درباره

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ جهت آشنایی با اهل بیت(ع) می باشد و شعر هایی از کتاب «از خدا تا خدا» که نوشته خودم است در اینجا قابل رویت است
منوی اصلی
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
کاربردی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 21
بازدید ماه : 45
بازدید کل : 60700
تعداد مطالب : 573
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

سایت خدماتی بیست تولز









به نام خدا

تا حالا آبشار را ديده ايد؟ كه چگونه از بالا به پايين جريان دارد؟

چه چيز آب را به پايين هدايت مي كند؟

جاذبه زمين،اگر جاذبه نبود صحنه اي به اين زيبايي خلق نمي شد!

آبشار را كه مي بينم فكر مي كنم اين قانون جاذبه در همه چيز جريان و سريان دارد.

در روح انسان بايد جاذبه اي نسبت به علوم و معارف الهي وجود داشته

باشد تا مانند آبشار به قلب انسان سرازير شود

در قلب انسان نيروي جاذبه اي است كه هر آنچه را با آن مناسبت و

سنخيت دارد به خود جذب مي كند.ببين قلبت به چه چيزي مشغول است؟


اگر معنويات است خوشحال باش قلبت از جنس نور است

وگرنه نگران شو و جنس قلبت را عوض كن
.




برچسب ها :

گاهی باید خدا را شکر کرد نه بخاطر داده هایش و گرفته هایش فقط برای اینکه هست




برچسب ها :

چهل حديث گهربار منتخب
قال الا مام المهدي ، صاحب العصر و الزّمان سلام اللّه عليه وعجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف :
1 - الَّذى يَجِبُ عَلَيْكُمْ وَ لَكُمْ اءنْ تَقُولُوا: إنّا قُدْوَةٌ وَ اءئِمَّةٌ وَ خُلَفاءُ اللّهِ فىاءرْضِهِ، وَ اُمَناؤُهُ عَلى خَلْقِهِ، وَ حُجَجُهُ فى بِلادِهِ، نَعْرِفُ الْحَلالَ وَالْحَرامَ، وَ نَعْرِفُ تَاءْويلَالْكِتابِ وَ فَصْلَ الْخِطابِ.
(72)
ترجمه :
فرمود: بر شما واجب است و به سود شما خواهد بود كه معتقد باشيد بر اين كه مااهل بيت رسالت ، محور و اءساس امور، پيشوايان هدايت و خليفه خداوندمتعال در زمين هستيم .
همچنين ما امين خداوند بر بندگانش و حجّت او در جامعه مى باشيم ،حلال و حرام را مى شناسيم ، تاءويل و تفسير آيات قرآن را عارف و آشنا هستيم .
2 - قالَ عليه السلام : اءنَا خاتَمُ الاَْوْصِياءِ، بى يَدْفَعُ الْبَلاءُ عَنْ اءهْلى وَشيعَتى.
(73)
ترجمه :
فرمود: من آخرين وصيّ پيغمبر خدا هستم به وسيله من بلاها و فتنه ها از آشنايان و شيعيانمدفع و برطرف خواهد شد.
3 قالَ عليه السلام : اءمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فيها إلى رُواةِ حَديثِنا(اءحاديثِنا)، فَإنَّهُمْ حُجَّتي عَلَيْكُمْ وَ اءنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَيْكُمْ.
(74)
ترجمه :
فرمود: جهت حلّ مشكلات در حوادث - امور سياسى ، عبادى ، اقتصادى ، نظامى ، فرهنگى ،اجتماعى و... - به راويان حديث و فقهاء مراجعه كنيد كه آن ها در زمان غيبت خليفه و حجّت منبر شما هستند و من حجّت خداوند بر آن ها مى باشم .
4 قالَ عليه السلام : الحَقُّ مَعَنا، فَلَنْ يُوحِشَنا مَنْ قَعَدَعَنّا، وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا، وَالْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعِنا.
(75)
ترجمه :
فرمود: حقانيّت و واقعيّت با ما اهل بيت رسول اللّه صلى الله عليه و آله مى باشد وكناره گيرى عدّه اى ، از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد، چرا كه ما دست پروره هاىنيكوى پروردگار مى باشيم ؛ و ديگر مخلوقين خداوند، دست پرورده هاى ما خواهند بود.
5 - قالَ عليه السلام : إنَّ الْجَنَّةَ لا حَمْلَ فيها لِلنِّساءِ وَ لا وِلادَةَ، فَإذَا اشْتَهى مُؤْمِنٌوَلَدا خَلَقَهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيرِ حَمْلٍ وَ لا وِلادَةٍ عَلَى الصُّورَةِ الَّتى يُريدُ كَما خَلَقَ آدَمَعليه السلام عِبْرَةً.
(76)
ترجمه :
فرمود: همانا بهشت جايگاهى است كه در آن آبستن شدن و زايمان براى زنان نخواهد بود،پس هرگاه مؤمنى آرزوى فرزند نمايد، خداوندمتعال بدون جريان حمل و زايمان ، فرزند دلخواهش را به او مى دهد همان طورى كه حضرتآدم عليه السلام را آفريد.
6 - قالَ عليه السلام : لا يُنازِعُنا مَوْضِعَهُ إلاّ ظالِمٌ آثِمٌ، وَ لا يَدَّعيهِ إلاّج احِدٌكافِرٌ.
(77)
ترجمه :
فرمود: كسى با ما، در رابطه با مقام ولايت و امامت مشاجره و منازعه نمى كند مگر آن كهستمگر و معصيت كار باشد، همچنين كسى مدّعى ولايت و خلافت نمى شود مگر كسى كه منكرو كافر باشد.
7 - قالَ عليه السلام : إنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فينا، لا يَقُولُ ذلِكَ سِوانا إلاّ كَذّابٌ مُفْتَرٍ، وَلا يَدَّعيهِ غَيْرُنا إلاّ ضالُّ غَوىٌٍّّ.
(78)
ترجمه :
فرمود: حقيقت - در همه موارد و امور - با ما و در بين مااهل بيت عصمت و طهارت خواهد بود و چنين سخنى را هر فردى غير از ما بگويد دروغ گو ومفترى مى باشد؛ و كسى غير از ما آن را ادّعا نمى كند مگر آن كه گمراه باشد.
8 - قالَ عليه السلام : اءبَى اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْحَقِّ إلاّ إتْماما وَ لِلْباطِلِ إلاّزَهُوقا.
(79)
ترجمه :
فرمود: همانا خداوند متعال ، إباء و امتناع دارد نسبت به حقّ مگر آن كه به إتمام وكمال برسد و باطل ، نابود و مضمحل گردد.
9 - قالَ عليه السلام : إنَّهُ لَمْ يَكُنْ لاِ حَدٍ مِنْ آبائى إلاّ وَ قَدْ وَقَعَتْ فى عُنُقِه بَيْعَةٌلِطاغُوتِ زَمانِهِ، و إنّى اءخْرُجُ حينَ اءخْرُجُ وَ لا بَيْعَةَ لاِ حَدٍ مِنَ الطَّواغيتِ فى عُنُقى.
(80)
ترجمه :
فرمود: همانا پدران من (ائمّه و اوصياء عليهم السلام )، بيعت حاكم و طاغوت زمانشان ، برذمّه آن ها بود؛ ولى من در هنگامى ظهور و خروج نمايم كه هيچ طاغوتى بر من منّت و بيعتىنخواهد داشت .
10 - قالَ عليه السلام : اءنَا الَّذى اءخْرُجُ بِهذَا السَيْفِ فَاءمْلاَ الاَْرْضَ عَدْلا وَ قِسْطاكَما مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا.
(81)
ترجمه :
فرمود: من آن كسى هستم كه در آخر زمان با اين شمشير - ذوالفقار - ظهور و خروج مى كنمو زمين را پر از عدل و داد مى نمايم همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است .
11 - قالَ عليه السلام : اِتَّقُوا اللّهُ وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّوا الاْ مْرَ إلَيْنا، فَعَلَيْنا الاْصْدارُ كَما كانَ مِنَّا الاْ يراُ، وَ لا تَحاوَلُوا كَشْفَ ما غُطِّيَ عَنْكُمْ.
(82)
ترجمه :
فرمود: از خدا بترسيد و تسليم ما باشيد، و امور خود را به ما واگذار كنيد، چون وظيفه مااست كه شما را بى نياز و سيراب نمائيم همان طورى كه ورود شما بر چشمه معرفت بهوسيله ما مى باشد؛ و سعى نمائيد به دنبال كشف آنچه از شما پنهان شده است نباشيد.
12 - قالَ عليه السلام : اءمّا اءمْوالُكُمْ فَلا نَقْبَلُها إلاّ لِتُطَهِّرُوا، فَمَنْ شاءَفَلْيَصِلْ، وَ مَنْ شاءَ فَلْيَقْطَعْ.
(83)
ترجمه :
فرمود: اموال - خمس و زكوت - شما را جهت تطهير و تزكيه زندگى و ثروتتان مىپذيريم ، پس هر كه مايل بود بپردازد، و هر كهمايل نبود نپردازد.
13 - قالَ عليه السلام : إنّا نُحيطُ عِلْما بِاءنْبائِكُمْ، وَ لا يَعْزُبُ عَنّا شَيْى ءٌ مِنْاءخْبارِكُمْ.
(84)
ترجمه :
فرمود: ما بر تمامى احوال و اخبار شما آگاه و آشنائيم و چيزى از شما نزد ما پنهان نيست.
14 - قالَ عليه السلام : مَنْ كانَتْ لَهُ إلَى اللّهِ حاجَةٌ فَلْ يَغْتَسِلْ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ بَعْدَنِصْفِ اللَّيْلِ وَ يَاءْتِ مُصَلاّهُ.
(85)
ترجمه :
فرمود: هر كه خواسته اى و حاجتى از پيشگاه خداوندمتعال دارد بعد از نيمه شب جمعه غسل كند و جهت مناجات و راز و نياز با خداوند، در جايگاهنمازش قرار گيرد.
15 - قالَ عليه السلام : يَابْنَ الْمَهْزِيارِ! لَوْلاَ اسْتِغْفارُ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ، لَهَلَكَمَنْ عَلَيْها، إلاّ خَواصَّ الشّيعَةِ الَّتى تَشْبَهُ اءقْوالُهُمْ اءفْعالَهُمْ.
(86)
ترجمه :
فرمود: اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضى شماها براى همديگر نبود، هركس ‍ روى زمينبود هلاك مى گرديد، مگر آن شيعيان خاصّى كه گفتارشان با كردارشان يكى است .
16 - قالَ عليه السلام : وَاءمّا قَوْلُ مَنْ قالَ: إنَّ الْحُسَيْنَ لَمْ يَمُتْ فَكُفْرٌ وَتَكْذيبٌ وَضَلالٌ.
(87)
ترجمه :
فرمود: و امّا كسانى كه معتقد باشند حسين زنده است و وفات نكرده ، كفر و تكذيب وگمراهى است .
17 - قالَ عليه السلام : مِنْ فَضْلِهِ، اءنَّ الرَّجُلَ يَنْسَى التَّسْبيحَ وَ يُديرُاالسَّبْحَةَ، فَيُكْتَبُ لَهُ التَّسْبيحُ.
(88)
ترجمه :
فرمود: از فضائل تربت حضرت سيّدالشّهداء آن است كه چنانچه تسبيح تربت حضرتدر دست گرفته شود ثواب تسبيح و ذكر را دارد، گرچه دعائى هم خوانده نشود.
18 - قالَ عليه السلام : فيمَنْ اءفْطَرَ يَوْما مِنْ شَهْرِ رَمَضان مُتَعَمِّدا بِجِماعٍ مُحَرَّمٍ اَوْطَعامٍ مُحَرَّمٍ عَلَيْهِ: إنَّ عَلَيْهِ ثَلاثُ كَفّاراتٍ.
(89)
ترجمه :
فرمود: كسى كه روزه ماه رمضان را عمدا با چيز يا كار حرامى افطار -وباطل - نمايد، (غير از قضاى روزه نيز) هر سه نوع كفّاره (60 روزه ، اطعام 60 مسكين ،آزادى يك بنده ) بر او واجب مى شود.
19 - قالَ عليه السلام : اءلا اءُبَشِّرُكَ فِى الْعِطاسِ؟ قُلْتُ: بَلى ، فَقالَ: هُوَ اءمانٌمِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةَ اءيّامٍ.
(90)
ترجمه :
نسيم خادم گويد: در حضور حضرت عطسه كردم ، فرمود: مى خواهى تو را بر فوائدعطسه بشارت دهم ؟
عرض كردم : بلى .
فرمود: عطسه ، انسان را تا سه روز از مرگ نجات مى بخشد.
20 - قالَ عليه السلام : مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ سَمّانى فى مَحْفِلٍ مِنَ النّاسِ.
(وَ قالَ عليه السلام :) مَنْ سَمّانى فى مَجْمَعٍ مِنَ النّاسِ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُاللّهِ.
(91)
ترجمه :
فرمود: ملعون و مغضوب است كسى كه نام اصلى مرا در جائى بيان كند.
و نيز فرمود: هر كه نام اصلى مرا در جمع مردم بر زبان آورد، بر او لعنت و غضب خداوندمى باشد.
21 - قالَ عليه السلام : يَعْمَلُ كُلُّ امْرِى ءٍ مِنْكُمْ ما يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا،وَلْيَتَجَنَّب ما يُدْنيهِ مِنْ كَراهيَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَاِنَّ امْرَءا يَبْغَتُهُ فُجْاءةٌ حينَ لا تَنْفَعُهُتَوْبَةٌ، وَ لا يُنْجيهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حُوبَةٍ.
(92)
ترجمه :
فرمود: هر يك از شما بايد عملى را انجام دهد كه سبب نزديكى به ما و جذب محبّت ماگردد؛ و بايد دورى كند از كردارى كه ما نسبت به آن ، ناخوشايند و خشمناك مى باشيم ،پس چه بسا شخصى در لحظه اى توبه كند كه ديگر بهحال او سودى ندارد و نيز او را از عِقاب و عذاب الهى نجات نمى بخشد.
22 - قالَ عليه السلام : إنَّ الاْ رْضَ تَضِجُّ إلَى اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَوْلِ الاْ غْلَفِاءرْبَعينَ صَباحا.
(93)
ترجمه :
فرمود: زمين تا چهل روز از ادرار كسى كه ختنه نشده است ناله مى كند.
23 - قالَ عليه السلام : سَجْدَةُ الشُّكْرِ مِنْ اءلْزَمِ السُّنَنِ وَ اءوْجَبِها.
(94)
ترجمه :
فرمود: سجده شكر پس از هر نماز از بهترين و ضرورى ترين سنّتها است .
24 - قالَ عليه السلام : إنّى لاَ مانٌ لاِ هْلِ الاْ رْضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لاِ هْلِالسَّماءِ.
(95)
ترجمه :
فرمود: به درستى كه من سبب آسايش و امنيّت براى موجودات زمينى هستم ، همان طورى كهستاره ها براى اهل آسمان أمان هستند.
25 - قالَ عليه السلام : قُلُوبُنا اَوْعِيَةٌ لِمَشيَّةِ اللّهِ، فَإذا شاءَ شِئْنا.
(96)
ترجمه :
فرمود: قلوب ما ظرف هائى است براى مشيّت و اراده الهى ، پس هرگاه او بخواهد ما نيزمى خواهيم .
26 - قالَ عليه السلام : إنَّ اللّهَ مَعَنا، فَلافاقَةَ بِنا إلى غَيْرِهِ، وَالْحَقُّ مَعَنا فَلَنْيُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا.
(97)
ترجمه :
فرمود: خدا با ما است و نيازى به ديگران نداريم ؛ و حقّ با ما است و هر كه از ما روىگرداند باكى نداريم .
27 - قالَ عليه السلام : مااءُرْغَمَ اءنْفَ الشَّيْطانِ بِشَيْى ءٍ مِثُلِ الصَّلاةِ.
(98)
ترجمه :
فرمود: هيچ چيزى و عملى همانند نماز، بينى شيطان را به خاك ذلّت نمى مالد و او راذليل نمى كند.
28 - قالَ عليه السلام : لا يَحِلُّ لاِ حَدٍ اءنْ يَتَصَرَّفَ فى مالِ غَيْرِهِ بِغَيْرِ إذْنِهِ.
(99)
ترجمه :
فرمود: براى هيچكس جائز نيست كه در اموال و چيزهاى ديگران تصرّف نمايد مگر با اذنو اجازه صاحب و مالك آن .
29 - قالَ عليه السلام : فَضْلُ الدُّعاءِ وَ التَّسْبيحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِبِعَقيبِ النَّوافِلِ كَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ.
(100)
ترجمه :
فرمود: فضيلت تعقيب دعا و تسبيح بعد از نمازهاى واجب نسبت به بعد از نمازهاى مستحبّىهمانند فضيلت نماز واجب بر نماز مستحبّ مى باشد.
30 - قالَ عليه السلام : اءفْضَلُ اءوْقاتِها صَدْرُا النَّهارِ مِنْ يَوْمِالْجُمُعَةِ.
(101)
ترجمه :
فرمود: (براى انجام نماز جعفر طيّار) بهترين و با فضيلت ترين اوقات پيش از ظهر روزجمعه خواهد بود.
31 - قالَ عليه السلام : مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ اءخَّرَ الْغَداةَ إلى اءنْ تَنْقَضِىالنُّجُومُ.
(102)
ترجمه :
فرمود: ملعون و نفرين شده است آن كسى كه نماز صبح را عمدا تاءخير بيندازد تا موقعىكه ستارگان ناپديد شوند.
32 - قالَ عليه السلام : إنَّ اللّهَ قَنَعَنا بِعَوائِدِ إحْسانِهِ وَ فَوائِدِاِمْتِنانِهِ.
(103)
ترجمه :
فرمود: همانا خداوند متعال ، ما اهل بيت را به وسيله احسان و نعمت هايش ‍ قانع و خودكفاگردانده است .
33 - قالَ عليه السلام : إنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَيْنَ اءَحَدٍ قَرابَةٌ، وَ مَنْاءنْكَرَنى فَلَيْسَ مِنّى ، وَ سَبيلُهُ سَبيلُ ابْنِ نُوحٍ.
(104)
ترجمه :
فرمود: بين خداوند و هيچ يك از بندگانش ، خويشاوندى وجود ندارد - و براى هركس بهاندازه اعمال و نيّات او پاداش داده مى شود - هركس مرا انكار نمايد از (شيعيان و دوستان )ما نيست و سرنوشت او همچون فرزند حضرت نوح خواهد بود.
34 - قالَ عليه السلام : اءما تَعْلَمُونَ اءنَّ الاْ رْضَ لا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ إمّا ظاهِرا وَإمّامَغْمُورا.
(105)
ترجمه :
فرمود: آگاه و متوجه باشيد بر اين كه در هيچ حالتى ، زمين خالى از حجّت خداوندنخواهد بود، يا به طور ظاهر و آشكار و يا به طور مخفى و پنهان .
35 - قالَ عليه السلام : إذا أذِنَ اللّهُ لَنا فِى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ، وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ،وَ انْحَسَرَ عَنْكُمْ.
(106)
ترجمه :
فرمود: چنانچه خداوند متعال اجازه سخن و بيان حقايق را به ما بدهد، حقانيّت آشكار مىگردد و باطل نابود مى شود و خفقان و مشكلات برطرف خواهد شد.
36 - قالَ عليه السلام : وَ اءمّا وَجْهُ الاْ نْتِفاعِ بى فى غَيْبَتى فَكَالاْ نْتِفاعِبِالشَّمْسِ إذا غَيَّبَها عَنِ الاْ بْصارِ السَّحابُ.
(107)
ترجمه :
فرمود: چگونگى بهره گيرى و استفاده از من در دوران غيبت همانند انتفاع از خورشيد است درآن موقعى كه به وسيله ابرها از چشم افراد ناپديد شود.
37 - قالَ عليه السلام : وَاجْعَلُوا قَصْدَكُمْ إلَيْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ،فَقَدْ نَصَحْتُ لَكُمْ، وَ اللّهُ شاهِدٌ عَلَيَّ وَ عَلَيْكُمْ.
(108)
ترجمه :
فرمود: هدف و قصد خويش را نسبت به محبّت و دوستى ما -اهل بيت عصمت و طهارت - بر مبناى عمل به سنّت و اجراء احكام الهى قرار دهيد، پس هماناكه موعظها و سفارشات لازم را نموده ام ؛ و خداوندمتعال نسبت به همه ما و شما گواه مى باشد.
38 - قالَ عليه السلام : اءمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإنَّهُ إلَى اللّهِ، وَ كَذَبَالْوَقّاتُونَ.
(109)
ترجمه :
فرمود: زمان ظهور من مربوط به اراده خداوند متعال مى باشد و هركس زمان آن را معيّن ومعرّفى كند دروغ گفته است .
39 - قالَ عليه السلام : اءكْثِرُواالدُّعاءَ بِتَعْجيلِ الْفَرَجِ، فَإنَّ ذلِكَفَرَجَكُمْ.
(110)
ترجمه :
فرمود: براى تعجيل ظهور من - در هر موقعيّت مناسبى - بسيار دعا كنيد كه در آن فرج وحلّ مشكلات شما خواهد بود.
40 - دَفَعَ إلَيَّ دَفْتَرا فيهِ دُعاءُالْفَرَجِ وَ صَلاةٌ عَلَيْهِ، فَقالَ : فَبِهذافَادْعُ.
(111)
ترجمه :
يكى از مؤمنين به نام اءبومحمّد، حسن بن وجناء گويد: زير ناودان طلا در حرم خانه خدابودم كه حضرت ولىّ عصر امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف را ديدم ، دفترىرا به من عنايت نمود كه در آن دعاى فرج و صلوات بر آن حضرت بود.
سپس فرمود: به وسيله اين نوشته ها بخوان و براى ظهور و فرج من دعا كن و بر من درودو تحيّت بفرست .
و آن دعا بر حسب مشهور چنين نقل شده است :
(اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ فُلانِ بْنِ فُلانْ (الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَريّ) صَلَواتُكَعَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ فى هذِهِ السّاعَةِ وَ فى كُلِّ ساعَةٍ، وَليّا وَحافِظا وَ قاعِدا وَ ناصِرا وَدَليلا وَ عَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اءرْضَكَ طَوْعا وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلا).
(112)




برچسب ها :

دعای عهد و اهمیت آن
هر روز این دعا[ عهد] را خواندید: اللهم إني أجدد له... بارالها! من تازه می‌کنم برای او عهد و عقد و بیعت در گردنم. بارالها! همان طوری که مرا به این تشریف مشرف کردی و به این فضیلت مفضل ساختی- بارالها!- مرا از انصار و اشیاع او قرار بده و از ذابین عنه.[خواندن] این دعا هر روز بسیار مهم است. خداوندا! مرا به این تشریف مشرف کردی و به این فضیلت مفضل نمودی، بارالها! مرا از انصار او و از اشیاع او و از ذابین از او قرار بده.
ماه رمضان در پیش است. بهار عبودیت است، نفوس مستعد است، همه غنیمت بشمارید، مبادا این سعادت از دست شما برود. لیتفقهوا في الدین ولینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم. دوران تفقه مقدمه ی انذار و کفالت ایتام آل محمد است.

روشنایی زمین به درخشش امام زمان علیه السلام
شب نیمه شعبان در پیش است. چه کسی او را شناخت؟ نه قدرت عقل و فکر در آن ساحت مقدس راه دارد، نه هیچ بیانی نمی‌تواند تکلم کند به فضائل کسی که خدا در شأن او این آیه را نازل کرده: وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ... - بهت انگیز است برای کی؟ برای شیخ طوسی تا شیخ انصاری- وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا. قطب الدین راوندی از اعلام طائفه، شیخ المحدثین صدوق هر دو نقل کرده اند که وقتی او ظهور کند، زمین را خدا به نور خودش روشن می‌کند؛ مردم مستغنی می‌‌شوند روز از آفتاب، شب از ماهتاب. وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا. سعی کنید هم خودتان در حد میسور... - والمیسور لا یسقط بالمعسور- در حد میسور بشناسید و به مردم معرفی کنید.

امام زمان علیه السلام و مقام بقیت اللهی
[امام زمان علیه السلام] صد و هشتاد و دو اسم دارد. قیامتی است! عقل مبهوت است! چه اسم هایی! صد و هشتاد و دو. یک اسم از این صد و هشتاد و دو بقیت الله است. نص قرآن این است: بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ. کسی که بقیه خداست. بقیت " الله ". الله را باید شناخت. هزار و یک اسم در این اسم است. اگر الله را بشناسی... کیست که بشناسد؟ الله را الفش را برداری می‌شود لله. لله ما في السموات وما في الأرض. لام اول را برداری می‌شود له. لام دوم را برداری می‌شود هو. یا من لا هو إلا هو. قل هو الله أحد . بقیه ی الله امام زمان است. این کلمه عقل هر حکیمی را، فقه هر فقیهی را متحیر می‌کند.

دعای شب نیمه شعبان و ویژگی های امام زمان علیه السلام
شیخ طوسی در کتابی که هزار سال قبل نوشته، فرموده: مستحب است شب نیمه شعبان این دعا را هر کسی بخواند اما دعا:
اَللّهُمَّ بِحَقِّ لَيْلَتِنا هذِهِ‏ وَمَوْلُودِها، وَحُجَّتِكَ وَمَوْعُودِهَا الَّتي‏ قَرَنْتَ إلى‏ فَضْلِها فضلک ، فَتَمَّتْ كَلِمَتُكَ‏ صِدْقاً وَعَدْلاً. کیست که بفهمد؟ انبیاء انگشت حیرت به لب دارند. فَتَمَّتْ كَلِمَتُكَ‏ صِدْقاً وَ عَدْلاً. تمام علوم ، تمام معارف از تمام انبیاء، از جمیع اوصیاء، از آدم تا امام یازدهم، همه در او جمع شده. المنتهی إلیه مواریث الأنبیاء ولدیه موجود آثار الأصفیاء. شب نیمه شعبان وقتی متولد شد، سر به سجده گذاشت، گفت: وَتَمَّت كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدقًا وَعَدلا. دیگر ختم شد هم صدق، هم عدل.
بعد غوغا این است: نُورُكَ الْمُتَاَلِّقُ،وَ ضِيآؤُكَ الْمُشْرِقُ ، کسی که نور خداست اما چه نوری؟ نورک المتألق. ضیاء خداست. هم نور الله است، هم ضیاء الله است. این است امام زمان. نورُكَ الْمُتَاَلِّقُ،وَضِيآؤُكَ الْمُشْرِقُ، وَالْعَلَمُ النُّورُ فى‏ طَخْيآءِ الدَّيْجُورِ، الْغائِبُ‏ الْمَسْتُورُ، جَلَّ مَوْلِدُهُ. جلّ را کجا می‌ گویی؟ عزّ را کجا می‌ گویی؟ ان الله سبحانه وتعالی جلّ وعزّ. رسید به آن جایی که جَلَّ مَوْلِدُهُ. میلاد او فوق تصور است.
وَكَرُمَ مَحْتِدُهُ، وَالْمَلائِكَةُ شُهَّدُهُ. همه ملکوتیان شب نیمه شعبان چشمشان به زمین دوخته بود که بقیت الله کی ظاهر خواهد شد. بهت انگیز از این جا: سَيْفُ اللَّهِ الَّذى‏ لا يَنْبوُ، وَ نُورُهُ الَّذى‏ لايَخْبوُ، وَذوُ الْحِلْمِ الَّذى‏ لا يَصْبوُا. کمال آدمیت در سه چیز است: انسان عصاره خلقت است. اکمل افراد انسان که می‌شود نتیجه‌ تمام خلقت و بعثت، عصاره می‌شود در سه کلمه: علم، حلم، قدرت. اما علم او چیست؟ علم، نور خداست. گفتنی نیست. نور الله علم اوست. بعد نوبت می‌رسد به حلم او. ذوُ الْحِلْمِ الَّذى‏ لا يَصْبوُا . بعد نوبت می‌رسد به قدرت او. قدرت چه قدرتی است؟ سَيْفُ اللَّهِ الَّذى‏ لا يَنْبو، شمشیر خداست در قدرت؛ نور خداست در حکمت. این امام زمان ماست. هم بشناسید، هم به مردم بشناسانید.
بعد عقل مبهوت است در این کلمه: مَدارُ الدّهْرِ. مدار الدهر!!! نه تنها زمان بلکه دهر! زمان وعاء مادیات است، دهر وعاء مجردات است. ولی عصر، حجة ابن الحسن کسی است که مدار دهر است. دهر و همه مجردات دور او می‌ گردند. این مقام اوست. مَدارُ الدّهْرِ.

مقام یداللهی امام زمان علیه السلام
وقتی ظهور کند...- قطب راوندی در خرائج، صدوق در کتب مختلف نقل کرده اند به سند تام - دست می‌ گذارد بر سر هر کسی. به مجرد رسیدن دست او به آن سر، هم عقل کامل می‌شود، هم هر مردی قدرت چهل مرد پیدا می‌کند. این است معنی ید الله. عین الله الناظرة في العباد، ید الله الباسطة علی العباد. خلاصه نه او را شناختیم، نه مقامش را به دیگران شناساندیم.

فضیلت امام زمان شناسی
از ماه رمضان استفاده کنید... خدا به موسی فرمود: اگر می‌ خواهی ثواب صد سال روزه همه ایام، صلات همه لیالی در نامه عملت ثبت بشود، این کار را بکن. گفت: بارالها! چه کنم؟ فرمود: ضالی را هدایت کن. پرسید از تفسیر این جمله. خطاب آمد: مردم را به امام زمانشان آشنا کن. این است ارزش شناساندن او به بندگان خدا. بگذریم، این سخن پایان ندارد. وَتَمَّت كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدقًا وَعَدلا. کاری کنید که گوشه چشمی به شما بکند. اگر یک نظر کند، با آن نظر عالم را اکسیر اعظم می‌کند.
از امروز هم همه تان ترک نکنید و به مردم هم به هر کوی و برزن سفارش کنید: هر روز از اول قرآن، ما تیسر لهم، بخوانند، به خود او هدیه کنند. اگر دوره سال تو عزیزترین گوهر را هر روز به او هدیه کردی، آیا شب قدر و هر جمعه که دفتر اعمالت به امضاء او می‌رسد، با تو چه خواهد کرد؟
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن *** که خواجه خود روش بنده پروری داند
اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه وعلی آبائه، في هذه الساعة وفي کل ساعة وليا وحافظا وقائدا وناصرا ودليلا وعينا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فيها طويلا.

شب نیمه شعبان، ساعت یازده، تمام مملکت این دعا را خواهد خواند. امید است به برکت نام نامی او خداوند متعال نظری کند؛ بلایا، محن، مصائب، از مسلمین، از شیعیان ممالک برطرف بشود
اللهم أصلح کل فاسد من أمور المسلمین بحرمة بقیة الله في الأرضین




برچسب ها :




برچسب ها :

  انتظار یعنی دروغ نگفتن

انتظار یعنی غیبت نکردن
انتظار یعنی تهمت نزدن
انتظار یعنی نماز به موقع خواندن
انتظار یعنی زکات به موقع دادن
انتظار یعنی چشم خود را کنترل کردن
انتظار یعنی قدم صحیح برداشتن
انتظار یعنی عمل به قرآن
انتظار یعنی احترام گذاشتن
انتظار یعنی با ادب بودن
انتظار یعنی کنترل سخن داشتن
انتظار یعنی راستگو بودن
انتظار یعنی امانت دار بودن
انتظار یعنی خشم خود را فرو بردن
انتظار یعنی بخشنده بودن
انتظار یعنی هر لحظه به یاد خدا بودن
انتظار یعنی دیگران را کوچک نشماردن
انتظار یعنی علی (علیه السلام) وار بودن
انتظار یعنی دیگران را مسخره نکردن
انتظار یعنی امر به معروف کردن
انتظار یعنی نهی از منکر کردن
انتظار یعنی در راه خدا جهاد کردن

 




برچسب ها :

حضرت علی اكبر (ع) فرزند ابی عبدالله الحسین(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان،(1)سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود.

پدر گرامی اش امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و مادر محترمه اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است.(2)

او از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود . و به بزرگانی چون پیامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و امام حسین (ع) نسبت دارد .

ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت كرد: روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته ترین فرد امت به امر خلافت كیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو كسی را سزاوارتر به امر خلافت نمی شناسیم! معاویه گفت: این چنین نیست.

بلكه سزاوارترین فرد برای خلافت، علی بن الحسین(ع)است كه جدّش رسول خدا(ص) می باشد و در وی شجاعت و دلیری بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و فخر و فخامت ثفیف تبلور یافته   است. (3)

نقل است روزی علی اكبر(ع) به نزد والی مدینه رفته  و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او میبرد، در آخر والی مدینه از علی اكبرسئوال كرد نام تو چیست؟ فرمود: علی سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علی آن شخص عصبانی شد، و چند بار گفت: علی، علی، علی، « ما یُریدُ اَبُوك؟ » پدرت چه می خواهد، همه اش نام فرزندان را علی می گذارد، این پیغام را علی اكبر(ع) نزد اباعبدالله الحسین (ع) برد، ایشان فرمود : والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به  من عنایت كند نام همه ی آنها را علی می گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نماید نام همه ی آنها را نیز فاطمه می گذارم.

 درباره شخصیت علی اكبر(ع) گفته شد، كه وی جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و صباحت رخسار، شبیه ترین مردم به پیامبر اكرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب (ع) به ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بود. (4)

در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در كتاب خصائص الحسینیه آمده است: اباعبدالله الحسین هنگامی كه علی اكبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب كرد و فرمود:

« یا قوم، هولاءِ  قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله....... ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، كه شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می كردیم.

بنا به نقل ابوالفرج اصفهانی، آن حضرت درعصر خلافت عثمان بن عفان (سومین خلیفه راشدین) دیده به جهان گشود.(5)    

این قول مبتنی بر این است كه وی به هنگام شهادت بیست و پنج ساله بود. در برخی روایات هم سن ایشان را 28 ساله ذكر كرده اند، وی در مكتب جدش امام علی بن ابی طالب (ع) و در دامن مهرانگیز  پدرش امام حسین(ع) در مدینه و كوفه تربیت و رشد و كمال یافت.

امام حسین (ع) در تربیت وی و آموزش  قرآن ومعارف اسلامی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی به آن جناب تلاش بلیغی به عمل آورد و از وی یك انسان كامل و نمونه ساخت و شگفتی همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگیخت.

به هر روی علی اكبر(ع) در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در كنار پدرش امام حسین(ع)بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می كرد. شیخ جعفر شوشتری در خصائص نقل می كند: هنگامی كه اباعبد الله الحسین علیه السلام در كاروان خود حركت به سمت كربلا می كرد، حالتی به حضرت(ع) دست داد بنام نومیه و در آن حالت مكاشفه ای برای حضرت(ع) رخ داد، از آن حالت كه خارج شد استرجاع كرد: و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون » علی اكبر(ع) در كنار پدر بود، و می دانست امام بیهوده كلامی را به زبان نمی راند، سئوال نمود، پدرجان چرا استرجاع فرمودی؟: حضرت بلادرنگ فرمود: الان دیدم این كاروان می رود به سمت قتلگاه و مرگ درانتظار ماست، علی اكبر(ع) سئوال نمود: پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: آری ما بر حق هستیم. علی اكبر (ع) عرضه داشت: پس از مرگ باكی نداریم،

گفتنی است، با این كه حضرت علی اكبر(ع) به سه طایفه معروف عرب پیوند و خویشاوندی داشته است، با این حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهیان یزید، هیچ اشاره ای به انتسابش به بنی امیه و ثفیف نكرد، بلكه هاشمی بدون و انتساب به اهل بیت(ع) را افتخار خویش دانست و در رجزی چنین سرود:

 

أنا عَلی بن الحسین بن عَلی نحن  بیت الله آولی یا لنبیّ

 

أضربكَم با لسّیف حتّی یَنثنی ضَربَ غُلامٍ هاشمیّ عَلَویّ

 

وَ لا یَزالُ الْیَومَ اَحْمی عَن أبی تَاللهِ لا یَحكُمُ فینا ابنُ الدّعی

وی نخستین شهید بنی هاشم در روز عاشورا بود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است:السَّلامُ علیكَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل. (7)    

علی اكبر(ع) درنبرد روز عاشورا دویست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاكت رسانید و سرانجاممرّه بن منقذ عبدی بر فرق مباركش ضربتی زد و او را به شدت زخمی نمود. آن گاه سایر دشمنان، جرأت و جسارت پیدا كرده  و به آن حضرت هجوم آوردند و وی را آماج تیغ شمشیر و نوك نیزه ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانیدند.

 

امام حسین(ع) در شهادتش بسیار اندوهناك و متأثر گردید و در فراقش فراوان گریست و هنگامی كه سر خونین اش را در بغل گرفت، فرمود:
ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدك العفا.(8)
(فرزندم علی ،دیگر بعد از تو اف بر این دنیا)

در مورد سنّ شریف وی به هنگام شهادت، اختلاف است. برخی می گویند هجده ساله، برخی می گویند نوزده ساله  و عده ای هم می گویند بیست و پنج ساله بود.(9)

اما از این كه وی از امام زین العابدین(ع)، فرزند دیگر امام حسین(ع) بزرگتر یا كوچك تر بود، اتفاقی میان مورخان و سیره نگاران نیست. روایتی از امام زین العابدین(ع) نقل شده كه دلالت دارد بر این كه وی از جهت سن كوچك تر از علی اكبر(ع) بود. آن حضرت فرمود: كان لی اخ یقال له علیّ اكبر منّی قتله الناس ...(10)

مقبره حضرت علی اكبر علیه السلام  در كربلای معلی پایین پای اباعبدالله الحسین علیه السلام است و در سلام زیارت عاشورا منظور از وعلی علی ابن الحسین ، آقا علی اكبر علیه السلام می باشد.




برچسب ها :

 
زنى خدمت حضرت فاطمه عليها السلام رسيد و گفت :
- مادر ناتوانى دارم كه در مسائل نمازش به مساءله مشكلى برخورد كرده و مرا خدمت شما فرستاد كه سؤ ال كنم .
حضرت فاطمه عليهاالسلام جواب آن مساءله را داد. آن زن همين طور مساءله ديگرى پرسيد تا ده مساءله شد. حضرت همه را پاسخ داد. سپس ‍ آن زن از كثرت سؤ ال خجالت كشيد و عرض كرد:
- اى دختر رسول خدا! ديگر مزاحم نمى شوم .
حضرت فرمود: نگران نباش ! باز هم سؤ ال كن ! با كمال ميل جواب مى دهم ، زيرا اگر كسى اجير شود كه بار سنگينى را بر بام حمل كند و در عوض آن ، مبلغ صد هزار دينار اجرت بگيرد، آيا از حمل بار خسته مى شود؟
زن گفت :
- نه ! خسته نمى شود، زيرا در برابر آن مزد زيادى دريافت مى كند.
حضرت فرمود:
- خدا در برابر جواب هر مساءله اى بيشتر از اينكه بين زمين و آسمان پر از مرواريد باشد، به من ثواب مى دهد! با اين حال ، چگونه از جواب دادن به مساءله خسته شوم ؟ از پدرم شنيدم كه فرمود:
((علماى شيعه من روز قيامت محشور مى شوند، و خداوند به اندازه علوم آنان و درجات كوششان در راه هدايت مردم ، برايشان ثواب و پاداش در نظر مى گيرد و به هر كدامشان تعداد يك ميليون حله از نور عطا مى كند. سپس منادى حق تعالى ندا مى كند: اى كسانى كه يتيمان (پيروان ) آل محمد را سرپرستى نموديد، در آن وقت كه دستشان به اجدادشان (پيشوايان دين ) نمى رسيد، كه در پرتو علوم شما ارشاد شدند و ديندار زندگى كردند. اكنون به اندازه اى كه از علوم شما استفاده كرده اند، به ايشان خلعت بدهيد!
حتى به بعضى آنان صد هزار خلعت داده مى شود. پس از تقسيم خلعت ها، خداوند فرمان مى دهد: بار ديگر به علما خلعت بدهيد. تا خلعتشان تكميل گردد.
سپس دستور مى رسد دو برابرش كنيد همچنين درباره شاگردان علما كه خود شاگرد تربيت كرده اند چنين كنيد...))
آنگاه حضرت فاطمه به آن زن فرمود:
اى بنده خدا! يك نخ از اين خلعتها هزار هزار مرتبه از آنچه خورشيد بر آن مى تابد بهتر است . زيرا امور دنيوى تواءم با رنج و مشقت است اما نعمتهاى اخروى عيب و نقص ندارد.
 
بحارالانوار جلد 2 صفحه 3




برچسب ها :

 
پای صحبت آیت‌الله فاطمي نيا
1- هر ماه نوری دارد و هر روز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم میایند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم.
 
شیعیان امیرالمومنین نزد خدا عزیز هستند. اینها اگر بر نمازها مراقبت کنند، مساله والدین، مساله غیبت و حسن خلق و.... را رعایت کنند، این انوار هر روز به در خانه شان می آید.
 
منتها ما چه می کنیم؟ این انوار را حفظ نمی کنیم. از یکی از بزرگان علما که با آشیخ حسنعلی(نخودکی اصفهانی) محشور بود، پرسیدم ایشان چگونه به این مقام نزد خدا رسیدند؟ آن ولی خدا جواب داد: "ایشان هرچه بدست می آورد نگه می داشت." ولی ما انوار را ضایع می کنیم. شب بلند می شود نماز شب می خواند، صبح می نشیند غیبت می کند. نور نماز شب رفت. با یک حرف تلخ این نورها از بین می رود.
2- من تعجب می کنم از بعضی ها! یک خانم مومن 20 بار به عمره رفته. بار 21 به او می گویند بیا این پول عمره را بده برای یک دختر یتیم، می گوید: "نه من نمی توانم. دوستان همه دارند می روند عمره. من چطور نروم؟"
 
حالا به این خانم بگو شما این همه عمره رفتی، مساله اخلاق رو در خانه رعایت می کنی؟ مگر دین خدا مسخره است؟ هر سال عمره می روی یک عیب و بدی را از خودت دور نکردی؟ یا آقا؛ فرقی ندارد. آقا بداخلاق بشود، عبادتش ضایع می شود. خانم بداخلاق بشود، عباداتش ضایع می شود.
 
فرد وارد بازار قیامت می شود، فکر می کند خبری است. تعجب میکند؛ خدایا پس چه شد؟ نماز ها، عمره ها؟ می گویند تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبانریختی...
3- مستحب با جایز فرق دارد. مستحب یعنی وقتی انجامش دادی یک چیزی هم گیرت می آید. حالا یکی از مستحبات قاضی که در مسند قضا نشسته این است که اگر متهمی را پیش او آوردند، دید موضوع اتهام از حقوق مردم است، باید ساکت شود شواهد را جمع کند و حکم کند.
 
اما اگر قضیه از حقوق خدا بود، مستحب است، یعنی مثل نماز نافله می ماند، که قاضی حرف در دهان متهم بگذارد. مثلا متهمی را بیاورند که این شراب خورده است. قاضی بگوید: کی؟ نه! یک داروهایی هست برای درد دندان که بوی بدی می دهند، این بنده خدا از آن ها استفاده کرده است. قاضی باید این ها را بگوید. اگر دین این چیزی بود که در کوچه خیابان می دیدیم، صرف نمی کرد امام حسین در راهش شهید بشود.
4- خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهدست الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را.
 
ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد: 1- عمدا نماز نخواندن.2- به ناحق آدم کشتن.3- عقوق والدین.4- آبرو بردن.
 
این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می کرد: "به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می گویی؟
 
می گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!" الان در زمان ما هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها آبرو می برند.
 
عزیز من اسلام می خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی ها با زبانشان می روند جهنم.
 
روایت داریم که می فرماید اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می خورند و از دیوار مردم بالا می روند. یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می نشینند آبرو می برند.
 
امیرالمومنین به حارث همدانی می فرماید: اگر هر چه را که می شنوی بگویی؛ دروغ گو هستی.
5- گناهکار چند نوع است. عده ای گناه می کنند، بعد ناراحت و پشیمان می شوند. سوز و گداز دارند. توبه می کنند و هرگز فکر نمی کنند که روزی این توبه را بشکنند؛ اما دوباره می شکنند. دوباره، سه باره، ده باره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستن ها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز می شود.
 
اما اگر نه؛ دفعه اول سوز و گداز داشت، دفعه دوم کمتر، دفعه سوم کمتر و اگر برایش معمولی شد؛ او طعمه شیطان می شود. شدیدترین گناه، گناهی است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد.
6- دوره ای شده که همه چیز صاحب دارد غیر از دین و معارف. همه متولی دین شده اند. اگر درباره طب بخواهیم صحبت کنیم، باید آقای دکتر بیاید. اما دین؛ طرف می نشیند چشمش را هم می بندد و می گوید: فکر می کنم فلان آقا اشتباه کرده، فلان چیز حلال است و.... دین به همین سادگی است؟
 
همه الان صاحب معارف شده اند. همه عارف شده اند. به جوانی گفتم چرا می روی فلان جا؟ گفت حاج آقا سیمش متصل است. گفتم تو مبتدی هستی، سیم را هم تشخیص می دهی؟ من اسم این عرفان را گذاشتم عرفان سیمی. هر کسی را بهر کاری ساختند. متخصص مهم است. یک آسپرین ما از دست غیر متخصص نمی خوریم بعد درباره دین ... .
7- فرد وارد بازار قیامت می شود، فکر می کند خبری است. تعجب می کند؛ خدایا پس چه شد؟ نماز ها، عمره ها؟ می گویند تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبان ریختی. ببینید ما درد دل می کنیم.
 
جوان عزیز اگر عروج می خواهی، می خواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی. برو درستش کن. دل مادر و پدر را شکستی. از خانه شروع کنید.
 
جوانانی هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند، عطر تیروز هم می زنند، در بیرون هیئت ولی در منزل بروی بپرسی، هیچکس از او راضی نیست. پس برای چه هیئت رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟ پس استاد یعنی چه؟
 
8- اگر صدای خوشی می شنوید، خوشتان می آید، باید سجده شکر به جا بیاورید. چون عده ای درک نمی کنند. این نعمت توجه به ظرایف است.
9- تقوا مراتب دارد. مراتب عالیه دارد. مراتب نازله دارد. وقتی قرآن نازل شد مردم چند دسته بودند. عده ای می گفتند اصلا گوش ندهید. حتی سرو صدا راه می انداختند تا کسی قران را نشنود. دسته دیگر می گفتند آقا صدا نکنید ببینیم چه می گوید؟ این از مراتب نازله تقوا بود. خیلی از این ها بعد از گوش دادن منقلب شدند. قران هدایتشان کرد. بی خود نبود که خانه و قوم و خویش خود را ترک کردند و رفتند جلوی نیزه و شمشیر، همراه پیامبر جنگیدند.
10- قران ظرایفی دارد که متقین می فهند. ظرایف قرآن برای متقین است.
11- اول مظلوم از انسان ها امیر المومنین است و در دعاها دعای کمیل. این دعا خیلی مظلوم است. در تیراژ بالا چاپ می شود، هر مجلسی هم که بروید دعای کمیل داریم.
 
اولا که وسط دعای کمیل، سخنرانی می کنند که دعای کمیل می شود سه ساعت. دعای کمیل بیست دقیقه است.
ما حق نداریم دعای امیرالمومنین را بکنیم سه ساعت.
 
اگر استادی نورانیتی داری، مختصر توضیح بده. وسط دعا هرچه شعر بلد است می خواند. همه بیچاره می شوند. جوان ها زده می شوند. می گویند جوان نمی رود دعای کمیل. خوب تو نمی گذاری.
 
مولوی می گوید در قدیم موذن بدصدایی بود. دیدند روزی صف بلندی از هدایا و تحفه ها تشکیل شده برای این موذن بدصدا. تعجب کرد و علت را پرسید. گفتند همه این افراد در صف مسیحی هستند. گفت چرا برای من تحفه آورده اند. گفتند برای صدایت. گفت صدای من که بد است.
 
گفتند این مسیحی ها شش ماه با یک دختر مسیحی سر مسلمان شدنش بحث داشتند. دختر اصرار داشت که من می خواهم مسلمان بشوم. مسیحی ها هم در طول شش ماه نتوانستند او را قانع کنند. صدای تو را که شنید گفت من اصلا اسلام را نمی خواهم. این تحفه و هدایا قدردانی مسیحیان از توست.
12- کشف و شهود صحیح فرقی با برهان ندارد. الا در ظهور و خفا.
13- شیطان را باید شناخت. شعار می دهند می گویند شیطان قوی است. نه شیطان قوی نیست؛ ما شیطان را رو می دهیم. ما بچه بودیم در محلات و خانه های پر درخت تبریز بازی می کردیم. دیدیم ناله یکی از بچه ها بلند شد. دیدیم یک بچه عقرب پیدا شد از مورچه کمی بزرگتر. این بچه داشت سیاه می شد طفلک.
 
بچه عقرب از بند انگشت هم کوچک تر بود. عقرب فقط یک لنگه کفش می خواهد. شما الان نمی توانید بگوئید عقرب قوی است ولی موذی است. رو بدهی میاید در آستین آدم.
شیطان هم ضعیف است. نگویید قوی است. این طور بگویید روبروی خدا ایستاده اید. شیطان قوی نیست؛ موذی است.
14- خداوند در قرآن می فرماید بر بنده من، کسی تسلط ندارد. تسلط شیطان بر کسانی است که دنبالش می روند. جوانان عزیز، اخلاقتان را زیباتر بکنید، نمازها را مرتب بخوانید، مساله والدین را رعایت کنید و عمل به وظیفه بکنید مطمئن باشید شیطان می رود.
15- جسارت به یک مقام نشان بزرگی اوست. چون دشمن چیزی جز بی حرمتی و جسارت ندارد.
16- دعا از معجزات قولی پیامبر است.
17- آدم این را متوجه شود که جز خدا کسی جواب مضطر را نمی دهد، همه کارهایش درست می شود. دعای امن یجیب را با جان بخوانید!
18- آقایان حیف تان نمی آید مادرها را اذیت می کنید؟ سید رضی جامع نهج البلاغه پس از مرگ مادرش گفت: "بعد از این با کدام دست بلاها را رد کنم؟" دست مادر که بالا می رود بلاها از شما دور می شود. حیف نیست سر یک چیز جزئی مادر را می رنجانید؟ از مجلس روضه برگشته مادر را می رنجاند؛ قبول باشد!
19- آشیخ موسی دبستانی را من زیارت کردم. خیلی لطیف بود. از شاگردان آیت الله قاضی بود. یک شب بلند می شود برای نماز شب. قبل از بیدار شدن برای نماز شب در خواب می بیند که یک نفر گفت: یا موسی اقبل و لا تخف انک من العاملین ( ای موسی رو کن و نترس که تو در امانی) نماز شب را خواند و خوابید، دیگر بلند نشد. همان طور در خواب رفت.
20- سفره خدا بزرگ است. پیرزنی نابینایی جلوی حضرت موسی را گرفت. گفت دعا کن خدا چشمانم را برگرداند. حضرت موسی گفت باشد. پیرزن گفت دعا کن جمالم را هم برگرداند. حضرت یک توقفی کرد. با خود گفت چشمانش را خدا داد ، دیگر زیبایی و.... وحی آمد که موسی چرا فکر می کنی؟ مگر از تو می خواهد؟




برچسب ها :

مقدمه:
مسجد از نگاهى خانه خداست[1] و از نگاهى ديگر، مجلس و جايگاه پيام آوران بزرگ الهى و خانه همه تقوا پيشگان است که: «المساجد المجالس الآنبياء[2]» «المساجد بيوت المتقين.[3]..» مسجد متعلق به ذات پاکى است که سرچشمه تمامى عظمتها و بزرگيهاست: «و ان المساجد لله[4]...» ساختن، تعمير کردن و آبادان نگاه داشتن اين جايگاه فرخنده، افزون بر آنکه نشان ايمان به شمار آمده، تنها در قلمرو صلاحيت مؤمنان خداجوى قرار گرفته است[5]. ضرورت تلاش براى آبادانى و رونق اين جايگاه ملکوتي تا بدانجاست که يکى از رازهاى تشريح فريضه «جهاد» پاسدارى از اين پرستشگاه پر عظمت در برابر يورش حاکمان خود کامه و ستمگر است[6]. تاريخ مسجد با تاريخ دين گره خورده است، مخصوصاً دين اسلام، که از شروع بعثت نبى مکرم (ص) حرکتها و تماس فعاليتها از مسجد صورت گرفته است که مسجد بعنوان پايگاه عبادت و ياد خداوند متعال و بعنوان پايگاه جهاد فکرى و تعليم و تعلم معارف اسلامى و همچنين بعنوان پايگاه تجمع نيروهاى رزمنده و اعزام آنان به جبهه و جهاد و مرکز وحدت مسلمين و نمايش روح وحدت و يکپارچگى به دشمنان اسلام مورد استفاده قرار گرفته است. و در هر عصر و زمانى نقش خودش را در اين راستا خوب ايفا کرده است. و حالا در عصر غيبت، در مسجد با اينکه همه وظايف مذکور را براي دين اسلام انجام مي¬گيرد يک وظيفه مهم ديگرى هم دارد، شکل و صورت مي¬گيرد که آن همان نقش مسجد در زمينه¬سازى حضور امام زمان (عج) است، که مؤمنان در اين کانون مقدس همه روزه با حضور در آن و به پا داشتن فريضه نماز در صفوفى منظم، پيوستگى و همبستگى خويش را به نمايش مي¬گذارند و جامعه اسلامى را براى ظهور ولى عصر (عج) آماده مي¬کنند و از اين راه اميدهاى واهى دشمنان پيدا و پنهان جامعه اسلامى را به يأس و نوميدى مي¬کشانند، در اين مساجد با خطرها و آفتهايى که اسلام و امت واحد اسلامي را تهديد مي¬کند، آشنا مي¬شوند، و براي رويارويى با اين خطرها چاره¬اى نو مي¬جويند، تا زمينه ظهور امام زمان (عج) را فراهم کنند. در اين مقاله به خلاصه از نقش مسجد در زمينه¬سازى ظهور امام زمان (عج) اشاره مي¬شود. انشاءالله که مورد قبول درگاه الهى باشد.

فصل اول: کليات

الف) معناى مسجد:
مسجد واژه¬اى عربى از ماده «سجد» مي¬باشد که اسم مکان به معناي محل سجده است. زيرا سجده فرد اعلى و اکمل عبادت به شمار مي¬رود، و نهايت خضوع در برابر خالق هستى است[7]. مسجد خانه دوم هر مسلمان است. و تعلق به معبود دارد و خانه خداست. محل پرستش، نيايش و ارتباط با خالق يکتا، غنى و فقير در آن يکسان است. اهميت مسجد در شريعت مقدس بر کسى پوشيده نيست و مانند کعبه حرم است. و جنگ و قتال در آن حرام و احترامش بر همگان لازم است، مسلمانان نيز اين دستور را از روح ديانت اسلام فهميده¬اند و بيشتر از هر چيز و هر جاى ديگر به عمران و آبادانى و توسعه مسجد اهتمام مي¬ورزند، و به شکوه و عظمت آن مي¬انديشند که وجود مساجد مستحکم و با شکوه در سرزمينهاى اسلامى دليل بر اين مطلب است، بعد از انقلاب اسلامى مساجد اهميت ديگرى اهميت بيشترى يافت و فعاليتهاى سياسي، اجتماعى بخصوص نظامى در مسجد شکل گرفت و مردم از مسجد نهضت را شروع کردند و از آنجا انقلاب به ثمر رسيد. پيش از انقلاب مسجد محل تجمع نيروهاى مردمي گشت و جنگ به ادامه انقلاب بقاء بخشيدند و جنگ را اداره کردند و پشتيبانى کردند، امام خمينى (ره) نيز در اين مورد فرمودند: مساجد سنگر است سنگرها را حفظ کنيد[8].
ب) ظهور امام زمان (عج):
ظهور يعنى ظاهر شدن امام زمان (عج) از پس پرده غيبت تا جهان را پر از عدل و داد کند. چنانچه از ظلم و جور پر شده است. منشأ ظهور امام زمان (عج) ظهور يک انسان کامل و الهى در همه اديان به طور اعم و در اسلام به طور اخص از چنان تأکيد و اهميتى برخوردار است، که حتى مفتيان درباره حجاز درباره منکر مهدويت حکم ارتداد را جارى مي¬کنند، لذا تنها مشکلى که وجود دارد معرفى يک شخص خاص مي¬باشد که شيعه با اتکا به ادله و اسناد بسياراين مهم را انجام داده است. اما آنچه که بعد از اثبات وجود حيات و نسبت آن حضرت حائز اهميت است، اهداف و اعمال آن وجود مقدس دوران ظهور است. مخصوصاً در عصر ظهور مسجد چه نقشى در رابطه با ظهور دارند، که از روايات و احاديث در اين مورد استفاده مي¬شود.
ج) تاريخچه بحث:
 تا به حال بحثهاى زيادى در مورد زندگينامه وجود مقدس امام زمان (عج) شده و در مورد عصر ظهور کتابهاي زيادى نوشته شده است و در مورد عصر غيبت و وظايف امت اسلام و مخصوصاً شيعيان کتابهايى نوشته¬اند، اما در مورد اينکه مسجد در عصر ظهور چه نقشى دارد بحثى نشده است. و در مورد مسجد و اهميت آن کتابهايى نوشته¬اند اما در اين موضوع بحث و تحقيقى مشاهده نکرده¬ايم.
 
فصل دوم: مسجد و مؤمنين

الف) مسجد مکان تربيت نيروهاى مؤمن و مخلص:
در اين عصر ظهور، چون فتنه¬ها زياد مي¬شود، فساد جهانگير مي¬شود تمامي مکانها در اثر اين فتنه¬ها و فسادها، آلوده مي¬شوند، و کمتر مکن سالم در دنيا پيدا مي¬شود. که محيط سالم داشته باشد. ما الان در جامعه خودمان همين وضع را مشاهده مي¬کنيم که اکثر ارگانها و وزارتها و نهادها چقدر آلوده شده¬اند. اما تنها مکانى که نسبت به ساير محيط¬ها سالم مي¬ماند، محيط مقدس مسجد است. که از فتنه¬ها و فسادها دور مانده است. و اگر کسى بخواهد در اين عصر دين خود را حفظ کند و ايمان خود را تقويت کند و به درجه يقين برساند به نظر من اين در مسجد ميسر است و زمينه حرکت در مسير دين در مسجد فراهم است. از طريق مسجد مي¬شود راههاى اطاعت خدا را شناخت و با زندگى رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) آشنا شد. تا انسان زندگى خود را رنگ و بوى اهل بيت بدهد. مؤمن مخلص به کسي مي¬گويند که کارهايش براى جلب رضايت خدا و رسول خدا باشد و از خدا و رسولش و جانشينان بر حق ايشان اطاعت کرده باشد. رفتن به مسجد انسان را به اين مقام راهنمايى مي¬کند و در اثر مداومت رفتن به مسجد انسان به درجه عالى اخلاص و ايمان مي¬رسد و حتماً اين شخص از افرادى است که زمينه¬ساز ظهور امام زمان (عج) مي¬باشد، چون در مسجد تربيت يافته¬اند. روايات هم اشاره به اين مطلب دارند: قال رسول الله (ص): «ولامسى الى المسجد طاعه الله و طاعة الرسوله و من اطاع الله و رسوله ادخله الجنة مع الصديقين و الشهداء و کان فى الجنة رفيق داود عليه السلام و له مثل ثواب داود عليه السلام[9]» پس اين محيط مسجد است که اثر تربيتى خاص دارد و انسان را به مقام صديقين و شهدا مي¬رساند و کسى که به اين مقام برسد آن همان متقين و مخلصين هستند که اين افراد در آخر الزمان هستند که زمينه ظهور امام زمان (عج) را فراهم و خودشان را براى جنگ با کفار در رکاب امام زمان (عج) آماده مي¬کنند.
ب) مسجد و نيروهاى مخلص و محبين اهل بيت (ع):
 از صدر اسلام تاکنون افرادى کناررهبران دين بوده¬اند که از درجه اخلاص از همه مردم جامعه بالاتر و بهترين افراد باايمان نسبت به خدا و دين و از لحاظ يقين با فضيلت¬ترين مردم بودند، وقتى ما تاريخ دين مقدس اسلام را مطالعه مي¬کنيم اکثر پيروان حضرت رسول خدا (ص) و امامان معصوم (ع) از چنين ويژگى برخوردار بودند. تا اينکه در تاريخ زنده مانده¬اند همچنانکه اهل بيت زنده هستند. و اگر هم حرکتى رسول خدا (ص) و حضرت على (ع) به قصد تغيير و تحول در جامعه انجام داده و موفق شده با وجود چنين نيروهاى مخلص بوده است. مثل: ابوذر عقاري، سلمان فارسي، مقداد، مالک اشتر، عمار، ياسر و.... که مخلصانه در خدمت حجت خدا در روى زمين، زمان خودشان بودند و مثل آنها هم نامشان در تاريخ بشريت زنده مانده است، و اين سير نشان دهنده اين است که در عصر ظهور هم اين چنين افرادى خواهند بود که زمينه ظهور حجت خداى زمان خودشان را فراهم خواهند کرد. اينها همان افرادى هستند که رسول خدا (ص) در يک حديث فرمودند: «احسن الناس ايماناً وافضلهم يقيناً قوم يکون فى الآخر النهان لم يلحق التى و غابت عنهم حجتهم و امنو بسواء من البياض» «بهترين مردم از لحاظ ايمان و با فضيلت¬ترين مردم از لحاظ يقين قومى هستند که در آخر الزمان مي¬آيند و پيامبرى را نديده¬اند و حجت و امام آنها از ايشان غايب است اما به سياهى روى کاغذ ايمان مي¬آورند و عمل مي¬کنند. قرآن هر چه گفته جامع عمل مي¬پوشانند و احاديث هر چه دستور داده¬اند زندگيشان را به گفته احاديث تنظيم مي¬کنند.

ج) نيروهاى مؤمن و مخلص زمينه سازان ظهور:
نيروهاي مخلص و مؤمن وقتى زندگيشان را بر اساس دستورات قرآن و فرمايش معصومين تنظيم کردند، اينها جامعه را در سايه خودسازى و روش ديگرسازى متوجه حقايق احکام متعاليه اسلام خواهند کرد و چون اولين صفت متقين بنا به فرموده قرآن ايمان به غيبت است، «الذين يؤمنون بالخيب و يقيمون الصلوة...[10].» چون اولين صفت متقين ايمان به غيبت، يعنى ايمان به جهان عالم غيب که گسترده¬تر از اين جهان است، يکى از مصداقهاى غيب و زندگى وجود مقدس امام زمان (عج) است که از اول با غيب گره خورده است تمامى مراحل و لحظات زندگى مبارک ايشان با غيب آميخته است. تا اينکه به غيبت صغرى و غيبت کبرى مي¬رسد، پس يکى از شرايط متقى بودن بايد ايمان به امام غايب داشت و اين امام را شناخت و جامعه را براى آمدن اين امام غايب از نظرها، آماده کرد و اين کارها را فقط متقين و مخلصين مي¬توانند انجام بدهند. انشاءالله اين مؤمنين مخلص زمينه ظهور امام زمان غايب از نظر را فراهم خواهند ساخت و با مردم جهان با ايجاد اميد در دلهايشان آن را اميدوار به ظهور حضرت حجه (عج) خواهند کرد.

فصل سوم: مسجد و امکانات حلال

الف) امام زمان (عج) پذيرنده امکانات حلال:
 آنچه از روايات بدست مي¬آيد امکاناتى که از ما به امام زمان (عج) مي¬رسد و خواهد رسيد بايد از پول حلال و پاک و طاهر باشد و در آخر الزمان و بعد از ظهور آنچه از زندگى ما و امکانات ما پاک و طاهر است امام زمان (عج) قبول خواهد کرد و آنچه آلوده به حرام باشد مورد قبول ايشان قرار نخواهد گرفت، اين بر اساس فرمايش وجود مقدس امام زمان (عج) است که فرمودند: «و اما ما وصلتنا به فلا قبول عندنا الا لما طاب و طهر[11]...» « اما آنچه را به ما رسانده¬اى نزد ما پذيرنده نيست مگر آنچه که پاک و پاکيزه است»
ب)مردم مسجد را با مال حلال مي سازند
: بنابر روايت بالا تنها انفاقها و بخششهايى مورد پذيرش قرار مي¬گيرد که از راه حق بدست آمده و در راه حق نيز مصرف شود بنابراين در مورد اموالى که براى خريد زمين مسجد و يا تهيه ديگر لوازم و امکانات آن مصرف مي¬شود مؤمنين بايستي ضمن اجتناب از مصرف پول و اموالى که ديگران به گونه¬اى در آن داراى حق مي¬باشند سعى کنند بخششها و انفاقهاى خود به مسجد را از محل اموال حلال و طيب قرار دهند، زيرا مسجد کانون عبادت و بندگى مؤمنين محسوب مي¬شود و اين بنيان الهي بايستى از آغاز تا پايان با اموال حلال و طيب و بر پايه استوار تقوى پي¬ريزى و تکميل و تعمير شود. و اين حديث هم دلالت بر اين دارد که ساختن مسجدى ثواب دارد که با پول حلال ساخته شود. قال رسول الله (ص): «من بنى الله مسجداً يعبد الله فيه من مال حلال بنى الله له بيتاً في الجنه من در و ياقوت[12]» «هر کسى که از مال حلال مسجدى را بسازد که خداوند در آن عبادت شود خداى تعالى در بهشت خانه¬اى از در و ياقوت برايش مي¬سازند» پس مساجد بايد از مال حلال ساخته شود. اکثر مساجد از پول براى ساختن آنها استفاده مي¬کنند به علت اينکه اولاً: مردم در ساختن مسجد سعي مي¬کنند که از عقيده پاک خود که اين خانه خداست، استفاده کنند و سعى مي¬کنند با اين عقيده در ساختن مسجد شريک شوند. ثانياً: در نتيجه پول حلال خود را براى ساختن مسجد مي¬دهند. ثالثاً: با رضايت کامل و بدون هيچ گونه فشارى اين پول را پرداخت مي¬کند و رابعاً: بدون توقع اين پول را پرداخت مي¬کند و اميد به ثواب از طرف خدا دارد پس اکثر مساجد با پول حلال ساخته مي¬شوند.
ج) مساجدى که به دست امام زمان (عج) مي¬رسند:
اکثر مساجد به دست مبارک امام زمان (عج) مي¬رسند چون مسجد اولاً تنها مکانى است که کاربرد آن عوض نمي¬شود و فقط براى عبادت خداوند ساخته شده و هميشه هم در اين راستا مورد استفاده قرار مي¬گيرد وثانياً کارهايى که براى تقريب به خدا و از روى اخلاص صورت گيرد باقى خواهند ماند و آثارى که با اخلاص ساخته شود و بنا نهاده شود ماندگار هستند به دست مبارک صاحب الامر در اين دنيا خواهند رسيد. مسجد يکى از بناهاي مهم است که اگر با اخلاص ساخته شود به دست امام زمان (عج) خواهد رسيد، آن بنا در حکومت امام زمان (عج) جزء مراکزى مي¬باشند که براى مردم ارائه خدمت و مردم از آنها استفاده مي¬کنند، به خاطر اين در روايات ما تأکيد شده است که بايد مساجد را با اخلاص و نيت پاک ساخت. قال رسول الله (ص): «من بنى لله مسجداً لا يريد به رياء و لا سمعة بنى الله له بيتاً فى الجنة[13]» «هر کسي براى خدا مسجدى را بسازد و آن را براى ريا و خودنمايى به کار نبرد خداى تعالى در بهشت خانه¬اي براى او بنا مي¬کند» بنابر فرمايش¬هاى روايت بناى مسجد ثواب خانه بهشت دارد، که از روى اخلاص ساخته شود، پس مسجدى که از روى اخلاص بنا شده¬اند بدست ايشان خواهد رسيد و امام زمان (عج) آن مساجد را آباد خواهند کرد تا مردم از آن مساجد براي عبادت خدا و رسيدگى به امور دينى و دنيايى استفاده خواهند کرد.

فصل چهارم: ارتباط مسجد با حکومت اسلامى

مسجد به عنوان يک نهاد سياسى پر تحرک در جامعه اسلامى مطرح است، در شروع حکومت سياسى دين اسلام و ابقاء آن حکومت اسلامى مسجد نقش مهمى ايفا کرده است مايه¬هاي سياسى با مساجد آميخته است. آن انسان که احکام و مقررات دينى با آميزه¬هاى سياسى همراه با همزاد است، مراکز اداره حکومت اسلامى در زمان حضور پيامبر (ص) در مدينه، مسجد مي¬باشد و از مسجد حکومت تازه تأسيس اداره مي¬شود، در اين راستا سيره اهل بيت را مطالعه کرده و ارتباط مسجد با حکومت را مي¬آوريم.
الف) شروع حکومت اسلامى و اداره آن از مسجد:
 وقتى سيره و زندگى پيامبر اسلام را بررسى مي¬کنيم، در زمان سالهاى آغازين مبعث پيامبر از مسجدالحرام به عنوان يک سنگر تبليغى و ارتباطى در راستاى پيشبرد رسالت خويش استفاده مي¬کرد، با اينکه قريش و کفار براي ايشان سخت مي¬گرفتند، اما هر وقت فرصت مي¬يافتند در مسجدالحرام مذاکراتى را با برخى از هيئتها انجام مي¬دادند[14]. بعد از هجرت رسول خدا (ص) به مدينه و با ورود ايشان به مدينه بى درنگ مسجدالنبى بنا گشت و قلب فعاليتهاي تبليغى و فرهنگى و اجتماعى و سياسى مسلمانان شد، اين نهاد مقدس در حقيقت براى حيات سياسي و اجتماعى و پيدايش تشکل سالمى در جامعه آنروز همچون قلبى تپنده بود، قضاوت و رسيدگى به دعاوى توسط پيامبر اسلام در مسجد صورت مي¬گرفت، مذاکرات و گفتگوهاي سياسى حضرت با افراد و هيئتهاى اعزامى از قبائل و طوايف گوناگون در مسجد انجام مي¬گرفت و پيمان بيعت با تازه مسلمانان در مسجد منعقد مي¬گشت[15]. اين برنامه در صدر اسلام موجب شد تا مسجد به عنوان مظهر اقتدار سياسى حکومت اسلامى مطرح شود به گونه¬اى که مي¬توان از مسجد به عنوان مهمترين نهاد حکومتى پيامبر (ص) ياد کرد.
ب) مسجد مرکز فعاليتهاى حضرت على (ع):
پس از رحلت رسول خدا (ص) با اينکه حضرت على (ع) را نگذاشتند در صحنه جامعه، دين را هدايت کند اما با اين حال شواهد تاريخى نشان مي¬دهد که آن حضرت در دوران بيست و پنج ساله سکوت و برکنارى از خلافت ظاهرى براى بجاى آوردن نماز در مسجد حضور مي¬يافتند و در موارد لازم به پرسشهاى علمى مسلمانان پاسخ مي¬گفتند. از عمر بن خطاب نقل شده که در زمان خلافت خويش گفته است: «لا يفتين احد فى المسجد و علن حاضر» اين سخن و گفتار ديگر از خود حضرت اميرالمؤمنين (ع) نشان مي¬دهد، که ايشان در دوران حکومت خلفاء ستمگر مسجد را خالى نکرده و پيوسته براي پاسخگويى به مشکلات قضايى در مسجد حضور مي¬يافته¬اند. پس از آنکه حضرت على (ع) خلافت ظاهرى را بر دست گرفت، در آغاز از مردم در مسجد بيعت گرفت، وقتى مردم براى بيعت به خانه حضرت هجوم آورده بودند، ايشان به آنها فرمودند: «اکنون که اين کار قرار است انجام گيرد بايد در مسجد و پيش مردم باشد زيرا بيعت با من نبايد مخفيانه انجام شود[16]». مردم سخن حضرت را پذيرفتند و همه با هم به مسجد رفتند و با حضرت در مسجد بيعت کردند[17]. حضرت على (ع) در مدينه و پس از آن در کوفه در سطح وسيعتري از مسجد به عنوان مرکز تبليغ معارف اسلامى و روشنگرى مردم بهره مي¬بردند، حتى کارهاى قضاوت و امور جنگ و بعضى امور حکومتى را در مسجد انجام ميدادند، آن حضرت بارها در مسجد مدينه و کوفه و گاه نيز در مسجد بصره به وعظ و سخنرانى پرداختند. بسيارى از خطبه¬هاى آن حضرت که اينکه در دسترس ما قرار دارد، در مسجد کوفه يا مسجدالنبى ايراد شده است[18].
ج) مسجد و ظهور امام زمان (عج):
 چنانچه ديديم شروع و ادامه حکومت اسلامى در زمان رسول خدا از مسجد بوده و همچنين وصى بر حقش حضرت على (ع) در مسجد حکومت را تشکيل داد و اداره حکومت هم از مسجد بوده، در اين راستا معلوم است که شروع حکومت جهانى حضرت مهدى (عج) از مسجد خواهد بود. «بعضى روايات مؤيد آن است که حضرت حجه (عج) در آغاز کار با اندکى از ياران ظهور مي¬کند و از مسجدالحرام ظهورش شروع مي¬شود[19]». در اين زمينه از امام باقر (ع) منقول است که فرمودند: «همانا قائم ما از راه کوه ذى طوبى با 313 مرد به عدد رزمندگان جنگ بدر مي¬آيد تا اينکه به حجر الاسود تکيه داده و پرچم پيامبر (ص) را مي¬افرازد[20]». بنابراين روايت شروع نهضت جهانى حضرت مهدى (عج) از مسجدالحرام است. و از آنجا به دنيا پيام خواهد داد، و نداي ملکوتى انا المهدى را به گوش جهانيان خواهد رساند. و براي فتح جهان از مسجد شروع خواهد کرد.
د) مسجد و اداره حکومت امام زمان (عج):
 آنچه از روايات به دست مي¬آيد حضرت مهدى (عج) اداره حکومت را از طريق مسجد کوفه ادامه خواهد داد، و مرکز حکومت خود را مسجد کوفه قرار خواهد داد، و آن مسجد را آباد کرده و مثل جدش على بن ابيطالب (ع) بر مردم از مسجد کوفه حکومت عادلانه خود را شروع خواهد کرد. آنچه از روايات بدست مي¬آيد بعد از ورود به عراق، امام زمان (عج) به کوفه و نجف و کربلا وارد شده و انتخاب کوفه به عنوان پايتخت و پايگاه خود و ساختن مسجد جمعه جهانى در نزديکى کوفه که طبق روايات داراى هزار در مي¬باشد اقدام خواهد کرد[21]. از امام صادق (ع) منقول است که فرمودند: «زمانيکه قائم ما قيام نمايد زمين به نور الهى روشن و درخشان مي¬گردد، به گونه¬اي که مردم از پرتو خورشيد بي¬نياز مي¬شود و عمر مردان در زمان حکومت او چنان طولانى مي¬شود که براى هر مرد هزار فرزند متولد شود، که در آنها دختر نباشد، وى در نجف مسجدى مي¬سازد. که داراى هزار در است و خانه¬هاى کوفه به نهر کربلا و به حيره متصل گردد تا جائى که اگر کسى در روز جمعه در حاليکه بر آستري چابک و لاغر سوار و آهنگ آن ديار نمايد، تا نماز جمعه را درک کند موفق نمي¬شود[22]». اينکه در نجف مسجدى بسازد که داراى هزار در است، نشانه عظمت و آبادى مسجد کوفه را مي¬رساند و هجوم مردم و سرعت سبقت گرفتن مردم براى رفتن به نماز جمعه پشت امام را فرازهاى ديگر روايت مي¬رساند که انسانها هر چقدر سريع بروند تا خود رابه نماز جمعه برساند، مي¬بيند که از آنها هم افرادى جلوتر آمده¬اند و مسجد را پر کرده¬اند و ممکن است ذکر هزار در کنار هم از وسعت و گستردگى مسجد باشد و از اين مرکز دنياى جهان تشيع را رهبرى خواهد کرد[23]. و همچنين کوفه آن قدر گسترش مي¬يابد تا به کربلا و حدود آبهاى کربلا خواهد رسيد و کربلا هم مرکز رفت و آمد مؤمنان خواهد شد و تمامى مساجد ديگر دنيا را آباد و محل اداره حکومت قرار خواهد داد.
ه) مساجد و حکومت امام زمان (عج):
 از حرکت امام زمان (عج) معلوم است که در محل اداره حکومت به سيره پيامبر (ص) و جدش على بن ابى طالب (ع) عمل خواهد کرد. هرجا مسجدى است آباد و مرکز اداره حکومت آن محل قرار خواهد داد. بنا به گفته بعضى روايات ظاهرمي¬شود که امام زمان (عج) بعد از کوفه به طرف قدس حرکت خواهد کرد، پس از فتح قدس و شکست دادن يهود، مسجد بيت المقدس را از نو خواهد ساخت. روايتى که درباره بناى قدس توسط امام مهدى (عج) آمده که از معصومين (ع) است مي¬فرمايد: «خليفه¬اى از بنى هاشم فرود مي¬آيد که زمين را از عدل و داد پر مي¬کند و عبارت بيت المقدس را بگونه¬اي مي¬سازد که همانندش ساخته نشده باشد[24]». اينکه زمين را از عدل و داد پر مي¬کند اين براى همه روشن است که تمامى ظالمين مخصوصاً يهوديهاى هيونيزم که غده سرطانى ظلم و ناعدالتى در جهان هستند بدست تواناي قدرتمند امام زمان (عج) از بين خواهند رفت. و جهان آرامش را توأم با عدالت خواهد ديد و اينکه در قسمتى از روايت آمده عمارت بيت المقدس را بگونه¬اى مي¬سازد که همانندش ساخته نشده باشد. اين مسجد عظيم را احياء خواهد کرد. و از چنگال دژخيمان نجات خواهد داد و آباد کرد و اداره حکومت را از اين مسجد ادامه خواهد داد. و از اينجا معلوم است تمامى مساجد دنيا که مهم هستند آباد خواهد کرد و آنها را براى استفاده مردم چنانچه در عصر رسول خدا (ص) و عصر حضرت على (ع) بودند آماده خواهد کرد، و امور مردم را از اين مکانها رسيدگي خواهد کرد.
 
فصل پنجم: مسجد در عصر ظهور

الف) اهل مسجد ايمن از بلاها: با توجه به انحرافات در دين افکار شيطانى که در آخرالزمان در جوامع اسلامى شيوع پيدا مي¬کند و در اثر تهاجم فرهنگى مردم به فساد و انحرافات کشيده مي¬شوند و موجب نزول بلاها و گرفتاريها و مشکلاتى در جامعه مي¬شود بنا به فرمايش حضرت رسول اکرم (ص) اهل مسجد در امانند. ايشان مي¬فرمايند: «اذا نزلت العاهات و الافات عوفى اهل المسجد[25]» «هنگامى که مشکلات و بلاها (براى اهل زمين) نازل مي¬شود اهل مساجد درامانند». با توجه به اين حديث اهل مسجد از انحرافات در امان هستند و افکار شيطانى در آنها اثر نخواهد کرد. و تهاجم فرهنگى را پاسخ داده و خودشان را نجات خواهند داد. و از فساد و انحرافات در امان خواهند بود. به خاطر همين دچار بلاها و گرفتاريها و مشکلات که در آخرالزمان پيش مي¬آيد نخواهند شد.
انواع بلاها: چون مبارزه با نفس جهاد اکبر است در آخرالزمان مؤمنين بايد شب و روز در جهاد اکبر باشند تا از انحرافات و تهاجمات فرهنگى در امان بمانند، اين جهاد با رفتن به مسجد انجام مي¬گيرد، انسان با رفتن به مسجد مي¬تواند جهاد اکبر را به نحو احسن انجام دهد. احاديث ما بيان کننده همين موضوع هستند. قال رسول الله (ص): «الغدو و الدواج الى المساجد من الجهاد فى سبيل الله[26]» «شب و روز به سوي مسجد شتافتن از اقسام جهاد کردن در راه خداست». با توجه به اين روايت ما دو نوع جهاد داريم، جهاد اصغر و جهاد اکبر، جهاد اصغر همان جنگ با کفار و دشمنان خارجى است، اما جهاد اکبر جهاد و مبارزه با نفس اماره است و چون در آخرالزمان فتنه¬ها از زمين و آسمان مي¬بارد و انواع هجمه¬هاي شيطانى براى فريب انسان و انواع خواهشهاي نفسانى در جامعه رواج پيدا مي¬کند و هر کس بخواهد از اين گرفتاريها در امان بماند، بايد جهاد اکبر انجام دهد، بنابر روايت براى اين جهاد بهترين جا و وسيله مسجد است که انسان در اين زمان با رفتن به مسجد از اين هجمه¬ها و فريبهاى شيطانى و خواهشهاى نفسانى ايمن خواهد ماند.
ب) مسجد و منتظران ظهور:
در اکثر مساجد افراد مؤمن به خدا و با تقوى جمع مي¬شوند چون راه به دست آوردن ايمان را در مسجد مي¬يابند و کسى هم اگر بخواهد با تقوى و متقى باشد بايد در مسجد به اين مقام برسد. به همين دليل پيامبر اکرم (ص) مي¬فرمايند: «ان المومن مجلسه مسجده[27]» «همانا مجلس مؤمن مسجد است» مؤمن با نشستن در مسجد ايمان خود را تقويت مي¬کند تا به حد اعلاء ايمان مي¬رساند در جاى ديگر رسول مکرم اسلام (ص) در مورد شخص متقى مي¬فرمايند: «المسجد بيت کل تقى[28]» «مسجد خانه هر پرهيزگارى است» انسان هر چقدر با مسجد انس گيرد از دنياى فانى دور شده پس به خدا نزديک مي¬شود. با تقوا مي¬شود، اکثر انسانهاى مؤمن و مخلص و با تقوا و پرهيزگار از سربازان مخلص امام زمان هستند که در مسجد پرورش يافته¬اند و در دل مسجد به درجه اخلاص رسيده¬اند، در صدف مسجد گوهر وجود را حفظ و پرورش داده¬اند و به درجه اخلاص رسانده¬اند که آنها از لشکر مخلص امام زمان (عج) هستند. ايشان در روز جمعه آمادگى خودشان را به نمايش مي¬گذارند، چون روز جمعه مؤمنين او غسل مي¬کنند تا از گناهان ظاهرى خود را پاک کنند و آماده عبادت دسته جمعى بزرگى مي¬شوند که به تن خود لباس تقوى کرده¬اند براى اقامه نماز جمعه در مصلى جمع مي¬شوند و همگى با هم به درگاه خداوند دست توبه و استغفار بلند مي¬کنند و از خدا طلب تعجيل در فرج و ظهور آقا را مي¬کنند، براى اينکه شروع ظهور امام زمان (عج) روز جمعه است و صبح شنبه بنابر روايات صداي ملکوتى امام به گوش همه خواهد رسيد، پس اين مؤمنين که در نماز جمعه شرکت کرده بودند آمادگى خود را براى لبيک گويى اعلام مي¬کنند چون «نماز جمعه ميعادگاه عاشقان است[29]» وعده ظهور حجت خواهد رسيد و در روز جمعه مؤمنين عهدى جديد با خدا براى حمايت از دين مي¬بندند. در روايتى امام جعفر صادق (ع) از جدش رسول الله نقل کرده¬اند که: قال رسول الله (ص): «اف لکل مسلم لا يفرغ نفسه فى کل جمعه لامر دينه فيتعاهده و يسال عن دينه[30]» «اف بر هر مسلماني که در هر جمعه خود را براى کار دينش فارغ نمي¬سازد، تا با آن تجديد عهد کند و درباره آن سؤال نمايد» اينکه تجديد عهد کند که در روايت آمده منظور تجديد عهد با خدا که ما در دين تو ثابت قدم و آماده¬ايم تا به حجت تو لبيک گوييم.
نتيجه: منتظر ظهور امام زمان (عج) شدن از بهترين عبادتها به حساب مي¬آيد. قال رسول الله (ص): «افضل العبادة انتظار الفرج[31]» بهترين عبادتها انتظار فرج است و محل عبادت هم مسجد است پس در مسجد هم بايد منتظر امام زمان (عج) بشويم. نوعى عبادت انجام داده¬ايم و هر کس در عصر ظهور چنين زندگى داشته باشد. مانند کسى است که در راه دين شب و روز جهاد کرده است چون از وجود مقدس امام صادق (ع) روايت شده که فرمودند جدم حضرت على (ع) فرمودند: «المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فى سبيل الله[32]» «کسى که در انتظار امر ما باشد مانند کسى است که در راه خدا در خون خود غلتيده است» پس منتظران واقعى کسانى هستند که هر لحظه آماده شهادت در راه دين هستند پس همان مؤمنين و متقين هستند که در مسجد تربيت يافته¬اند و خودشان را به اين مقام رساندند چون مخلصين و مؤمنين لبيک گوى امام زمان (عج) هستند. لشکر مخلص خدا امام زمان را يارى مي¬کنند. اولين نيروهايى که وجود مقدس امام زمان (عج) را يارى مي¬کنند و به ايشان لبيک مي¬گويند نيروهاى مخلص و مؤمنين هستند از روايات چنين بدست مي¬آيد که اول مخلصين درگاه الهى به امام لبيک مي¬گويند و بعد از آنها مؤمنين هستند که به امام لبيک گويند. روايت است از وجود مقدس امام صادق (ع) که فرمودند: بعد از اينکه در بين رکن و مقام مي¬ايستد و به آواز بلند صدا مي¬زند، اى جماعت نقبا واى خاصان و آنانکه خداوند شما را پيش از ظهور براى من ذخيره کرده است از صميم دل و اطاعت کامل نزد من آييد». صداى مبارک آن حضرت در شرق و غرب عالم به آنها مي¬رسد، بعضى از آنها در محراب به عبادت مشغول و بعضى در رختخواب خود مي¬باشند، به همين يک صدا همه آواز مبارک او را مي¬شنوند و دعوتش را اجابت کرده رو به مکه مي¬آورند، زمانى بس اندک بقدر به هم زدن چشم همه آنان پيش او در بين رکن و مقام حاضر شوند.... نورى از آن نور که از مکه مي¬تابد، به خانه¬هاي مؤمنان تابش نمايد، دلهاى آنان به تابش آن نور خرسند مي¬شود اما شب متوجه ظهور نمي¬شوند اما صبح که شد خودشان در حاليکه پيش روى او ايستاده¬اند مي¬بينند[33]. اولاً نيروهاى مخلص که از مسجد و تربيت يافتگان مسجد هستند و مؤمنين هم که از افراد منظم مسجدى هستند به آن وقت از سايه عبادت رسيده¬اند و روايت گوياى آن استکه انسانهاى اهل مسجد مؤمن به خداى متعال مي¬باشند. در حديث ديگر از رسول خدا (ص) آمده: «هنگاميکه ديديد مردى بر رفت و آمد به مسجد مداومت مي¬کند وى را مؤمن بدانيد، خداى متعال مي¬فرمايد: تنها آنان که ايمان به خداوند دارند مساجد خدا را آباد مي¬کنند[34]. پس سعى کنيم در اين عصر از مساجد بهره¬بردارى خوبي کنيم و برنامه¬هايى که مردم را به طرف خدا و دين خدا هدايت کند برنامه¬ريزى کنيم تا بتوانيم در زمينه¬سازى ظهور از مسجد بهترين استفاده را بکنيم.

 




برچسب ها :



صفحه قبل 1 ... 16 17 18 19 20 ... 58 صفحه بعد