید خواهد بود.




برچسب ها :



صفحه قبل 1 ... 33 34 35 36 37 ... 58 صفحه بعد